مرگ نشریههای علمی دانشگاهها/ سخنی با وزیر محترم تحصیلات عالی
هرچند یکبار موهای سرم را برای تحقق آرمانهای نهادهای تحصیلات عالی کشور از دست دادم و سرم را به جرم این که چرا خاموش نیستم تراشیدند، ولی سوگند به دانش و وارستگی که بهعنوان یک شهروندِ دردمند و مسوول، وقتی فاصلۀ کشور را با نزدیکترین همسایهها از زمین تا آسمان میبینم، نصب و گزینش افراد، با بیتفاوتی نه بر مبنای تخصص و تعهد در کلیدیترین نهادهای حکومت، همانند موریانهیی از درون استخوانم را متلاشی میکند و نمیگذارد این زبان ننگین و مجرم ساکت بماند، هرچند نیک میدانم که در این ظلمتسرای وجدانکُش، روشنگری و نور جرم است.
جناب وزیر! شما بهتر میدانید که پوهنتون یا دانشگاه، در هر کشوری، مرجع تولید علم است و هر گفتمان مسلط و جریانسازی، از درون پوهنتونها سر بیرون میآورد، ولی متأسفانه چنین اتفاقی در پوهنتونهای ما نیفتاده و پوهنتونها چنان مکدّر و گردآلود است که در واقع بهپستوها، زیرزمینیها و سیاهچالههای تاریک و هراسناک مبدل گردیده و چنان روزن نور و روشنی را بر روی آن بستهاند که صروفِ صنوفِ مکروبها و ویروسها در درون آن جا گرفته و این نهاد مهم و حیاتی را معیوب و مریض بار آورده است.
یکی از کارآمدترین روشهای حکومت و شخص رییسجمهور در نظام کنونی، گزینش تعدادی از افرادِ تحصیلکرده و جوان در امور اجرایی نهادهاست که عدم توجه بهاین اصل، روند اصلاحات و تغییر را به بنبست کشانده بود و نهادهای حکومتی را بهدامچالههای گمراهی و سرگردانی دچار نموده بود. وزارت تحصیلات عالی در اجرای این راهکار حکومت، بهتر و پُردستآوردتر از دیگران عمل کرده و این کار، ستودنی و قابل تکریم است، ولی این ستایش و تکریم، ارضاکنندۀ تمام انتظارهایمان از این وزارت نیست.
من بهاین جمله از ابوالفضل بیهقی که «پیرایۀ ملک پیران باشد» ایمان دارم و بزرگانمان را قابل احترام و تمجید میدانم، ولی با این تفاوت که این مُلک چیزی برای پیرایش ندارد تا پیران بتوانند درد آن را درمان شوند، این ملت نیازمند آرایش است، یکی از اقتضاآت آرایش، وفقِ زمان است. بنابراین جوانان نخبه و متخصص میتوانند این وضعیت درهمریختۀ کشور را سر و سامان ببخشند. به سُفره و دسترخوان ملت خیانت است اینکه آب و نان معاصر بخوریم و عاروق عهد کیکاووس بزنیم.
جناب وزیر! چشم امید و انتظار ما بیشتر از هر زمان دیگری به تحصیلات عالی کشور باز شده و دیگر دیدههای ما توان خاکخوردن ندارد.
قبل از شما، همه به کمیت و طول فکر کردهاند، شما به کیفیت و عرض فکر کنید. پوهنتونها فقیداند، فقید دانش و دریافت و تحقیق و ایده. پوهنتونها در فقدان راهکار اجرایی و علمی بهسر میبرند. ژنهای تولیدیِ تحقیق و پژوهشِ علمی در پوهنتونها، از نطفه خشکیدهاند و ما در پشت القابِ دهنپُرکُنِ «پوهیالی…..تا پوهاند» خوابیدهایم.
بهمجلّهها و نشریّههای علمی پوهنتونها، بها و ارزش قایل شوید و راهکار تنظیم و ترتیب مقالات و روش تحقیق معیاری را جاگزین روشهای کهنه و ناکارآمد بسازید. چهرههایی که روششناسی پژوهش و تحقیق را تسهیل میکنند، هیچکدام در ژورنالهای معتبر دنیا مقاله ندارند و همین چند روز قبل که سمیناری در این مورد دایر گردیده بود، محتویات آن مشکلهای املایی، انشایی و تخنیکی فراوانی داشت و یکبار دیگر بدون اینکه سری به جدیدترین شیوهنامههای ژورنالهای معتبر علمی دنیا بزنند، از روی روشهای کهنه، غبار دهور و قرون را زدودند و آهنگ تکراری نواختند. انتظار ما این است که همانند چند فعالیت قابل تمجید و پردستآورد این وزارت، چون پروسۀ کانکور و ریاست تعدادی از پوهنتونها، در عرصه ظرفیتسازی بهویژه ژورنالهای علمی- تحقیقی یک تجدید نظر جدی و مسوولانه صورت بگیرد.
نشریههای علمی در دانشگاهها بیشتر به دفترچۀ بازی و نقاشی کودکان شبیه است، هیچ دریافتی را در آن نمیتوان مشاهده کرد. اگر به نکتهیی هم اشاره شده باشد، سرقت است نه محصول تلاش و نگرش نویسندۀ آن. هیچ متصدی کرسی استاد در دانشگاهها خود را ملزم به تحقیق و نگارش و تولید مقالات پژوهشی نمیدانند و هیچ مرجعی هم کمکاریها و بیکارگیهایمان را مورد بازپرس قرار نمیدهد. از تعدادی کثیری از بلندرتبهترین آدمهای این نهادها بازجویی شود که چه نقشی در تغییر مسیر علوم مربوط به بخش خودشان داشتهاند؟ بدون شک که هیچ. کیفیت در تمام نهادها بیداد میکند و کارد را به گلوی دانش کشیدهاند، نظریه و دانش و تحقیق و دریافت در حال احتضارند، قبل از آنکه جان دهند، دست به کار شوید، جناب وزیر!
آنهایی که میدانند، چگونه روال تحقیق و پژوهش را در مسیر منطقی و عزتمند آن در تمام نهادهای تحصیلی کشور در جَرَیان و سَیَلان بیندازند را دریابید و از ایشان استفاده کنید، این چهرههای تکراری امتحان خودشان را سپری کردهاند و دست و پنجۀ ایشان فرق هیچ دانشی را نوازش نکرده است….
شعاری که دنیا به یک دهکده مبدل شده، در افغانستان پوزخندِ تلخیست که فقط ماحول زبان میچرخد و این دهکده را متأسفانه نه فقط عابران عادی که محتسبان و ملکها و میرآبها هم ندیدهاند و فلسفۀ آن را درک نکردهاند. این چه دهکدهیی است که از فن و فوت مهمترین تحولات علمی و پژوهشی در چند قدمیمان دههها میگذرد و ما خبری از آن نداریم؟ برای من تأسفبار است وقتی بزرگانی را با ابا و قبای رنگین و ملون علمی و رتبوی میبینم ساختار ظاهری یک مقالۀ علمیپژوهشی را نمیداند. تفاوت میان مقدمه و خلاصه و محتویات نتیجهگیری را نمیفهمد. باری به یاد دارم که یکی از دوستان نزدیکم دانشجوی دورۀ دکتورا در یکی از کشورهای خارجی بود و یک مقالۀ ISI داشت، وقتی به یکی از بزرگترین مقامات همین وزارت از این افتخار خود میخواست یادآوری کند از طرف آن بزرگوار سرزنش شد که تو جاسوس پاکستان هستی. کسی که مدتها سرنوشت علمی تمام کادرهای علمی این مملکت از زیر دستش میگذشت. با این حال به قول سمیع حامد:
برچه امیدی ببندم سرنوشت تیرهام را
آفتاب پشت شیشه بیش تر از ابر خستهست
جناب وزیر صاحب! من به تعهد و توانایی شما در عرضۀ خدمات بهتر از دیگران باور دارم و این که چرا حالا خواستم این نامۀ سرگشاده را بنویسم دلیلش هم این است که هم پنبه از گوش این وزارت بهدر آمده و هم چشم بینایی را در کلّۀ آن مشاهده میکنم.
بر من ببخشایید که قصد جسارت ندارم، فقط خواستم به این خلای خیلی واضح و نکتۀ کلیدیای که سرنوشت علمی این ملت بدان بازبسته است اشارهیی داشته باشم. امیدوارم شاهد روزی باشم که دانشگاهها، پرتگاه ابتذال و نابودی اندیشه نه، بل مرجع تولید اندیشه و علم باشد و هر مقاله و نشریهیی به مثابۀ ستارۀ پُرفروغی بر آسمان نهادهای تحصیلیمان بدرخشد و نور اندیشه، دانش، ایده و دریافت بپاشد.
پوهنمل نصیراحمد آرین؛ عضو هیأت علمی پوهنتون البیرونی
جناب استاد! درود برشما و قلم پر معرفت تان. واقعیت همین بود که با خامه شما تحریر یافته است. باز هم درود.
باسپاس وحرمت فراوان از جناب استاد گرامی مان نصیر احمد آرین تنت به سلامت باد استاد عزیز …
ممنون جناب دوکتور عزیز