روابط امریکا و افغانستان، افق جدیدی گشوده میشود؟
صحبت تلیفونی رییسجمهور غنی و دونالد ترمپ، که درآن از دیدار در آیندۀ نزدیک سخن رفته و همچنان بر همکاریهای بیشتر ایالات متحده امریکا و دولت افغانستان در راستای مبارزه با تروریزم و جریانهای دهشتافگن تاکیده شده است، میتواند به معنای گشایش افق جدید در روابط افغانستان با ایالات متحده امریکا به رهبری دونالد ترمپ رییسجمهور جدید آن کشور تعبیر شود.
دولت وحدت ملی که به ابتکار جانکری شکل گرفت و قرار بود با حمایت جامعۀ بینالمللی و بهخصوص امریکا، ضمن ارایه خدمات بهتر به شهروندان افغانستان، از عهدۀ مقابله با جریانهای دهشتافگن نیز برآید، متاسفانه بعد از گذشت نزدیک به سه سال در وضعیت دشواری قرار دارد که هرگاه حمایت لازم و مورد ضرورت را از طرفدارهای بینالمللی خود دریافت نکند، با وضعیتی به مراتب دشوارتر از این مواجه خواهد شد.
صحبتهای اخیر جنرال نیکلسون در مجلس سنا نشان میدهد که، درک و دریافت امریکا از وضعیت جاری در افغانستان سبب نگرانی آن کشور شده و از همینرو، تلاشهایی را روی دست خواهد گرفت که برای تقویت دولت افغانستان و تضعیف مخالفان مسلح آن ثمربخش واقع شود.
از اینرو و باتوجه به این نگرش، قرار ملاقات آقای ترمپ و اشرفغنی و همینگونه تاکید رییسجمهور امریکا بر همکاریهای مشترک کشور مطبوعش با دولت افغانستان برای نابودی گروههای دهشتافگن در افغانستان، میتواند نمادی از ارادۀ قاطع ادارۀ جدید کاخ سفید، برای نابودی جریانهای بنیادگرا تفسیر شود که مخالفان مسلح دولت افغانستان را شکل میبخشد.
هرچند اظهارات ترمپ را، مبنی بر نابودی جریانهای دهشتافگن بهعنوان خوشبینی همراه با احتیاط میباید در نظر گرفت، اما هیچ تردیدی وجود ندارد که هرگاه ایالات متحده اراده کند، جریانهای دهشتافگن را میتواند نابود کند. چنین امری به سادگی امکانپذیر خواهد بود، چنانچه امارات مستحکم طالبان توسط بمب افگنهای امریکایی فرو ریخت و بقایای القاعده را از غارهای توره بوره بیرون آورده و در قلمرو پاکستان پراکنده ساخت.
ایالات متحده امریکا و بسیاری از متحدهای بینالمللی افغانستان به خوبی میدانند که از سالها بهدینسو، زیستگاه امن طالبان در کجا قرار دارد و منابع آموزش، تجهیز و تمویل مالیشان از کجا مدیریت میشود.
علاوه براین، ایالات متحده، به نیکی میداند گروههایی که نشانی داعش را در پیشانی خود حمل میکنند، از کجا میآیند و از کدام سمت وارد افغانستان میگردند. اما آنچه را ناظرها و مفسرهای سیاسی در سیاستهای امریکا نسبت به افغانستان پرسش برانگیز میداند، فقدان ارادۀ آن دولت برای نابودی طالبان و سایر گروههای دهشتافگن در افغانستان میباشد، که در سالهای تسلط دموکراتها بر کاخ سفید، بهنحوی از استراتیژی امریکا در مبارزه با تروریزم بینالمللی حذف شده بود.
اکنون که پس از هشت سال اقتدار سیاسی امریکا به جهموریخواهان رسیده و علاوه براین، نابودی جریانهای رادیکال اسلامی یکی از شعارهای کلیدی مبارزههای انتخاباتی رییسجمهور ترمپ نیز بوده است، خوشبینیهای فزایندهیی، درحال شکلگیری است که ارادۀ اداره جدید کاخ سفید مبنی بر نابودی رادیکالیزم اسلامی که طالبان نیز شامل آن میشود، یک امر جدی تعبیر میشود.
از همینرو انتظار میرود که در آیندههای نزدیک، نشانههای روشنی از عزم امریکا برای حمایت قاطع از دولت افغانستان و توانمندساختن این دولت، در مبارزه با مخالفان مسلح آن پدیدار شده و زمینههای تسلط این دولت بر جغرافیایی که در کنترول مخالفان قرار دارد، هموار شود.
البته به این نکته نیز باید توجه داشت که ظرفیت دپیلماتیک و مهارتها و ژرفاندیشیهای سیاسی دولت افغانستان بهخصوص رییسجمهور غنی نیز، در تعیین و تعریف ماهیت روابط آیندۀ دولت افغانستان و امریکا تاثیرات قابل ملاحظه، خواهد داشت.
مردم افغانستان امیدوارند با تغییر مدیریت در کاخ سفید، وعدههای رییسجمهور ترمپ، مبنی بر نابودی رادیکالیزم اسلامی از شعار به عمل تبدیل شده و تروریزم بینالمللی و زیر مجموعههای آن که جهان را به وحشت انداخته است مهار شود.