مقاله

روان‌شناسی چه کمکی به پولیس می‌کند؟

کار پولیس‌ها در ماهیت خود روان‌شناختی است. ماموران پولیس باید اطلاعات دقیقی از مردم بیرون بکشند و باید قضاوت کنند که آیا مظنون‌ها به آن‌ها دروغ می‌گویند یا نه و همچنین بتوانند از پسِ بیماران روانی بربیایند. همۀ این‌ها نیازمند فهمی ابتدایی از روان‌شناسی است؛ اما آیا همۀ پولیس‌ها واقعن می‌دانند که باید از روان‌شناسی سر در بیاورند؟ جولیا شاو، استاد و پژوهش‌گر دپارتمان حقوق و علوم اجتماعی در دانشگاه ساوت بنک، بیان می‌کند باید منافع یافته‌های روان‌شناسی را برای نیروهایی پولیس شرح داد تا عمل‌کرد بهتری داشته باشند.

نیروهای پولیس به دانستن چه چیز احتیاج دارند تا در ایفای وظایف خود موثر باشند؟ آن‌ها باید سوال‌های درستی طرح کنند تا بتوانند جزییات جرایم رخ‌داده را کنار هم بچینند و از اینکه از افراد آسیب‌پذیر سواستفاده نمی‌کنند یا افراد بی‌گناه را به زندان نمی‌اندازند اطمینان حاصل کنند.

اما آیا آن‌ها واقعن می‌دانند که باید این چیزها را بدانند؟

وقتی من و همکارم کلویی چاپلین، در حین کار در دپارتمنت حقوق و علوم اجتماعی دانشگاه ساوت بنکِ لندن دربارۀ این نکته‌ها تامل کردیم، فرض‌مان آن بود که ماموران پولیس متو‌جه مواردی هستند که برای انجام کامل وظایف خود باید بدانند. بااین‌حال، هیچ‌کس تا الان دراین‌باره آزمونی از آن‌ها به عمل نیاورده و فکر کردیم که ما، به‌عنوان دو روان‌شناس، این آزمون را انجام خواهیم داد.

با این هدف، گروه ما در مورد موضوعات مختلفی از ماموران پولیس سوال پرسیدند و از آن‌ها خواستند گزاره‌های آشکارا نادرست را مشخص کنند:

  • وقتی یک مظنون دروغ می‌گوید، پولیس می‌فهمد.
  • افراد تنها زمانی اعتراف می‌کنند که واقعن مرتکب جرمی شده باشند.
  • بیشتر قاضی‌ها و اعضای هیات‌منصفه کاملن دستورالعمل‌های دادگاه را درک می‌کنند.
  • شاهدان عینی همیشه قابل اعتمادترین منبع برای «کسب» اطلاعات مرتبط با جرم هستند.
  • بیشتر بیماران روانی خشن هستند.
  • در راستای «برخورد قاطع با جرایم»، باید برخورد شدیدتری را در مورد محکومان اعمال کرد.
  • حکم اعدام روشی موثر برای بازداری از عمل مجرمانه است.
  • هیجان حافظه را تقویت می‌کند.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که هیچ‌یک از این گزاره‌ها درست نیست، اما ما دریافتیم که در یک پرسش‌نامه از پنجاه گزاره با جواب درست یا غلط، مثل نمونۀ بالا، گروه نمونۀ پولیس‌ها امتیازی بالاتری از مردم عادی دریافت نکردند. ماموران پولیس ۳۹ درصد پاسخ نادرست دادند و این عدد در مورد مردم عادی ۳۷ است. به نظر می‌رسد پولیس چیزی بیشتر از مردم معمولی در مورد این موارد پولیسی نمی‌داند.

بدتر اینکه ما دریافتیم که گروه نمونۀ ماموران پولیس به‌طورکلی نشان داد که آن‌ها نسبت به عموم افراد اطمینان بیشتری در قضاوت خود دارند که درنتیجه با اعتمادبه‌نفس بیشتری خطا می‌کنند.

دلایل زیادی وجود دارد که چرا نیرو‌های پولیس بیشتر به افسانه‌های مرتبط با شغل خود باور دارند. مهم‌ترین آن‌ها شاید این است که ماموران در مورد اینکه چه کاری نتیجۀ بهتری دارد ایده‌های خود را تنها بر تجربه بنا می‌کنند، نه دانش. این موضوع می‌تواند به اشتباه‌های مهمی منجر شود، ازجمله «تمایل به تصدیق» که در آن ما تنها اطلاعاتی را به یاد می‌آوریم و در نظر می‌گیریم که با باورهای ما منطبق باشد و شواهدی را که با این باورها در تضاد باشد نادیده می‌گیریم.

بنابراین ماموران پولیس شاید مواردی ازاین‌دست را نادیده بگیرند که متوجه دروغ‌گویی کسی نشدند یا از فرد اشتباهی بازجویی کردند یا قربانیانی بوده‌اند که در شناسایی مجرمانِ به‌خط‌‌شده اشتباه کردند. وقتی‌که تنها موفقیت‌های خود را به یاد بیاوریم و شکست‌های‌مان را نادیده بگیریم، همان‌طور که بسیاری از ما طبیعی هستیم، به ارزیابی کاملن منحرف‌شده‌یی از توانایی‌هایمان می‌رسیم.

آموزش‌های پولیسی امروز باید به ماموران کمک کند تا به بینشی دست یابند که آن‌ها را در انجام درست وظایف‌شان یاری می‌کند. یک مامور پولیس باید افراد درگیر در جرم را شناسایی، دستگیر و بازجویی کند. بدیهی است این مهارت‌ها نیز حیاتی هستند، اما این نکته به نظرمان مشکل‌آفرین بود که هرچند نیروی پولیس می‌آموزد چگونه کارها را انجام دهد، اما در مورد «چرایی آن‌ها» چیزی یاد نمی‌گیرند. کسانی که دانش ابتدایی دربارۀ مهارت خود ندارند می‌توانند به رویه‌های مشکل‌ساز و افسانه‌ها دامن بزنند.

با همۀ این‌ها، انجام کار پولیسی ماهیتن روان‌شناختی است. ماموران پولیس باید اطلاعات دقیق از مردم بیرون بکشند. آن‌ها باید قضاوت کنند که آیا فلان‌کس به آن‌ها دروغ می‌گوید یا نه و باید بتوانند از پسِ بیماران روانی بربیایند. همۀ این‌ها نیازمند حداقل فهمی ابتدایی از روان‌شناسی است، اما ماموران پولیس عمومن هیچ آموزشی دراین‌حوزه دریافت نمی‌کنند.

مهم‌ترین تنگنای این نوع آموزش و پژوهش، دسترسی به «اطلاعات» است، چرا که به‌سختی می‌توان ماموران پولیس را نسبت به مشارکت قانع کرد. برای دسترسی به اطلاعات و ساختن پلی میان دانشمندان روان‌شناسی و نیروی پولیس، باید منافع آن را برای نیروهایی که با آن‌ها کار می‌کنیم روشن سازیم، منافعی مانند ارتقای تکنیک‌های بازجویی، بهبود تدارک خدمات برای قربانیان و کاهش احکام قضایی نادرست.

منبع: aeon

ترجمه: سایت ترجمان

نویسنده: *جولیا شاو

 *جولیا شاو (Julia Shaw) مدرس؛ ارشد و پژوهش‌گر دپارتمنت حقوق و علوم اجتماعی در دانشگاه ساوت بنک لندن است. اولین کتاب او « توهم حافظه» است که در ماه جون منتشر خواهد شد.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا