زنان فرهیخته افغان در قرن بیست؛ دانش، تلاش و مدیریت
با تکیه بر مصاحبه خانم کبری عمر
افغانستان قرن بیست سرزمینی است که سرشار از پارادوکس (تضاد) است. اگر از همان ابتدا نگاهی به تحولات سیاسی و اجتماعی داشته باشیم، وضعیت سیاسی، به طور متواتر دچار تغییر است. تحولات سیاسی، نقش مستقیم بر اجتماع و تغییر وضعیت اجتماعی و اقتصادی دارد. این تغییرات در هر برهه از تاریخ روشنفکران نسل جدیدی را به وجود آورده است که بر اساس آن وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی عصر خودشان را تغییر دادهاند.
سرمایههایی که روشنفکران سیاسی در دورههای مختلف برای رشد و تعالی اجتماعی و نسل همعصر خود صرف میکنند، در رشد وضعیت اجتماعی نقش مستقیم دارد. در آغاز قرن بیست، روشنفکران سیاسی تاکید بر تعلیم و تربیت داشتند برای اینکه توسعه سیاسی و اجتماعی افغانستان عصر خود را تضمین کنند. این سرمایهگذاریها در ابتدای قرن بیست، تحت نفوذ نسل جدید روشنفکران که گرایشهای آزادیخواهانه داشتهاند، نگاهی توسعهگرایانه داشتهاند که برای رشد وضعیت اجتماعی، توجه به رشد وضعیت زنان به عنوان نیمی از جامعه داشته است.
بر طبق تاریخ افغانستان، پادشاهان هیچگاه زنان را در اجتماع مشارکت نمیدادهاند. زنانی در دربار حاکمان افغانستان بودهاند که سعی میکردند در قدرت مشارکت داشته باشند، اما این مشارکت تلاشی برای بهبود وضعیت اجتماعی زنان نداشته است. فقط زنان پشت پرده، نقشهایی ایفا میکردند که در تصمیمهای کلان سیاسی، تاثیرگذار بوده است.
به عنوان مثال در همین قرن بیست، به قدرت رسیدن امیر امانالله خان در برخی نسخههای تاریخی، نقش مادرش را ذکر کرده است. یا اگر در گذشته کمی جستجو کنیم زنانی در پشت پرده نقشهایی ایفا میکردند که در به قدرت رسیدن پادشاهان نقش داشته است. یکی از این زنان بهعنوان مثال، خواهر محمود غزنوی، حره ختلی «۳۶۱ـ۴۲۱ هـ.ق» است که در به قدرت رسیدن مسعود پس از مرگ محمود نقش بهسزایی را ایفا کرده است[۱].
از نقش تاریخی زنان اگر بگذریم که بیشتر به زنان خاندان پادشاه توجه دارد، باید به زنانی بپردازیم که قرن بیست را به نوعی دیگر ساختند، تا مقدمات رشد اجتماعی و اقتصادی در افغانستان را مهیا کنند. در قرن بیست، وضعیت زنان افغان را به گونه دیگری باید بررسی کرد. زنانی که در وضعیت اجتماعی و رشد زندگی اجتماعی در افغانستان نقش بازی میکردند.
در این کوتاه سخن، نگاهی داریم به زنانی که در قرن بیست در افغانستان نقش اجتماعی به عهده داشتند و برآمده از برنامههای توسعه اجتماعی و سیاسی روشنفکران قرن بیست هستند.
در ابتدا به خواستگاه این زنان، جایگاه اجتماعی، اقتصادی خانواده خواهیم پرداخت برای شناخت بهتر وضعیتی اجتماعی و اقتصادی که این زنان را به عنوان مدیران این دوره شکل داده است. یکی از این زنان خانم کبری عمر است که برای نگارش بهتر این مقاله مصاحبهیی با وی صورت گرفته است. از او درباره خانواده و جایگاه اجتماعی، اقتصادیاش سوال شده است. از وضعیت و فضایی که وی رشد کردهاند؟ چه شرایط تحصیلی داشته؟ چه اهدافی او را به سوی تحصیل و فعالیت اجتماعی هدایت کرده است؟
خانم کبری عمر یکی از زنانی است که تا دوره اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی و به قدرت رسیدن دولت کمونیستی در افغانستان به عنوان یک زن فعال حضور داشته است. او در دورهیی فعالیت میکرده که سیاست توسعه اقتصادی در افغانستان در اولویت قرار داشته است. در این برنامهها زنان به شدت حمایت میشدهاند، در مصاحبه خانم کبری عمر این مساله به خوبی مشهود است. زنانی که در این دوره حمایت میشدهاند، بیشتر در حوزههایی کار میکردهاند که نیازهایی وجود داشت. در عین حال به سادگی زنان نمیتوانستند در سازوکار اداری، اجتماعی و سیاسی رشد کنند. به این معنا که موانع زیادی در سر راه آنان وجود داشته است. از همه مهمتر اینکه شناخت و همبستگی قومی، خانوادگی و نگاه روشنفکران نیز در این رشد موثر بوده است.
زنان این دوره ، بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۶۰، نگاهی دیگر به خود و اجتماع خود دارند. این نگاه هرگز به یک نگاه فمینیستی تبدیل نشده و تنها زن را به عنوان عضو اجتماع مطرح کرده است. یک زن توانا، که هم به عنوان مادر نقش ایفا میکند و هم در جامعه وظیفهیی را برعهده دارد. البته باید این نکته را در نظر گرفت که زنان اندکی در افغانستان، نسبت به سرمایهگذاریهایی که شده، توانستهاند این مراحل را طی کنند.
افغانستان قرن بیست جز کشورهای در حال توسعه بوده که اقتصاد آن بر اساس کشاورزی و دامداری بنیاد نهاده شده است. بسیاری از مردم یا روستاییان از وضعیت اقتصادی نامناسبی برخوردار بوده و از امکانات بسیار اندک و ابتدایی بهره میبردهاند. تعلیم و تربیت به صورت سنتی رایج بود. کودکان برای تعلیمات اولیه و مذهبی نزد آخوند یا ملا در منزل یا در مسجد تعلیم میدیدهاند و مدارس بسیار اندک بوده است. در عین حال یکی از مسایل مهم اینکه مردم در شهرهای کوچک یا در روستاها، علاقهمند به تحصیل دختران نبودهاند.
کودکی، خانواده و فعالیتهای اجتماعی
کبری عمر به عنوان یک زن فعال اجتماعی، در خانوادهیی از طبقه مدیران -تکنوکراتـ در سال ۱۹۳۲ میلادی مطابق با ۱۳۱۱ شمسی در کابل پای به جهان گذارده است. در زمانی به دنیا آمده است که حکومت امیر حبیبالله کلکانی [۲]-سقویـ برچیده شده است و کسانی که مخالف حکومت سقوی بودند، با آرامش بیشتری به فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی مشغول بودند و فضایی از همکاری برای رشد و توسعه افغانستان، پس از وضعیت استبدادی به وجود آمده بود.
پدرکلانش محمدعظیم خان از بزرگان روزگار خود بود. پدرش مدیرعمومی اجراییه در وزارت مالیه بود. مادر خانم عمر همسر دوم پدر، زنی باسواد بود که به خواندن حافظ و قرآن مانوس بود. به زعم خانم کبری جان، مادرش تلاش بسیاری داشت که فرزندانش به تحصیل علم بپردازند. این علاقه مختص به فرزندان پسر نبوده و تلاش برای تعلیم و تربیت بهتر دختران نیز صورت میگرفته است. پدر نیز به تحصیل دخترانش بسیار علاقهمند بوده است، به همین سبب بانو عمر در سنین کودکی همراه خواهران خود به تحصیل علم میپرداخته است.
این علاقهمندی بازمیگردد به فضای سیاسی و اجتماعی سالهای ۱۹۴۰ که بسیاری از خانوادههای طبقه متوسط که در حال شکلگیری بود. بسیاری از روشنفکران آن دوره در افغانستان تلاش داشتند فرزندان خود را برای تحصیل به مکتب راهی کنند. به همین سبب در این مدارس ناهمگونی سنی دیده میشد. برخی از دختران به دلیل فضای سیاسی و اجتماعی که در دوره سقوی حاکم بوده است نتوانسته بودند به تحصیل علم بپردازند، به همین سبب بسیاری از دختران با تاخیر به مکتب میرفتند.
بانو عمر جز اولین دخترانی است که به تحصیل علم به شیوه نوین پرداخته است و دوازده سال تحصیلات ابتدایی و متوسطه را پشت سر گذاشته و به درجات عالی رسیده است. همصنفی و همنشین شفیقه ضیایی و ملیحه رشیدی بوده است.
با پایان رساندن دوره ابتدایی، وارد لیسه فرانسوی ملالی شده است. در لیسه ملالی وی از دختران با درایت بود. بنابراین وقتی از لیسه فارغ شد، وارد دانشگاه کابل گردید. بانو عمر جز اولین راهیافتگان زن دانشگاه کابل است که دختران و زنان برای تحصیل به این دانشگاه تشویق میشدند. بانو عمر نیمی از روز را به تدریس در مکتب میپرداخت و نیمی از روز را در فاکولته مشغول تحصیل بود.
پس از پایان تحصیلات در دانشگاه کابل، فرصتی برای همسرش در سویس فراهم شد و وی نیز همراه همسرش عازم گردید. در سویس در رشته تعلیم و تربیت کودکان دیپلم گرفت و در بازگشت شیرخوارگاهی برای اطفال تاسیس کرد. هزینههای این شیرخوارگاه را معمولا دولت پرداخت میکرد. بانو کبری عمر معتقد است که این شیرخوارگاه برای حمایت زنانی تاسیس شده بود که کار میکردند و نمیتوانستند هزینهیی بابت نگهداری فرزندانشان پرداخت کنند. او تاکید میکند که: «بسیاری از زنان که برای تامین زندگی خود کار میکردند، مجبور بودند فرزندانشان را در منزل تنها بگذارند. این مساله باعث میشد که نتوانند با آرامش کار کنند. بنابراین یکی از اهداف این شیرخوارگاه حمایت از مادرانی بود که در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فعالیت داشتند.»
در عین حال، به عنوان یک زن مدیر، بانو عمر وضعیت اجتماعی و اقتصادی عصر خود را درک کرده و باعث رشد وضعیت زنان دوره خود بوده است. بانو کبری عمر با بیان صریح میگوید: «معمولا کسانی که در شیرخوارگاه کار میکردند، زنانی بودند که تقاضای کار داشتند و برای تامین خانه و خانواده خود نیاز به کار. این زنان به وزارت مراجعه میکردند و در نهایت آنها نیز در استخدام با من مشورت میکردند. اگر مناسب کار بودند، من هم نظر مثبت میدادم و شروع به کار میکردند.»
این اندیشه خود نشان میدهد که روحیه زنان افغان تحصیلکرده در سالهای چهل و پنجاه بیشتر نوسازی وضعیت اجتماعی و رشد وضعیت اقتصادی به نفع زنان است. وی در سخنان خود اشاره میکند: «یکی از همکاران زن، که از سنین جوانی به کار در شیرخوارگاه مشغول بود، برای دریافت درجه مشکل داشت. برای همین به مسوولان اعتراض کردم که چرا به این زن کمک نمیشود؟ حق او است که این درجه را دریافت کند.»[۳]
یکی دیگر از عواملی که در گفتار بانو عمر به خوبی مشهود است، آگاهی سیاسی است. وی در بیان اندیشههای خود، نگاهی نیز به وضعیت سیاسی دارد و از مخالفت با نظام سیاسی یا نقد سیاستمداران ابایی ندارد. به این معنا که زنان نسل بانو عمر، آزادی بیان را نیز تجربه کردهاند. بانو عمر در دهه هشتاد میلادی، با به قدرت رسیدن دولت کمونیستی در افغانستان، از کار کناره گرفت.
زنان قرن بیست، تلاش و مدیریت
اصلاحات سیاسی که در قرن بیست در افغانستان صورت گرفته، با توجه به بیثباتی دولتها و نا آرامیهای سیاسی، باعث رشد زنان فعال سیاسی و اجتماعی شده است. بسیاری از این زنان در عرصههای مختلف، فعالیت داشتهاند. برخی از آنان در حوزه کاری خود جز افراد بسیار موفق بودهاند که تجربیات آنان توانسته است وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را در افغانستان دگرگون کند.
این دگرگونیها، خودآگاهی سیاسی برای اقشار مختلف اجتماعی را در پی داشته و باعت رشد وضعیت زنان شده است. در دهه هفتاد میلادی ـدهه پنجاه شمسیـ در کابل، شاهد رشد زنانی هستیم که در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به شدت فعال هستند. نه تنها در عرصه اجتماعی، بل در عرصه سیاسی نیز رشد کردهاند.
برخی از زنان، به مناصب بالای سیاسی نیز رسیده بودند. در دهه هشتاد، دو زن وزیر در کابینه حضور دارند. این پدیده، رشد فرهنگی را نیز نشان میدهد. به این مفهوم که جامعهیی مردسالار چون افغانستان، توانسته است زنان را در قدرت مردانه سهیم کند. این تقسیم قدرت فقط دستاورد اندیشههای کمونیستی در افغانستان نیست، بل نشاندهندۀ کار، تلاش، مدیریت و توانایی زنانی است که با استفاده از تسهیلاتی که در اختیار آنان قرار گرفته، توانستهاند وضعیت خود را دگرگون کنند. هزاران بانو چون بانو کبری عمر، دست در دست یکدیگر دادهاند تا توانستهاند، وضعیت جدیدی را برای زنان در افغانستان به وجود بیاورند.
نویسنده: فاخره موسوی
منابع
[۱] . ادموند، باسورث، تاریخ غزنویان، مترجم: حسن انوشته، ج ۱-۲، تهران، ۱۳۸۴، ص ۳۸۲٫
[۲] . امیر حبیب الله کلکانی، بین ۱۲۶۸ و ۱۲۸۷ در کلکان کوهدامن ـ کابل به دنیا آمده است. وی در سال ۱۳۰۷ ش با نام خادم دین رسول الله، علیه اصلاحات امیرامان الله خان قیام کرد و حکومت وی را سرنگون کرد. در نهایت به حکم محمد نادر خان در سال ۱۳۰۸ ش در کابل به دار آویخته شد.
[۳] . نام این بانو در مصاحبه ذکر شده است. اما شیوه مقاله ما بر این است که از نامبردن اشخاص خودداری کنیم.
برای مطالعه بیشتر:
میرمحمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، انتشارات محسن، کابل، ثور، ۱۳۹۱ ج ۱ و ج ۲٫
ـ محمد صدیق فرهنگ، افغانستان پنج قرن اخیر، انشارات عرفان، تهران، ۱۳۷۹ ج ۱ و ج ۲٫
ـ علی موسوی، تاریخ معاصر افغانستان، کابل، ۱۳۹۰٫
ـ باسورث ادموند، تاریخ غزنویان، مترجم: حسن انوشته، ج ۱-۲، تهران، ۱۳۸۴٫