تحلیل

حکمتیار در ردای دموکراسی

تا چندی پیش برای بسیاری حکمتیار حیثیت یک «تسلیمی» و سیاستمدار شکست‌خورده‌ را داشت که ایدیولوژی اسلامی آن را طالبان تندرو ربوده بودند و پیوستن آن را به عرصۀ سیاست افغانستان زیاد جدی نمی‌گرفتند.

حضور حکمتیار در عرصۀ سیاست افغانستان و انتقاد بی‌باکانه او از حضور و افزایش نیروهای خارجی در افغانستان، تاختن بر مخالفان دیرینۀ سیاسی و حامیان آن، دفاع از حقوق پشتون‌ها، غیر اسلامی خواندن فعالیت برخی از رسانه‌ها که دست‌آورد عمدۀ رژیم پساطالبان شمرده می‌شود و مهمتر از همه اینکه او اظهار داشته رییس‌جمهور آینده افغانستان کسی خواهد شد که حزب اسلامی آن را بخواهد، نشان می‌دهد که نه تنها صاحب‌نظران افغانستان؛ بل سیاستمداران مخالف او همچنان توانایی آقای حکمتیار را برای احیای سیاسی دوباره او اشتباه سنجیده بودند. این اشتباه نه تنها برای مخالفان سیاسی او، بل برای جامعه جهانی و همچنان حامیان تکنوکرات آن، در آینده می‌تواند گران تمام شد.

قرائت فعلی او از اسلام منعطف‌تر از طالبان، ولی سیاسی‌تر مانند قرائت اخوان‌المسلمين از اسلام است. حزب او حالا به این نتیجه رسیده که باید از راه انتخابات برنده میدان سیاست افغانستان شود. از آنجا که قرائت او از اسلام با قرائت و روحیه محافظه‌کارانه و گاهی افراطی مناطق روستایی افغانستان و در مناطق پشتون‌نشین، روستایی و همچنان شهری بیشتر همخوانی دارد، این گمان را به‌طور جدی به‌وجود می‌آورد که حرف‌ها و شعارهای حزبی و انتخاباتی او در آینده هواخواهان بیشتری خواهند داشت. نه تنها رقیبان سیاسی خود؛ بل گروه تکنوکرات و طرفدار نهادینه‌سازی لیبرال دموکراسی غرب را نیز می‌تواند در عرصه سیاست افغانستان کنار بزند.

از آنجا که گرایش‌های قومی و کارکرد ایتنو سنتریک (قومیت‌محور) سیاستمداران افغان به جای احزاب و برنامه‌های هدفمند حزبی در بازار سیاست افغانستان حرف اول را می‌زنند، حق‌طلبی برای پشتون‌ها داعیۀ دیگریست که حکمتیار با درک اهمیت آن وارد کارزارهای سیاسی شده است.

گره خوردن حافظۀ تاریخی پشتون‌ها به سلطه سه‌صد سالۀ آنها بالای افغانستان، ناکامی حکومت مجاهدین در برقراری نظم و امنیت به رهبری ربانی، ظهور و شکست طالبان با همکاری امریکا و نیروهای بین‌المللی و مسلط شدن یک‌بارۀ تاجیک‌ها بیشتر بر محوریت ولایت پنجشیر در کابل و اشغال پست‌های مهم دولتی، ناتوانی کرزی در توزیع عادلانۀ قدرت و کوتاه آمدن او در برابر زیاده‌خواهی جنگ‌سالارها، مواردیست که پشتون‌ها بعد از به‌وجود آمدن حکومت پساطالبان خود را از محور قدرت دور احساس کردند. این دوری که منتج به نارضایتی هم شد از نظر تحلیل‌گران خارجی مسایل سیاسی افغانستان، بستر مناسب و مستعدی برای ظهور و برگشت دوباره طالبان همچنان شمرده می‌شود.

از آنجا که حکمتیار گاهی به‌حیث منتقد دولت فعلی که آن را «شرکت سهامی» می‌خواند و گاه طرفدار آن «با تاکید به راه یافتن به قدرت سیاسی از طریق انتخابات» ظاهر می‌شود، به نظر می‌رسد که او گاه با رد و گاه با پذیرش بعضی از جنبه‌های دموکراسی، در زمانی که لیبرال‌دموکراسی غرب با چالش مشروعیت و در افغانستان از نظر کارکرد به‌خاطر مشکلات ساختاری و تجربه تاریخی، با بن‌بست روبروست خود را برای رهبری اسلام سیاسی در افغانستان آماده می‌سازد.

دموکراسی سکوی پرش اسلام سیاسی

راه یافتن اخوان‌المسلمين بالاخره پس از حدود یک قرن فعالیت و تلاش به قدرت سیاسی در مصر، آن هم از طریق انتخابات دموکراتیک و شتاب‌زدگی محمد مرسی برای تعدیل قانون اساسی، دادن اختیارات بی‌حد و حصر به مقام ریاست جمهوری و تلاش‌های اولیه او در مخالفت با سکولاریزم از مواردی بودند که بدبینی غرب را نسبت به آینده حکومت مرسی و پدید آمدن اسلام سیاسی در مصر به‌وجود آورد. اعتراض‌های داخلی و خاموشی غرب باعث شد که ارتش به راحتی محمد مرسی را از قدرت خلع و فعالیت اخوان‌المسلمين در مصر را ممنوع قرار دهد. بدین ترتیب آنچه مایۀ نگرانی غرب شمرده می‌شد رفع گردید.

از سوی دیگر به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه اردوغان در ترکیه و بدبینی روزافزون غرب نسبت به آیندۀ دموکراسی در آن کشور و رفتن تدریجی به سوی اسلام سیاسی از موارد برجسته و دال بر این است که دموکراسی به راحتی زمینه را نه تنها برای ورود راست‌گرایان افراطی و سیاستمداران پوپولیست به صحنه قدرت سیاسی مهیا می‌سازد، بل همچنان می‌تواند سکوی پرشی برای اسلام سیاسی نیز باشد. اردوغان و اسلام ترکی تا هنوز توانسته است با متعهد خواندن خود به حفظ نظام سکولار در ترکیه و کشیدن مرز نه بسیار روشن، بین اسلام و دموکراسی و رابطه خود با دیگران، موفقانه به پیش رود، درست برعکس آنچه در مصر به رهبری مرسی اتفاق نیفتاد.

هانتينگتون در «موج سوم دموکراسی» به‌طور صریح از تقابل اسلام و دموکراسی حرف می‌زند و آن را مانند کانفوسیوس، دین آشتی‌ناپذیر با دموکراسی معرفی می‌کند. با وجود اینکه این نظریه به‌خاطر میزان کارکرد دموکراتیک بعضی کشورهای اسلامی تا جایی تعدیل شده، ولی باز هم نفی دموکراسی توسط گروه‌های اسلام‌گرا و تعدادی از مسلمانان محسوس است.

تعداد آن‌هایی که در افغانستان دموکراسی را پدیدۀ غربی معرفی و در پی نفی آن هستند نیز کم نیستند. شاید تعداد آنها بنا بر دلایلی که قبلا ذکر شد از تعداد فعالان جامعه مدنی که به سود دموکراسی در افغانستان بعد از سقوط رژیم طالبان کار می‌کنند به مراتب بیشتر باشد. بنابراین گروه‌هایی که از کارکرد موثر دموکراسی بنا بر مشکلات ساختاری و موجودیت فساد، بیکاری، نبود امنیت در افغانستان مایوس شده‌اند و آن‌هایی که به‌خاطر برقراری نظام محمدی (به زعم خودشان) کار می‌کنند، پشتون‌هایی که خود را از هسته قدرت دور احساس کرده و آن‌هایی که در میدان‌های نبرد علیه حکومت جنگیده و از برنده شدن قطعی خود در برابر دولت افغانستان تا زمانی که امریکا آن را حمایت می‌کند نا امید شده‌اند، به نظر می‌رسد از حمایت‌کنندگان اصلی برنامۀ اسلام سیاسی حکمتیار و رای‌دهندگان عمدۀ نامزدی که او از آن حمایت و یاهم از آدرس حزب اسلامی معرفی می‌کند در انتخابات آینده ریاست جمهوری افغانستان باشد.

این درست چیزیست که او را به نیروی عمدۀ انتخابات آینده افغانستان تبدیل ساخته و شاید مسیر دموکراسی را برخلاف آنچه جامعه جهانی انتظار دارد به یکبارگی به سمت مخالف، یعنی اسلام سیاسی هدایت کند. نظامی که در آن سیاستمداران فقط بخشی از کارکرد دموکراسی را تا آن جا که به سود آن‌هاست پذیرفته و در پی استحکام پایه‌های دولت و برقراری نظم جامعه بر اساس تفسیر سخت‌گیرانۀ قرآن و سنت است.

مجیب‌الرحمن اتل؛ کارشناس مسایل سیاسی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا