هوای جنگ دارد دلبر من!
تلاشهای خستگیناپذیر از طرف دولت وحدت ملی بهمنظور کشاندن حکمتیار به میز مذکره و سرانجام امضای توافقنامه صلح و قرار گرفتن وی در کابل، به یک سریال رمانتیک میماند که پس از فراز و فرود فراوان، عاشق دلباخته در شرارتها و مرارتهای معشوق سر بر زانوی ندامت نهاده و بربادی خود را به تماشا مینشیند.
آقای حکمتیار آنگاه که در جبهه مخالف دولت خوابیده بود، به اندازه سر و تهِ یک پیاز هم در معادله جا نداشت و نفسهای سیاسیاش را به کمک استخبارات پاکستان شماره میگرفت، اما پس از آنکه دولت وحدت ملی عاشق ریش و روی این زبالۀ جنگ سرد شد، با بزرگسازی عاشقانه او، خوان کرم را برای حضور وی در کابل پهن کرد و استقرار او را در پایتخت به عنوان دستآورد صلح تبلیغ.
درباره حکمتیار و تواناییهای او و همچنان اثرگذاری سیاسی او بر اوضاع جاری افغانستان و سرانجام استقرار وی در کابل، از چشماندازهای متفاوت تحلیل و تفسیر صورت گرفت، اما در انبوهی از این تحلیلها و تفسیرها کسی نگفت که او عاشق کابل و دلباخته سر بیموی رییسجمهور و لباسهای شیک رییس اجراییه نیست؛ بل او عاشق سینهچاک قدرت است که برای دست یافتن به آن کوهی از رنج را برخود هموار میکند و شهرها را ویران کرده و حاضر است که از روی هزاران جنازه بگذرد، تا لختی بر مسند دلانگیز قدرت بنشیند.
حکمتیار زبالۀ جنگ سرد است که شریک استراتیژیک ایالات متحده امریکا بود. او با سازمانهای بینالمللی و خیلی از رهبران آنها که دل و دماغ اخوانیگری دارد و همچنان با لایههای متفاوت سازمان استخبارات پاکستان رفاقت و آشنایی دارد و از سرد و گرم روزگار هم بسیار آموخته و اندوخته است.
اکنون که او در کابل استقرار یافته و لنگر انداخته است، به شدت سرگرم فعالیتهای تشکیلاتی و سازماندهی اعضای حزب خود است و از مزیتهای دموکراسی نیمبندی که از یمن حضور جامعه بینالمللی در افغانستان قابل تجربه میباشد، بیشترین استفاده را میبرد و ناگفتههای شرارافروز خود را با استفاده از تریبون آزادی بیان تبلیغ میکند.
همین که در آخرین اظهارت خود گفته که جنگ افغانستان جنگ قومی است، در واقع تبلیغ و ترویج یکی از اهداف ویرانگر دشمنان افغانستان است که از دیرباز بدینسو تلاش ورزیده که بحران افغانستان را جنگ داخلی معرفی کرده و جنگ طالبان علیه مردم افغانستان را در راستای تامین حقوق پشتونها تبلیغ نموده تا اسرار دخالتهای عریان خود را پنهان نماید.
حکمتیار بهنیکی میداند که چه میخواهد و چه میگوید و با استفاده از کدامین فرصتها راه دست یافتن به اهداف خود را هموار نماید. اما متاسفانه در این طرف کثیری از روشنفکران سیاست ناآشنای مخالف با اوست که از یکطرف از قدرت تحلیل ظرفیت و اهداف حکمتیار عاجز است و از طرف دیگر رفتار سنجیدهشدۀ سیاسی وی را حاکی از نافهمی او تعبیر میکنند.
از این رو، تردید را برخود روا ندارید که اگر حکمتیار با همین منوال سیاست نماید و با موانع جدی بر نخورد، نخست عاشق دلباختهاش را بر خاک سیاه خواهد نشاند و پس از آن درد سر فراوان و مصیبتهای سنگینی را برای گروهها و جریانهایی تحمیل خواهد کرد که از برکت آزادی بیان و دموکراسی غربی نفس تازه میکنند.
او آمده است که اگر بتواند به هر قیمت ممکن، دل و دماغش را از عطر روحانگیز قدرت تازه کند. او نیامده است که در جنوب غرب کابل بدقواره لنگر انداخته و به نصیحتهای بیروح رییس اجراییه گوش فراداده و دستافشانیهای رییسجمهور غنی را به تماشا بنشیند. حکمتیار را جدی بگیرید. هرکی او را ساده انگاشت، بر کشتزار سیاست کدو کاشت!
نویسنده: محمداکرم خوگیانی
محمد اکرم خوگیانی قلمت رسا باد.