«امپراتوری» که هیچ شد!
آقای عطامحمد نور والی بلخ که در سالهای پسین از وی به عنوان «امپراتور» بلخ سخن میرفت، اکنون با روزهای سختی از سرنوشت سیاسیاش دستوپنجه نرم میکند و به قول معروف وضعیت خوبی ندارد.
در سالهای پسین به دلیل دسترسی آقای نور به ثروت و سرمایه میلیون دالری، کثیری از جوانان بیکار و چپاندیشان مسافر و بیروزگار در اطراف وی حلقه بستند و سعی ورزیدند با شکل بخشیدن یک فرایند تلاش گسترده، از وی به عنوان محور سیاسی تاجیکها و رهبر آینده جمعیت اسلامی تبلیغات نمایند.
آقای نور هم از این نوع تبلیغات بدش نیامده و با استخدام تعداد قابل توجهی جوانان بیکار به منظور تعریف و تمجید شخصیت وی به عنوان زعیم با شهامت و خردمند، نوعی خودباوری کاذب برای خود خلق کرد و از آدرس یک والی به اتخاذ مواضع تند و جنجالبرانگیز علیه حکومت شهرت یافت.
این شهرت همراه با پولهای بادآورده و خودباوری کاذب همراه گردیده و در نهایت هوای دلانگیز رهبری و قیادت سیاسی را وارد دماغ آقای نور کرد که چانهزنیهای سیاسی او از آدرس حزب جمعیت اسلامی افغانستان با رییسجمهور غنی و همینگونه حملات تند وی علیه داکتر عبدالله متاثر از همین هوای دلانگیز قابل تفسیر میباشد.
هرچند جسارتهای آقای نور برای خیلی از هواداران او برانگیزنده و امیدبخش تلقی میگردید اما کثیری از صاحبنظران امور سیاست در همان زمان باور داشتند که این نوع موضعگیریها و جسارتهای سیاسی نه از سر خرد و دانش سیاسی است؛ بل یک نوع بازی بیپشتوانه است که هیچ گرهی مشکلی را نگشوده و سرانجام ره به جایی نخواهد برد.
اکنون که آقای نور از مسوولیت ولایت بلخ سبکدوش شده است و کسی دیگری به عنوان والی آن ولایت از طرف رییسجمهور معرفی میگردد، یکبار دیگر رسانههای دیداری، شنیداری و شبکههای اجتماعی از مواضع تند آقای نور عیله دولت سخن میگویند و اینکه آقای نور به تاکید گفته است تازمانی که خواستههایش از جانب دولت پذیرفته نشود، از ولایت کنار نخواهد رفت.
بدون هیچ تردیدی، سیاستورزی هنر معامله در راستای منافع تعریفشده خوانده میشود، اما فرایند این معامله زمانی به موفقیت خواهد انجامید که درک درست از وضعیت و شناخت دقیق از امکانات خود و طرف مقابل وجود داشته باشد.
مشکلی که آقای نور تا هنوز از فهم و درک آن عاجز بوده است، نخست این است که سران جمعیت اسلامی در تحلیل آخر، در کنار او نخواهد ماند و در نگاه دوم، آنچه را تهیهکنندگان آب و نان این دولت صواب ببینند، همان خواهد شد.
هرگاه آقای نور دارای یک جریان سیاسی منسجم، یکدست و وفادار به خود میبود، آنگاه وضعیت فرق میکرد و بدون شک خواستههای او مورد توجه و تحلیل طرف مقابل قرار میگرفت، و در این صورت غیر ممکن نمینمود که در ازای از دست دادن ولایت، امتیازاتی به او تعلق نگیرد. اما در چنین وضعیتی که جمعیت اسلامی در بحران تعدد رهبری گرفتار است و دوم، از یک روایت به تاریخ پیوسته، نمایندگی میکند و در وضعیت موجود هیچ حرفی برای گفتن ندارد و هیچ امیدی را برای فرای بهتر خلق نکرده است و از جانب دیگر آخرین فیصله های سیاسی تحت تاثیر روزیدهندگان سیاسی ما صورت میگیرد، جستوخیزهای سیاسی آقای نور مصون از خطرهای پا شکستن نیست.
البته آقای نور از ظرفیتهای بلقوه قابل توجهی در عرصه بازیهای سیاسی برخوردار است که متاسفانه تا هنوز به آن دقت نکرده و از آن استفاده نبرده است.
هرگاه او بتواند به کشف این این ظرفیتها نایل آید، بدون شک میتواند در سمتوسودهی بسیاری از حوادث، اثرگذار واقع شود، اما آنچه از همین حالا روشن است این است که اتکا به جمعیت نمیتواند راه موفقیتهای سیاسی او را هموار نماید.
آقای نور متاسفانه یا دریافت وارونه از سیاست به بازیگری میپردازد و همین امر تا حالا سبب گردیده که اعتبار سیاسی او از یک والی فراتر نرود و خواستههای سیاسی او نیز در محور یک ولایت قابل چانهزنی باشد.
سرمایهگذاری روی داکتر عبدالله در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، میتواند آموزههای بسیار برای آقای نور داشته باشد، اما با توجه به متن و محتوای بازیهای سیاسی او، چنین مینماید که یک «امپراتور» در حال هیچ شدن است.
نویسنده: عمر عرفان
امپراتور از اول هیچ بود این زور کاکا بود که انګور درتاکها بود این بوجیهای دالر بود که از امریکا میګرفت ولاف وپتاک میزد دوطالب اینها را تا کولاب ایران وپاکستان دواند اینها طفیلی بیش نه بوده به مردم افغانستان است که از دایره قومیت براید ملی بیاندیشد وبه سردم داران شر وفساد نه بګویند در غیری ان همیشه در بدر خواهند بود