نگاه نگران مردم/نقش متقابل مردم و دولت؟
توجه به برقراری امنیت شاید در بسیاری از کشورها جزیی از وظیفه دولتهاست که نیاز نیست مردم آن کشورها از دولتهای خود تقاضا کنند. اما متاسفانه در افغانستان سالهاست که اصلیترین خواست مردم از دولت برقراری نظم و امنیت است. خواستی که اگر برآورده شود میتواند کمک شایانی به بهترشدن وضعیت مردم بکند. در شرایط حاضر توجه دولت بیشتر به نزاعهای سیاسی و گروهیِ داخلیاست. در واقع هیچ کدام از قوا در این راستا نتواسته یا نخواستهاند که اقدام جدی بکنند.
برقراری امنیت را میتوان از دو بعد بررسی کرد. یکی امنیت سراسری و دیگری امنیت داخلِ شهرها، که هر دو تاثیر بسیاری بر روح و روان مردم میگذارد. سرخوردگیِ امروز مردم ناشی از عدم برقراری امنیت می باشد. آنچه باعث دلسردی مردم شده عدم توجه جدی دولت به این مقوله بوده است.
فساد در نهادهای امنیتی و قضایی اگر از بین نرود امکان ندارد که دولت بتواند با فساد گسترده گریبانگیرِ امروزی مبارزه کند. اگر چه دولت در شعار توجه خاصی را برای مبارزه با فساد دارد اما در واقع آنچه اتفاق افتاده مورد رضایت مردم نیست. مردم توقع بیشتر از اینها را از دولت دارد که در حقیقت توقع بیجایی هم نیست. از اینرو اگر دولت به حمایان اصلیاش (مردم) توجه کند، حتمن در تامین امنیت موفق خواهد شد.
در واقع در همة حکومتهای دمکرات و مردمسالار این مردم هستند که حق تعیین سرنوشتشان را دارند، اما در حاکمیت فعلی ما متاسفانه به این امر توجه زیادی نشده و این میراثیاست که در طول تاریخ به ما رسیده است. جایگاه مردم در یک حکومت مردمسالار به عنوان اصل انکارناپذیری است که باید احیا شود. البته در این هم شکی نیست که خود مردم هم باید در این راستا تلاش زیادی را انجام دهند. فضای امروز بر بنیاد حاکمیت دولت مردممدار چیزی است که فاصله زیادی با واقعیتهای موجود دیگر کشورهای دمکرات دارد.
نگرش کارگزاران سه قوه به مردم ابزاری است. این نگرش تنها در زمان خاصی مورد استفاده قرار میگیرد اما در برهههای دیگر که نیازی به حضور مردم حس نمیشود نگاه کارگزاران نیز متفاوت میشود. این نوع نگاه ابزاری، معضل بزرگیاست که مردم افغانستان با آن روبهرو هستند. تعیین جایگاه مردم در حاکمیت وظیفه دولت نیست؛ بل این خود مردم هستند که باید جایگاه خود را در حاکمیت تحکیم کنند اما این که مردم ما تا چه حد این پتانشیل را در خود دارند باید گفت متاسفانه قابل توجه نیست.
عدم آگاهی مردم از نقششان در قانون باعث شده که در این برهه به نیازهای مردم از طرف دولت توجه زیادی نشود. البته ناگفته نباید گذاشت که این معضل یکی از معضلات موجود در جامعه امروز ماست. از طرف دیگر این عدم آگاهی در واقع میراثیاست که نسل به نسل به ما رسیده است. در برهههای مختلف از تاریخ معاصر افغانستان هر زمان که نیاز به فداکاری و مبارزه مردم بوده از مردم سوءاستفاده شده، اما در زمانی که دولت توانسته خود را بینیاز از حضور مردم احساس کند نقش و جایگاه مردم هم تغییر کرده و اینگونه شده است که مردم هیچگاهی نتوانند در حق تعیین سرنوشتشان نقش بایستهیی داشته باشند.
از سوی دیگر در ایجاد برقراری نظم و آرامش این مردم هستند که میتوانند بر دولت فشار بیاورند و آن را وادار کند که توجه جدی به این امر داشته باشد. نگرانیهای مردم از اوضاع جاری باید از طرف دولت درک شود و به آنها توجه شود. ضروری است که مسوولان دولتی با کاستن فاصلههای خود از مردم اندکی به درک شرایط حاضر واقف شوند. فاصله بیش از حد، میان مردم و مسوولان تا حد زیادی بر وخامت اوضاع افزوده است. حضور نیروهای ناکارآمد در پستهای کلیدی حکومتی از جمله در مناصب دولتی، خود بخش اعظم این مشکلات را بهوجود آورده است.
رویدادهای ناگوار امنیتی هرازگاهی روح و روان مردم را رنج میدهد و این مساله به خودی خود به معضل بزرگی برای جامعه بدل شده است. مسوولان طراز اول حکومتی اگر میخواهند اوضاع سروسامان بگیرید باید فاصله خود را با مردم کم کنند. با مردم بیشتر در ارتباط باشند و به معضلات و مشکلات مردم گوش دهند و به آنها عمل کنند.
با میداندادن به مردم، مسوولان هم میتوانند به وظایف خود بهتر عمل کنند و هم در برخورد با مشکلات از پشتوانه قوی مردمی برخوردار شوند. آیا عزم راسخی در میان دولتمردان است که به این اوضاع نابسامان پایان دهند؟