تحلیل

ملت بی‌شناس‌نامه!

یک‌وقت علامه اقبال در سفرش به کابل و با عشق سرشاری که به افغانستان داشت، گفته بود:

آسیا یک پیکر آب و گل است

ملت افغان در آن پیکر دل است

آن وقت‌ها، هنوز تب ملاریای نفاق به افغانستان نرسیده بود. حکایت یک ملت بود که رشک همۀ آسیا شمرده می‌شد، چرا که در دینداری خاص بودند، نه افراطی نه تفریطی، تنها جایی که شیعه و سنی با هم جنجال نداشتند. همان‌طور هندوباوران و سیک‌ها در آن وزیر می‌شدند یا در قلب هر شهر بزرگ، بازار در دست‌شان بود. حتا یهودی‌ها و مسیحی‌ها هم از افغانستان نرفته بودند که بعدها جمعیت بزرگی از آدم‌های کاردان و توانا را برای اسراییل بسازند. هنوز کنیسۀ آن‌ها و معابد قدیمی هندوباوران در کابل به تسخیر اشرار و اوباش در نیامده بود.

در مهمان‌نوازی هم آن‌قدر شهره بودند این مردم که تمام اشراف‌زاده‌های جهان‌وطن، بهشت‌شان افغانستان بود. هفده‌هزار هیپی در یک‌ماه، رقم بزرگی‌ست با این‌که نه برق بود و نه سرک. اما ناگهان این ملت در ورطۀ بلا افتاد. اخوانی‌های مصری، پاکستانی، عرب و ایرانی مثل بلا بر سرشان بارید و با آن‌ها دعوای خون، نژاد، قوم، قبیله و مذهب هم شروع شد.

ریش آدم‌ها را اندازه می‌گرفتند و دریشی‌دارها را اعدام می‌کردند. جایی برای مهمان خارجی نبود مگر تروریست‌های بین‌المللی. دعوای مرزی با همسایه‌ها به‌خصوص پاکستان هم اوج گرفت و در این سال‌ها هیچ کس جرات مقابله نداشت.

حکومت وحدت ملی، به‌رهبری دکتور غنی و عبدالله اما بعد از همۀ اوقات، راز بلاها را یافتند. این‌که با شعار نمی‌توان ملت پراکنده را جمع کرد. برای این، سیاست خارجی را بر پالیسی اقتصاد و امنیت طرح کردند و بعد در بعد داخلی، یافتند که تنها چاره، توزیع تذکرۀ جدید است.

این تنها راه برای شناسایی مردم بومی و تروریست‌های مهمان و مدعیان برون‌مرزی بود. هم‌چنین مهر ختمی بر جنجال دیورند. شجاعتی که فقط از دکتور غنی برمی‌آمد. برای این باید به روشنفکران پشتون باج می‌داد.

رییس‌جمهور با زیرکی مسیر خواستۀ آنان را از دعوای دیورند و پشتون‌های هند و عرب، به اسلامیت و افغانیت کشاند، چیزی که در قانون اساسی ذکر شده بود. و این شروع جریان توزیع تذکرۀ جدید بود، اما ناگهان با هزار مانع متوهم نو مواجه شد.

باید هم مانع پیدا می‌شد؛ چون تذکرۀ جدید، راه دزدی از امنیت و دزدان و تاجران امنیت را می‌بست. تذکره، مانع تقلب انتخاباتی و جنجال می‌شد. تذکره، از ما، ملت واحد می‌ساخت که شناس‌نامه‌دار بود، اما این دکان خیلی‌ها را تخته می‌کرد. دکان قصاب‌هایی که با خون مردم و سلاخی توده، قصرها ساخته بودند. آنانی که در بازار بین‌المللی قاچاق و تروریزم هر روز فربه‌تر می‌شدند. به‌خصوص که اصلاحات در نیروهای مرزی هم انجام شده و راه هر قاچاق و رشوتی در آن بسته است. آنان بهانه‌هایی واهی برای مانع‌تراشی پیدا می‌کردند.

یک‌عده در اصرار بر ذکر اسلامیت و یک‌عده برخلافش، یک‌عده در اصرار بر افغانیت، یک‌عده برخلافش، یک‌عده در اصرار  برای درج نام اقوام، بعد قبیله، بعد شهر، بعد کوچه، بعد اسم خویشاوندان و بعد تصویر روی آن، بعد خط و فونت، خلاصه با هر دلیل ممکن می‌خواهند این پروسه به‌تعویق بیفتد تا دکان‌های آن‌ها از رونق نیفتد. وگرنه همین مبحث افغان به‌عنوان نام اتباع در لویه جرگه قانون اساسی مطرح شده بود و جز شش نفر هیچ‌کس با آن مخالفت نکرد و تا آخر که یک نفر ماند.

اگر این نام درست نبود چرا آن وقت، مخالفت نکردند و تازه باز اگر اشکالی دارد، راه قانونی‌اش کمپاین برای تغییر قانون اساسی است نه طغیان در مقابل آن.

قانون اساسی وثیقۀ ملی و ناموس هر کشور است. تا وقتی متن آن عوض نشده، مفاد آن خط به خط مقدس است. می‌توان به آن نقد کرد. برای تغییرش کمپاین کرد، اما نمی‌توان علیه آن ایستاد. س

بهانه‌جویی مخالفان ریشه در هیچ فکر هویتی یا اساسی ندارد. به فرض کلمۀ افغان ذکر نشود، باز روی رنگ جنجال می‌شود، باز روی قوم، باز روی قبیله و باز روی طایفه و …، به این حساب باید یک مقاله شود، بعد می‌گویند چرا شتر آمده است، چرا مسجد هرات نیست، مسجد هرات باشد می‌گویند چرا خرقۀ مبارک نیست. تذکره که نمی‌تواند یک گالری و یک کتاب مقاله با هم شود. جدا از این‌که این تذکره، ابدی نیست. می‌شود هر وقت که کمپاین تغییر قانون اساسی موفق شد، باز آن را تغییر داد.

مهم توزیع این تذکره‌ است که امنیت و زندگی روزمره شهروندان به آن بسته است. به این خاطر نه سیاست‌مدارها و نه هیچ کس دیگر نمی‌تواند مزاحم توزیع شوند. به‌خصوص روشنفکران حیف است که هیزم سوخت قومندان‌ها و تاجران امنیت و اوباشان زورگوی و زرداری شوند که برای‌شان جز منفعت دزدی‌های چندساله‌شان هیچ ملت و قومی ارزش ندارد.

تذکرۀ جدید به‌عنوان سند شناسایی ما باید توزیع شود. با هر ترتیبی که هست. بهانه برای ممانعت از آن، همۀ شهروندان را تاوان می‌رساند. این بهتر است نام قوم ما چوب باشد، اما جان ما تهدید نشود و وکیل و دولت تقلبی بر ما به‌خاطر اغتشاش حاکم نگردد.

هاشم رسول‌زاده

نوشته‌های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. در لویه جرگه قانونی اساسی از تمام اقوام نماینده نبود و تصمیم گرنده هم عده محدود مثل زلمی خلیل زاد بود که در بعضی موارد قانون اساسی منافع قوم خود را درنظر گرفته است، منافع جمع زیاد مهم نبود.

    1. در لویه جرگه قانون اساسی از تمام اقوام نماینده نبود و تصمیم گرنده هم عده محدود مثل زلمی خلیل زاد بود که بعضی ماده های قانون اساسی را به دلخواه خود تغییر داده است.

دکمه بازگشت به بالا