همچنان پرچمدار فساد!
سازمان شفافیت بینالمللی مستقر در کشور آلمان یک سازمان غیر دولتی و غیر انتفاعی است که از سال 1392میلادی به این طرف بر شفافیت فرایند حکومتداری نظارت میکند و میزان فساد اداری را به سنجش میگیرد.
در نظارت جدید این سازمان بر میزان رواج فساد اداری در کشورهای جهان، افغانستان چهارمین کشوری شناخته شده که بیشترین میزان فساد اداری در آن وجود دارد. هرچند در دو سال اخیر جایگاه افغانستان از رتبه اول در رتبه چهارم قرار گرفته، اما سایه سنگین این واقعیت تلخ از سرنوشت مردم بیچاره رفتنی نیست و فساد اداری شبیه موریانه بنیاد زندگی را در کشور ما به ویرانی میکشاند.
هرچند در چندسال اخیر بحث مبارزه با فساد در سرخط خبر و تبصره بسیاری از رسانههای کشور قرار داشت و رهبران و مدیران ارشد دولت نیز از تلاشهای مبارزه علیه فساد اداری سخن گفتهاند، اما واقعیت این است که این پدیده ویرانگر همچنان در حال شیوع و گسترش میباشد و راهکار و رویکردهایی که با استفاده از آن بتوان به مهار این پدیده پرداخت تا هنوز روی دست گرفته نشده است.
اگر نگاه گذرا به زندگی مدیران ارشد دولت در عصر حاکمیت آقای کرزی انداخته شود، بهسادگی درخواهید یافت که کثیری از آنها صاحبان ثروت میلیون دالری و شرکت و باغ و جایداد بسیار میباشند.
در این سوی زندگی اما میلیونها انسان بیکار و بیسرنوشت را تماشا میکنید که چیزی برای خوردن ندارند و تعداد قابل توجهی به شمار گدایان شهر افزوده میشوند. سنت ویرانگر فساد اداری در حاکمیت حامد کرزی ریشه گرفت و تنومند شد، اما در حاکمیت فعلی نیز از رشد و نمو باز نماند و در اشکال و ابعاد دیگر فاجعه میآفریند.
سخت اما فاجعهبرانگیز است که فساد اداری و مالی به عنوان فرهنگ و هنجارهای غالب کاری در ادارات و موسسات دولتی و غیر دولتی تبدیل شده و عاملان این سنت ویرانگر به جای احساس شرمندگی و سرافکندگی، احساس شادمانی میکنند که توانستهاند به پول مردمی که در واقع گوشت جان آنان میباشد دستبرد زدهاند.
کم نیست داستانهای دلانگیز و هولبرانگیز از سفرهای خارجی مدیران ارشد دولت به دوبی و قزاقستان و لندن و ترکیه که چگونه از پول ملت نذر دستافشانیهای رقاصههای خارجی کردهاند و با کدام پیمانه از پول ملت زمین خریده و کاخها و شهرکها برافراشتهاند.
تامل بر این داستانها و بستانها یک واقعیت تلخ و سنگین را برجسته میسازد و آن اینکه فساد اداری در این سرزمین خدادادی متاسفانه به فرهنگ و هنجارهای غالب اداری تبدیل شده و بنا بر این، ریشهکن کردن چنین فرهنگ و هنجار امر بسیار سنگین و پرهزینه است.
شیوع این فرهنگ، عامل ادامه جنگ و پریشانی بسیار قرار گرفته که در یک تعامل مشترک وضعیت حاکم بر سرنوشت فعلی ما را پدید آورده است.
فسادپیشگان فراوانند و مبارزه با این جماعت کار دشوار است، اما فقدان ارادۀ جدی دولت بهمنظور مبارزه قاطع با این فرایند و همین گونه ملاحظه سنگین مصلحتهای سیاسی سبب گردیده که تلاش مبارزه با فساد در سطوح بالا بیاثر باقی بماند.
هرگاه دولت نتواند با این فرایند ویرانگر فارغ از ملاحظههای سیاسی مقابله نماید، مردم افغانستان شاهد بهبودی در وضعیت موجود نخواهد بود.