مبارزه با تروریزم؛ جنگ نرم در کنار جنگ سخت
سرنوشت جنگ در افغانستان روزبهروز پیچیدهتر میشود و ابعاد ویژهیی بهخود میگیرید. هراسافگنان با شعارهای اسلامگرایانه و لعاب اسلامی شکل ویژه و خاصی بهخود گرفته که دولت را بهچالش میکشد. بنابراین بهجاست که دولت نیز با هوشیاری تمام در برابر نیرنگهای این گروهکهای هراسافگن بایستد. تشکیل گروههای ویژه در بخشهای فکری- فرهنگی، علاوه بر نبرد میدانهای جنگ باید از گزینههای قابل توجه دولت باشد؛ زیرا دولت با این کار میتواند علاوه بر پیروزی در میدانهای جنگ، پیروز میدانهای فکری- فرهنگی نیز باشد. سیر ظهور و بروز گروههای تروریستی باید مطالعه و کنکاش شود تا مردم بهخوبی نیتهای دهشتافگنانه آنها را بدانند.
بعد از اتفاق کندز و در ادامه سرکوب نیروهای تروریستی، کشتهشدن یک فرمانده داعش در فاریاب و گرفتاری چند تن از سران گروه طالبان با مواد انفجاری و موادمخدر از جمله دستاوردهای دولت در این روزهاست که نشان از عزم جدی دولت در مبارزه با این نیروها دارد. مردم نیز امیدوار شده و از این روند حمایت میکنند.
گرفتاری چند تن از فرماندهان گروه طالبان با مواد انفجاری و مخدر نشان از هویت ضد بشری این گروه دارد. عملکرد ضد انسانی و ضد اسلامی این گروه بر هیچکس پوشیده نیست اما اینکه آنها بهاعمال دهشتبارشان هویت انسانی-اسلامی میدهد حکایت از مقصدهای سوء آنها دارد و در بین قشر روشنفکر جامعه نیز خریداری ندارد. تنها در بین قشر مردم عام این سرزمین تفکر آنها پذیرفتنی است. از اینرو دولت باید با فعالیتهای فکری- فرهنگیاش (آگاهیدهی) بهمردم زمینه نفوذ گروههای هراسافگن را قطع کند. با این کار هزینههای جنگ کاهش مییابد و زمینههای صلح مهیا میشود.
بخش دیگر از کارکرد نیروهای تروریستی استفاده از مردم عادی بهعنوان سپر انسانی است که این موضوع باید مورد توجه دولت قرار گیرد. دولت میتواند با گوشزدکردن خطرهای حضور در کنار این نیروها بخشی از مسوولیت را بهدوش این گروهها بیندازد و اگر هم اتفاقی ناگواری میافتد تمام مسوولیت، بهدوش گروهای تروریستی بیفتد.
بخش بزرگی از هزینههای جنگ در افغانستان از راه تجارت مواد مخدر تامین میشود. این تجارت که منافع بسیاری دارد، توانسته بهقدرتگیری گروههای تروریستی کمک شایانی کند. بنابراین دولت با جلوگیری از کشت و قاچاق مواد مخدر میتواند منبع درآمدی گروههای تروریستی را قطع کند و عملن آنها را در تنگنا قرار دهد. دولت باید بهاین مساله هم توجه داشته باشد که بخشی از ارکان دولت و نیروهای نظامی و امنیتی هم در این معضل شریک هستند و باید حضور این نیروها را از بدنه دولت و نیروهای نظامی شناسایی کند و از میان بردارد. در این صورت است که موفقیت دولت تضمینی میشود.
در اینکه نیروهای طالبان و داعش هویت تروریستی دارند بهکسی پوشیده نیست اما اینکه این نیروها خود را مجاهد و مدافع مردم میپندارند گزافهگویی است. نکته در خور توجه برای دولت این است که بخشی از مردم متاسفانه طرفدار این تفکر ضد بشری هستند؛ از اینرو دولت برای مقابله با این تفکر هم باید چارهیی بیندیشد. نیروهای طالبان و داعش در بین مردم افغانستان طرفدارانی دارند. بنابراین دولت باید در این مورد از راهکار فرهنگی-فکری کار بگیرد.
تفکر طالبانی پدیدۀ جدیدی برای جامعه افغانستان نیست و این تفکر در ذهن و افکار بخشی از مردم این سرزمین حک شده است. در واقع هزینههای جنگ برای دولت روزبهروز بیشتر میشود؛ از اینرو جنگ تنها راه حل نیست و دولت برای مقابله با ترورستان باید از ابزارهای تبلیغاتی هم استفاده کند. شیوههای درست تبلیغهای آگاهیدهنده میتواند در مبارزه با تروریستان، نیروهای امنیتی را کمک کند.
با مرور قضیه کندز میتوان بهاین درک رسید که حضور نیروهای تروریستی در بین مردم جدی است و متاسفانه حضور این نیروها در بین مردم عامی از مقبولیت گسترده برخوردار است.
توجه دولت بهفعالیتهای فرهنگی- فکری، در برابر هراسافگنان میتواند شروع یک راهکار جدید برای مقابله با نیرویهای دهشتافگن باشد. توجه بهاین نکته که با مبارزه مسلحانه میشود کار این نیروها را تمام کرد بخشی از قضیه است و قطع کمکهایی که از خارج مرزها بهاین نیروها میرسد بخش دیگر قضیه است، اما نکته آخر که دولت باید بهآن توجه کند مبارزه فکری و فرهنگی همزمان با مبارزه مسلحانه است.
دولت در بخش سرکوب گروههای تروریستی باید بهزمینههای حضور این نیروها هم توجه کند؛ چرا که توجه بهاین زمینهها میتواند دولت را در از میانبردن این گروه بیشتر کمک کند.
بحث برخوردهای امنیتی بسیار مورد توجه دولت بوده که در این راستا موفقیت بسیاری هم دولت بهدست آورده؛ البته هزینههای بسیاری را هم پرداخت کرده است. ناگفته نباید گذاشت مردم هم در این راه هزینه بسیاری پرداختهاند. حملات کور تروریستی هیچگونه توجیه دینی-انسانی و اخلاقی ندارد. دولت میتواند با توجه بهاین بخش بهراهکار مناسب برای مبارزه با این گروهها برسد.
در مبارزه با گروههای تروریستی باید بهدید یک پروژۀ درازمدت توجه ویژه کنیم. برخوردهای مقطعی و فیزیکی میتواند بهپیروزیهای مقطعی بینجامد اما برای درازمدت باید بهراهکارهای فکری و فرهنگی بپردازد.
جنگ افغانستان وارد پنجمین دهه خود میشود. این طولانیترین جنگ قرن بیست و بیستویک بهحساب میآید. در این فرایند سه نسل از مردم این سرزمین زندگیشان با جنگ و خونریزی سپری شده است. برای اینکه نسل آینده هم این تجربه ناخوشایند را نداشته باشد؛ باید با یک راهکار ویژۀ جنگ نرم فکری و فرهنگی بهمبارزه با گروههای تروریستی رفت.
عباسی افغان؛ تحلیلگر امور سیاسی