حدود یکماه میشود که زلمی خلیلزاد به عنوان نمایندۀ باصلاحیت وزارت خارجه امریکا در امور صلح افغانستان، تلاشهای را برای شکلگیری یک گفتگوی جدی در مورد صلح با طالبان آغاز کرده است.
این تلاشهای آقای خلیلزاد تا آنجا هم پیش رفت که وی بدون در نظر گرفتن هفدهسال مبارزه افغانستان و جامعۀ جهانی در برابر تروریزم بینالمللی، مصارف صدها میلیارد دالر از سوی غرب و بهخصوص ایالات متحده امریکا، بیش از ششهزار قربانی عساکر بینالمللی و دهها هزار قربانی سربازان افغان و مردم ملکی در جنگ افغانستان؛ طرح تعویق انتخابات و حکومت موقت را پیشنهاد کرد.
این پیشنهاد آقای خلیلزاد در شرایط نارمل اصلا عملی نیست و مردم افغانستان حاضر نخواهند شد آن را بپذیرند تا هفدهسال را عقبگرد کنند. مگر اینکه شرایط خیلی ویژه و اضطراری بهوجود آورده شود تا مردم راضی به مشارکت طالبان در بدنۀ قدرت گردند و به هفدهسال برگشت یعنی پذیریش اداره موقت قناعت نمایند.
از جنگ ارزگان خاص سه هفته میگذرد. دو هفته میشود که ولسوالیهای جاغوری و مالستان ولایت غزنی نیز بهعنوان امنترین نقاط غزنی و تنها مناطق که با تمام وجود از نظام سیاسی حاکم حمایت میکنند و در روندهای دموکراتیک بالاترین مشارکت را داشتهاند، مورد هجوم سازمانیافته طالبان و حامیان خارجیاش قرار گرفتهاند.
شاید در عقب جنگ جاغوری و مالستان دستهای زیاد خارجی وجود داشته باشند، ولی ظاهر امر چنین نشان میدهد که این جنگ نیز درست در مسیری میرود که آقای خلیلزاد طرح کرده است.
در این جنگ در واقع هم مردم و هم حکومت افغانستان بهخصوص نیروهای امنیتی کشور مورد آزمایش قرار گرفتهاند. دستکم مردم از این آزمایش سربلند بیرون آمدهاند و تا توانستند در برابر تروریزم ایستادگی کردند. وقتی دیدند که دیگر فرصت مبارزه مسلحانه نمانده است، راه هجرت را در پیش گرفتند؛ یعنی بههیچ وجه حاکمیت سیاه طالبان را حتا برای چند صباحی هم قبول نکردند.
تنها از شب بیستوهفتم عقرب تحرکات نیروهای اعزامی دولتی به محل به رهبری آقای یفتلی؛ لوی درستیز اردوی ملی کشور آغاز شد. نیرو به قدر کافی به محل اعزام شد که از امکانات خوب حربی نیز بهشمول پشتیبانی هوایی، تانکهای ضد راکت و نیروی بشری آموزشدیده ( قوای خاص) برخوردارند.
روی همرفته جنگ غزنی برای حکومت ما سرنوشتساز است و بر انتخابات 1398 نیز تاثیر مستقیم دارد. به این معنا که ولسوالیهای جاغوری، مالستان و ارزگان خاص همیشه بیچونوچرا از حکومت مرکزی حمایت کرده، در تمام روندهای دموکراتیک مشارکت وسیع داشته و به همین دلیل مورد تهاجم قرار گرفتهاند.
در صورتی که نیروهای امینتی که همکاری بیدریغ باشندههای این سه ولسوالی را نیز با خود دارند، نتوانند تروریزم را مهار نمایند به این معناست که حکومت باید شرایط طالبان را بپذیرد و آنگاه طرح آقای خلیلزاد فرصت اجرایی پیدا خواهد کرد.
و اما اگر تروریزم را دفع کنند و امنیت را دوباره تامین، معنای حرف این است که طالبان جز ناامنسازی در مناطق بومی خود، در سایر افغانستان توان مقابله با مردم و حکومت مرکزی را ندارند و آنگاه این طالبان خواهند بود که شرایط حکومت مرکزی را بپذیرند و طرح خلیلزاد نیز اجرایی نشود.
در آن صورت هم بحث حکومت موقت منتفی است و هم برگزاری انتخابات ریاست جمهوری مقدور. در عین حال مردم و حکومت از یک آزمون دشوار روسفید بیرون خواهند شد و آنچه را حکومت مرکزی در چهار سال اخیر در مسیر اصلاحات روی دست گرفته نیز میتوان به آن امیدوار بود.
در افغانستان بارها اصلاحات شروع شده، ولی نیروهای ارتجاع و خودفروخته زمینههای آن را از میان برداشتهاند. حکومت در برابر یک تعداد از قلدوران جهادی تا حدودی توفیق برای اجرای اصلاحات داشته است، ولی وقتی بحث مشارکت بیقیدوشرط طالبان در قدرت بهمیان بیاید باید نیم قرن دیگر در انتظار از سرگیری اصلاحات بود.
آنچه را شاه امانالله آغاز کرد توسط حبیبالله کلکانی از میان رفت. در مرحله دوم داوودخان نیز برنامههای وسیعی برای اصلاحات اقتصادی در دستور کار داشت و با کودتای هفت ثور 1357 منتفی شد.
اکنون با رفتن بهسوی حکومت موقت، بهطبع بحث گفتگو با طالبان، تعدیل قانون اساسی و گذشتن از انتخابات 1398 ما را از مسیر اصلاحات منحرف خواهد ساخت و درست به هفدهسال قبل به عقب خواهد برد.
سرمقاله/ روزنامه راه مدنیت