ورود اتباع افغانستان ممنوع!
(گزارشی از جشنوارۀ بزرگ صلح و کودکان)
آفتاب نازل شده است و آسمان گواهی رسیدن روز دیگری را میدهد. صبح با تمام صداقت از راه رسیده است و نشانۀ سپیدی صبح، در دوردست، در دامنۀ تپههای حاشیۀ شهر بهچشم میخورد.
من و دوست فلمساز افغانم؛ ماری، از شهر بیرون میزنیم و برای تهیۀ گزارشی به حومههای شهر میرویم؛ جایی که قرار است «جشنوارۀ بزرگ صلح و کودکان» برگزار شود؛ جایی که برادران افغان ما زندگی میکنند؛ حاشیۀ کلانشهر تهران. جشنوارۀ بزرگ صلح و کودکان قرار است از سوی انجمن مطالعات بینالمللی صلح افغانستان با همکاری موسسۀ منشور فرهنگ صلح بهمناسبت راهاندازی کمیتۀ صلح و کودکان برگزار شود.
کمی که به حاشیۀ شهر نزدیک میشویم، به چیزهای جالبی برمیخوریم. مردی پیر را میبینیم که کالسکۀ/ گادی چوبیاش را به سختی به سمت “نامعلوم” میکشاند، و اما مردی در دورتر، دست کوچک بچهاش را گرفته و او را تا مدرسه/مکتب همراهی میکند. زنی جرابهایی دستدوز را روی زمین پهن کرده است و بلند بلند صدا میزند: “جرابهای دستدوز، جرابهای دستدوز، آقا تو رو خدا جرابهای دستدوز….” چیزهای متفاوتی در این فاصله اتفاق میافتد و چیزهای متفاوتی که نباید اتفاق بیفتد!
داخل تکسی شهری نشستهایم و بهسوی جشنواره در حرکت استیم. مردی با اندام زمخت و صورت استخوانی به من و ماری زل زده است، ما اما نمیدانیم چه چیزی کلهاش را خاریده است؟! به راهمان ادامه میدهیم، جمعی از مهاجران کارگر افغان با لباس مندرس در حالی که درخت چنار سایۀ مطبوعی بر جسامت خستهشان پخش کرده است، به همدیگر از برخورد نامناسب کارفرماهایشان قصه میکنند، یاس و ناامیدی در چهرۀ تکتکشان بهچشم میخورد.
ظهر است و از مسجد صدای اذان میآید. آدمها، دوان دوان خودشان را بهسوی مسجد میکشانند، در همین حال زن دستفروش افغان بقچۀ بزرگی را که در سر دارد
پایین میکند و بر دیوار مسجد تکیه میدهد و خستگی رفع میکند.
در این فاصله اتفاقهای زیادی میافتد و اتفاقهای زیادی که نباید بیفتد. کماکان به محل برگزاری برنامه نزدیک میشویم، جمعی کثیری از مهاجران افغان اعم از کودکان؛ زنان، جوانان و… پشت درب ورودی سالونی که برای برگزاری جشنواره هماهنگی شده، تجمع کردهاند. نزدیک میرویم و میپرسیم چه خبر است، میگویند حراست اجازۀ ورود به سالن را نمیدهد. دلیلش را که میپرسیم، میگویند به این دلیل که سالن در بوستان ولایت واقع شده است و به علت ممنوعیت حضور اتباع خارجی/افغانها در پارک/بوستان اجازۀ برگزاری برنامه داده نمیشود.
با خودم میگویم چطور ممکن است که اتباع خارجی/افغانها نمیتوانند در پارک عمومییی که در حاشیۀ شهر قرار دارد، حضور داشته باشند! در این میان اما کودکانی را میبینم که با اشتیاق فراوان، لباسهای رنگی بهتن کردهاند و برای اشتراک در جشنواره آمدهاند. اینکه تصور آنها از صلح چیست و اینکه چه دریافتی از صلح دارند، نمیدانم. مسوولان برگزاری جشنواره که افغانها استند، نگران و مضطرب بهنظر میرسند. پس از ساعتها انتظار در پشت درب بستۀ “سالون سینما آمفی تئاتر استاد شهریار” واقع در بوستان ولایت در تهران که برای برگزاری جشنواره هماهنگ شده بود، به ما خبر میدهند که برای برگزاری جشنواره، “حوزۀ هنری” را هماهنگ کردهاند. با تعداد چندصد نفر از دوستان افغان با ماشین/موترهایی که به کرایه میگیریم، بهسوی محل جدید برگزاری برنامه حرکت میکنیم. در این فاصله اما چیزهایی زیادی را میبینم و متوجه میشوم که توقع نداشتم مشاهده کنم. حس غربت، آوارگی و بیگانگی را در چهرۀ تکتک دوستان افغان مقیم ایران حس میکردم.
به محل جدید برگزاری برنامه میرسیم، کودکان اما همچنان با شور و هیجان وارد سالون میشوند و ترانههایی با موضوع آشتی، صلح، همدیگرپذیری و… را بلند بلند زمزمه میکنند. در این میان اما خبر میدهند که آقای نصیراحمد نور؛ سفیر افغانستان در ایران به جشنواره اشتراک نمیکند؛ خبری که انگار آب سردی بر دل گرم برگزارکنندگان جشنواره میریزد.
به هر حال، در کنار مصایب و مشکلات برگزاری؛ متصدیان امور با تلاش و توجه به فضای ذهنی کودکان توانستند ساعاتی فرحبخش را برای شادی کودکانی که دور از موطن خودشان در انواع تبعیضهای نژادی بهسر میبرند، فراهم کنند.
جشنواره با اجرای بخشهایی چون سخنرانی، نمایشنامهخوانی، تیاتر، موسیقی و شعرخوانی ادامه پیدا میکند. برگزاری “جشنوارۀ بزرگ صلح و کودک” برابر است با روز جهانی کودک. روز کودک روزی است که برای یادبود و افتخار کودکان شناخته شده است. کشورها و سازمانهای بینالمللی مختلف، روزهای متفاوتی را بهعنوان روز کودک اعلام کردهاند و آن را جشن میگیرند. سازمان ملل متحد، ۲۰ نوامبر را روز جهانی کودک اعلام کرده است. مجمع عمومی سازمان ملل در چنین روزی در سال ۱۹۵۹ اعلامیۀ حقوق کودک و در سال ۱۹۸۹ نیز کنوانسیون حقوق کودک را تصویب کرده است.
صلح به عنوان آرمان جهانی در تاریخ ۳۰ شهریور/سنبله هرسال در بیشتر کشورها تجلیل میشود که با توجه به نیاز مبرم کودکان به آرامش حاصل از صلح این آرمان در کنار سایر حقوق کودکان در این روز به خصوص موجب برپایی این جشن شد.
پرسش اساسی اما این است که وضعیت مهاجران افغان بهویژه کودکان چگونه بوده و چه میزان از مهاجران افغان در ایران از حقوقی که برای مهاجران تعریف شده، برخوردار است؟
در مادۀ هفتم کنوانسیون حقوق کودک، ثبت تولد کودک، داشتن نام، کسب تابعیت و در صورت امکان، مشخص شدن والدین و تحت سرپرستی گرفتن کودکان توسط والدین و قیم قهری یا قانونی، از حقوق کودک شناخته شده است و طبق بند دوم همین ماده، لازمالاجرا بودن موارد مذکور، بهویژه دربارۀ کودکانِ در معرض آوارگی توسط کشورهای عضو، قطعی است.
بهنقل از وزارت امور مهاجرین و عودتکنندگان افغانستان، افغانستان در ردیف دوم کشورهایی قرار دارد که حدود شش میلیون شهروند آن در کشورهای مختلف جهان مهاجر و پناهجواند که بخش بزرگشان در ایران و پاکستان به سر میبرند.
این جشنواره هم بهپایان رسید، مثل تمام جشنوارهها، برنامهها، کنفرانسها و نشستهایی که پیرامون “مهاجرت” و “صلح” در افغانستان برگزار میشود، و اما اینکه کشورهای جهان سومی، بهویژه افغانستان چه زمانی صلح را به معنای واقعی تجربه خواهند کرد و این برنامهها چقدر میتوانند در راستای آوردن صلح کمک کنند، نمیدانم.
امیدوارم اما هرچه زود این اتفاق بیفتد و افغانها صلح دایمی را تجربه کنند و از هرکجای دنیا به دامان خاک خودشان برگردند. به همین امید.
گزارش از ماری موسی