منبع: نیویورک تایمز
نویسنده: آرتمی کالینوفسکی
مترجم: نیکبخت علیزاده
سی سال پیش شورویها عقبنشینی کردند، اما صلح را تعقیب نکردند. بگذارید امیدوار باشیم که جهان در این زمان میتواند درست باشد.
در ۱۵ فبروری سال ۱۳۸۹، یک ردیف از وسایل نقلیه زرهی شوروی از «پل دوستی» از افغانستان به سوی جمهوری سوسیالیستی اوزبیکستان عبور کرد.
در حرکت تیاتری، ژنرال بوریس گرومو، که نظارت بر اعمال خروج را داشت، پیاده شد و چند قدم آخر به خاک شوروی گام برداشت. ژنرال گروموف به روزنامهنگاران در حال انتظار گفت که حتی یک سرباز شوروی در افغانستان باقی نمانده است.
از آنجا که اولین نیروهای نظامی در دسمبر ۱۹۷۹ به افغانستان رفت، اتحاد جماهیر شوروی سعی داشت که با دولت سوسیالیستی در کابل کمک کرده تا از تجمع شورشیان جلوگیری کند؛ مهمترین آنها از ایالات متحده و عربستان سعودی دریافت کمک میکردند، در خدمات اطلاعاتی پاکستان نیز کار میکردند. حتی از چین کمک دریافت میکرند. در نهایت تا سال ۱۹۸۹، اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان جنگید.
سی سال بعد، این ایالات متحده است که اکنون به نظر میرسد ناامید شده و پس از جنگ طولانی میخواهند از کشور خارج شوند. مسکو بار دیگر در امور افغانستان دخالت میکند، اما این بار میخواهد بازی صلحآمیز را انجام دهد: در ماه نومبر، روسیه مذاکرات بین طالبان، شورای عالی صلح و نمایندگان قدرتهای منطقه را سازماندهی کرد. در روز ۴ فبروری، نمایندگان طالبان و گروههای دیگر، مخالف دولت رییسجمهور اشرف غنی برای مذاکرات بیشتر را میزبانی کرد. ایالات متحده و آقای غنی، تلاشهای مسکو را مشکوک ارزیابی کردند، اما فکر کردن به تجربیات شوروی میتواند کمک کند تا چه مسایلی را مسکو مطرح میکند، همچنین چه گزینههایی برای ایالات متحده و متحدانش وجود دارد اگر آنها در مورد صلح افغانستان جدی هستند.
میخاییل گورباچف که در سال ۱۹۸۵ به قدرت رسید، امیدوار بود با متوقف ساختن حمایت ایالات متحده و متحدانش از مقاومت (یا مجاهدین، همانطور که شناخته شده بود) در عوض خروج نیروهای شوروی، جنگ را پایان دهد، اما دولت ریگان موافقت خود را برای پایان دادن به توقف پشتیبانیهایش تنها در صورتی که شوروی تمام کمکهای نظامی را به کابل متوقف کند، اعلام کرد. واشنگتن واگذاری دولت سوسیالیستی را پیششرطی برای حلوفصل تعیین کرد.
آقای گورباچف متوجه شد که حزب دموکراتیک خلق افغانستان قادر به حفظ قدرت خود نیست، اما امیدوار بود که سوسیالیستها بتوانند هستۀ یک دولت جدید ایتلافی را تشکیل دهند. در نهایت، او خروج را بدون معاملهیی اعلام کرد و امیدوار بود که واشنگتن، اسلامآباد و مجاهدین، جدی بودن قصد شوروی را درک کند و آنچه را که برای افغانستان مناسب است، انجام دهد.
این کار به آن شکل انجام نشد. در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی در اواخر سال ۱۹۹۱ از بودن خود دست کشید، جنگ داخلی در افغانستان نزدیک به قطعنامهیی در سال ۱۹۸۹ نبود. همچنین سقوط کابل به نیروهای مخالف در اپریل ۱۹۹۲ منجر به صلح نشد. در عوض، نیروهای مخالف بر یکدیگر تازیدند و مرحلۀ جدیدی، تقریبا ۴۰ سال از جنگ داخلی بدون وقفه به وجود آوردند.
استراتژی آقای گورباچف ممکن مروری از گذشته به نظر برسد: آیا امریکاییها واقعا اجازه دادند که سوسیالیستها در قدرت باقی بمانند؟ آیا میتوان چهرههای اصلی اپوزیسیون را مجبور به پیوستن به دولتی که هنوز توسط دشمن قسمخوردهشان اداره میشود، متقاعد کرد؟ با این حال با در نظر گرفتن اینکه پس از خروج شوروی چه شد – افزایش طالبان، نقش “اسامه بن لادن” دور جدید جنگ داخلی پس از مداخله تحت رهبری ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ – سخت است که سال ۱۹۸۹ را به عنوان فرصتی از دست رفته در نظر نگیرید. آقای گورباچف انتظار معجزه نداشت، فقط این که ایالات متحده فشار زیادی بر متحدان و مشترکان خود اعمال کند تا آنها به دور میز بیایند که به نوبه خود باعث میشد تا او به متحدان خود در کابل فشاور آورده و مصالحه میکردند.
این تجربه ارزشمند است؛ زیرا ایالات متحده قصد دارد از افغانستان خارج شود. بحث در مورد ایجاد لیبرال دموکراسی افغانستان در این لحظه از بین رفته است، درست همانطور که هر گونه توجه جدی برای سوسیالیزه کردن برای شورویها تا سال ۱۹۸۹ وجود داشت، اما احتمالا هنوز هم امیدی برای پایان دادن به چرخه کشتار وجود دارد.
در چند سال گذشته، روسیه نقش مهمی در افغانستان ایفا کرده است. مشارکت این کشور با کمترین شک و تردید از سوی واشنگتن روبرو نشده است و این نگرانی ایجاد میکند که با در نظر گرفتن طالبان به طور قانونی، مسکو دولت آقای غنی را تضعیف میکند.
با این حال، تفکر مسکو در مورد افغانستان امروز بهعنوان افغانستان ۳۰سال پیش نظر میکند. در آن زمان، رهبران شوروی انتظار نداشتند که دولت در کابل بدون نیروهای خارجی بماند و امیدوار بود تا نوعی از دولت ایتلافی را با متحدان خود در مرکز ایجاد کنند. در این زمان، روسیه بهعنوان بخشی از مبارزه نیست، اما مفکوره مشابه است: همانطور که مقامات روسی به طور آشکارا میگویند، آنها اعتقاد ندارند که ایالات متحده و متحدان آن قادر به ایجاد ثبات در افغانستان خواهند بود. دولت آقای غنی بدون نیروهای خارجی دوام نخواهد داشت. از نظر مسکو نگرانی بیشتر از حضور دولت اسلامی یا القاعده است. مسکو ممکن طالبان را دوست نداشته باشد، اما مقامات روسیه مشارکت گروهها را در دولت آینده به عنوان تنها امکان واقعی برای یک صلح پایدار میبینند. و از آنجا که طالبان بعید به نظر میرسد که جایی دیگری برود، منطقی است که روسیه با این حرکت خواستههای خوبی داشته باشد.
با این وجود استراتژی مسکو این است که طالبان را متقاعد کند که یکی از طرفین حل و فصل باشد و نه صاحب مطلق کشور. همانطور که گفتههای اخیر در دوحه نشان داد، واشنگتن با چنین پیآمدی مخالف نیست.
دستیابی به توافق دشوار خواهد بود. از یک طرف، موقعیت اعلامشده طالبان بسیار شبیه به مجاهدین در دهه ۱۹۸۰ است: آنها میخواهند تمام نیروهای خارجی بیرون شوند و از پذیرش حکومت کابل بهعنوان حکومت مشروع خودداری میکنند. از طرف دیگر، ایده بازگرداندن طالبان به قدرت در کابل، برای بسیاری از مردم در غرب به سختی قابل هضم است، همانطور که برای بسیاری از افغانها نیز است. نه تنها طالبان کشور خود را تخریب کردهاند، بل زندگی هزاران نفر را گرفتند و میلیاردها دالر صرف مبارزه با آنها شدهاند.
منتقدان جنگها تحت رهبری شوروی و امریکا اغلب میگویند که مردم افغانستان باید بدون دخالت بیگانگان تصمیم خود را بگیرند. اما این تنها چیزی بعید است: قدرتهای منطقهیی و جهانی که در اواخر دهه ۱۹۷۰ در جنگهای داخلی مداخله کردهاند، اجازه نمیدهند که این اتفاق بیفتد، فقط به این دلیل که آنها از این موضوع میترسند که باخت آنها، برد دیگران باشد.
اما واقعیت این است که شکست شوروی در دهه ۱۹۸۰ و ایالات متحده و متحدان آن از سال ۲۰۰۱، کسری است که مردم افغانستان طی ۴۰سال گذشته آن را متحمل میشوند. روسیه و ایالات متحده- چین، ایران، پاکستان و هند – همه امیدوارند که آینده افغانستان را شکل دهند. در سال ۱۹۸۹، موافقت طرفهای درگیر جنگ در افغانستان برای صلح، به اندازه کافی دشوار بود. سپس رقابتها، جاهطلبیها و بیاعتمادی ناگهانی در میان قدرتهای خارجی، هرگونه چشمانداز صلح را با خروج شوروی از بین برد. این بار دیگر کشورها باید هر فرصتی را برای برقراری صلح برای افغانستان به ارمغان بیاورند.