تحلیل

جلوه‌های مجذوب تغییر؛ پوشۀ شیرین بر واقعیت‌های تلخ

دست‌کم پس از سقوط طالبان توسط ایالات متحده امریکا و استقرار حکومت جدید در افغانستان، از هشتم مارچ یا روز همبستگی با زنان، در افغانستان نیز به گرمی تجلیل می‌شود.

حکومتی که پس از سقوط طالبان بر اریکه قدرت نشست، یکی از شعارهای مهم آن بهبود وضعیت زنان بود که در سال‌های حکومت طالبان از بسیاری حقوق و مزایای انسانی‌شان محروم زیسته بودند.

جامعه بین‌المللی با حمایت از دولت افغانستان هزینه‌های بسیار هنگفتی نیز برای بهبود وضعیت زنان در افغانستان به مصرف رسانید تا دموکراسی نوپا در این کشور در سایه حمایت بین‌المللی و با حضور مشترک زنان و مردان در ساختار جامعه، به رشد و بالندگی برسد.

تاسیس وزارت امور زنان، کمیسیون حقوق بشر و ده‌ها نهاد غیر دولتی دیگر به‌منظور بهبود وضعیت زندگی زنان، از جمله اقدامات ماندگار جامعه بین‌المللی برای بهبود وضعیت زندگی زنان و ایجاد شرایط مناسب برای حضور فعال آنان در ساختار جامعه افغانی شمرده می‌شوند که هنوز اثرات آن بر سرنوشت زنان آن‌چنان ملموس و تامل‌برانگیز نیست که انتظار می‌رفت.

البته تردیدی نیست که در این سا‌ل‌ها ما شاهد تغییرات ظاهرا شگرف در عرصه‌های مختلف حیات به خصوص در وضعیت زندگی زنان بوده‌ایم که از آن جمله حضور دختران و زنان از عرصه آموزش و پرورش گرفته تا تحصیلات عالی، سیاست و اداره چشم پرکن است.

 واقعیت اما این است که این تغییرات مثل یک پوشۀ شیرین بر واقعیت‌های تلخ می‌ماند که نتوانسته است منجر به خلق اندیشه‌های مادر برای مدیریت و ادامه این تغییر گردد.

این تغییرات اگر جلوه‌های مجذوب‌کننده دارد، در آن سوی قضیه اما جلوه‌های پنهان از شکاف‌های پرهزینه اجتماعی را نیز به نمایش می‌گذارد که برای درک و فهم آن زیر پوست شهر را باید نگریست تا اثرات و عوارض جانبی این تحول قابل ردیابی گردد.

در این سال‌ها به‌شدت سعی شد که جایگاه زنان در قوانین نافذه کشور نیز ارجمند شمرده شود و به تعبیر دیگر، قوانینی تعریف و تصویب شود که در سایۀ آن آزادی‌های مدنی زنان قابل حمایت گردد، اما به‌رغم این تلاش‌ها، جایگاه زنان در فرهنگ و هنجارهای مسلط بر مناسبات اجتماعی همچنان دست‌نخورده باقی مانده است که با توجه به اعتقادات و سنت‌های نیرومندی که مبنای الگوهای نگرشی و رفتاری غالب قرار دارد، به آسانی دست‌خوش تغییر و تحول نخواهد شد.

واقعیت این است که افغانستان جامعه پاتریارکال است و با سنت‌ها و انگاره‌های پاتریارکالیزم ساخته شده است. تلاش‌های که اما برای بهبود وضعیت زنان صورت گرفته، هیچ گاهی معطوف به شکستن یا متزلزل ساختن ساختار پاتریارکالیزم با ارائه مدل جایگزین مناسب و موثر نبوده است.

از جانب دیگر، این تلاش‌ها از بیرون آمده و با هزینه مالی و نظریه‌های بیرون از زبان، باورها و فرهنگ ما حمایت شده که به همین دلیل موفقیت و ناکامی آن با حضور غربی‌ها در افغانستان گره خورده است.

از همین رو این نگرانی در ابعاد مختلف تکرار می‌شود که پس از خروج نیروهای ایالات متحده امریکا از افغانستان، سرنوشت آزادی‌های مدنی به خصوص سرنوشت زنان چگونه رقم خواهد خورد؟

اساسی‌ترین مشکلی را که این قلم می‌تواند در مورد تلاش‌های معطوف به بهبود وضعیت زنان به آن اشاره کند، فقدان مبانی نظری موافق با شرایط و نیازهای جامعه ما و وضعیت زنان در این کشور بود که نه از آمار خشونت علیه زنان کاسته شد و نه هم افکار و رفتارهای خشونت‌برانگیز دست‌خوش تغییر و تحول گردید.

برای بهبود وضعیت زنان تا حالا هیچ گونه تحقیقات جدی و معیارمند صورت نگرفته است که حداقل عوامل وضعیت زندگی ناگوار زنان را شناسایی کرده و برای بیرون‌رفت از این وضعیت، راه حل ارایه نماید.

افزون بر این تا حالا هیچ کتاب یا متن جدی تحلیلی یا تحقیقات جدی یا حتی یک مقاله جدی در زمینه مشکلات زنان، از طرف زنان ما نوشته نشده که بتواند از چشم‌انداز زنان نسبت به وضعیت موجود سخن بگوید. ادبیاتی که در این سال‌ها در مورد بهبود وضعیت زندگی زنان پدید آمده، بیشترینه مردانه بوده و سهم زنان در آن بسیار ناچیز است.

می‌بینیم که زنان بسیاری در این سال‌ها به پارلمان رفته‌اند، وزیر، معین و رییس شده‌اند، فعال حقوق بشر و جامعه مدنی بوده‌اند، در دانشگاه‌های معتبر دنیا تحصیل کرده‌اند، اما تا هنوز هیچ زنی نیامده است که برای بهبود وضعیت زندگی زنان در افغانستان به تولید فکر و اندیشه پرداخته باشد.

فراموش نکنیم که هرگونه تغییر و تحول در هر زمینه که باشد، موفقیت آن مستلزم مبانی نظری و دانش بومی و یا بومی‌شده می‌باشد.

از این رو با توجه به این واقعیت، وضعیت زنان تغییر نخواهد کرد مگر اینکه خود زنان برای این تغییر به تولید دانش و اندیشه بپردازند و این دانش و اندیشه سبب گسست روایت غالب گردد.

هادی میران

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا