ملاعمر در چندقدمی پایگاه ایالات متحده زندگی میکرد
یافتههایی که ناکامی ماموران امریکایی را نشان میدهد. آنها برای گرفتاری ملاعمر جایزه ۱۰ میلیون دالری تعیین کرده بودند.
ملاعمر، رهبر فراری و یکچشم طالبان، چندین سال در فاصله چند قدمی پایگاههای ایالات متحده در افغانستان زندگی میکرد و نیروهای امریکایی حتی زمانی، خانههایی را که او در آن زندگی میکرد نیز جستجو کرده بودند، اما اتاق مخفییی که برای او ساخته شده بود را پیدا نکردند.
این وضعیت، شکستی ناخوشایند از اطلاعات ایالات متحده را نشان میدهد که پس از حملات ۱۱سپتمبر در ایالات متحده، مبلغ ۱۰میلیون دالر برای دستگیری ملا عمر جایزه گذاشت. مقامات بارها اعلام کردند که او نیزمانند اسامه بن لادن رهبر القاعده، در پاکستان مخفی شده و در آنجا مرده است.
این امر همچنین حرکات طالبان را نشان میدهد که چگونه ملاعمر کنترول اعضای شورشی را در سال ۲۰۰۱ به نمایندگان خود محول میکرده است. او بهعنوان رهبر در بقیه عمر خود و حتی به مدت دو سال پس از مرگش در سال ۲۰۱۳ نیز بهعنوان رهبر بوده است.
در حالی که اظهارات او در سراسر جهان مورد بررسی قرار میگرفت، او به عنوان یک تارک دنیای واقعی زندگی میکرد، از دیدار خانواده ممانعت میکرد، کتابچهها را با یادداشتهای سریع پر میکرد و گاهی از ماموران ایالات متحده در تونلهای آبی پنهان میشد.
ملاعمر شبها بهطور منظم به خبرهای پشتو در برنامه های تلویزیونی بی. بی.سی گوش میداد، اما به ندرت در مورد اخبار جهان بهعنوان سانسور نظر میداد؛ حتی زمانی که او در مورد مرگ بن لادن، مردی که با حمله به ایالات متحده منجر به پایان حکومت طالبان شد.
بیته دم، روزنامهنگار هالندی و نویسندهیی که از سال ۲۰۰۶ در افغانستان گزارشگر بود، بیش از پنجسال است که در مورد بیوگرافی و جستجو برای یک دشمن کار میکند. این موضوع در ماه گذشته در هالند منتشر شد و خلاصهیی از برخی یافتههای اخیر در انگلیسی توسط زامیا تینکتانک منتشر شده است که او این گزارش را با گاردین و وال استریت ژورنال هم به اشتراک گذاشت.
«دم» قبلا گزارشی از چگونگی به قدرت رسیدن حامد کرزی رییسجمهور سابق افغانستان منتشر کرده است.
برای تحقیق در مورد ملا عمر، او از مناطق تحت کنترل شورشیان بازدید کرد و مصاحبهیی هم با مقامات دولتی افغانستان و هم از بعضی اعضای ارشد باقیمانده طالبان از جمله مردی که تا زمان مرگش مخفی بود، انجام داد.
جبار عمری، زمانی که طالبان حکومت افغانستان را بر عهده داشت، والی بود، اما هر حرکت فعال را بهعنوان نوعی محافظ ملاعمر پس از سال ۲۰۰۱ متوقف کرد.
دم گفت که او تنها کسی بود که میتوانست اطلاعات قابل اطمینانی را از سالهای گذشته عمر ارایه دهد، اما نتوانسته بود او را تا زمانی که مقامات افغان در پایان سال گذشته به زندان محافظتی منتقل کرد، پیدا کند. آنها موافقت کردند که امکان مصاحبه او را در خانه امن کابل فراهم کنند و او نیز موافقت کرد که صحبت کند.
عمری، مانند دیگر رهبران طالبان، از ولایت زابل آمد و متعلق به قبیله هوتک بود. ارتباطات او در این منطقه برای مخفی نگه داشتن ملاعمر بسیار حیاتی بود؛ زیرا او پس از تحویل کنترل عملیاتی طالبان به ملا عبیدالله، معاون وی، در جمع شخصیتهای برجسته طالبان در زسرزمین اجدادش، قندهار فرار کرد.
برای چهار سال اول این شورشی، ملاعمر در پایتخت آن منطقه، قلات، در فاصله چند قدمی قوماندانی افغانستان و پایگاه اصلی ایالات متحده و پایگاه عملیاتی پیشین FOB)) لغمان زندگی میکرد. همسران او به پاکستان منتقل شده و او از دیدار با پسر خود نیز ممانعت میکرد.
پناهگاه وی خانه عبدالصمد استاز، راننده سابق عمری بود، که پس از آن عامل یک تکسی بود. این یک ترکیب کوچک بود، یک حیاط و خانه خشتی در پشت دیوارهای بالا که برای حفظ حریم خصوصی در بسیاری از افغانستان رواج دارد.
او یک اتاق مخفی در گوشهیی از ساختمان مسکونیL شکل ساخته و دروازه ورودی آن به یک دروازه عقبی که مانند یک قفسه بالاروی دیوار بود، پنهان شده بود.
آن خانواده هویت مهمان خود را نمیدانستند، فقط میدانستند که او یک طالب بلندرتبه است و اگر با کسی در موردش صحبت کند، آنها کشته میشوند. استاز در همان زمان به یک دوستش گفته بود: «من همسرم را ترساندهام.»
نیروهای ایالات متحده تقریبا دو بار ملاعمر را سراسر دور زدند. اولین بار، یک نیروی گشتی به این خاطر آمدند که ملاعمر و عمری در این حویلیاند. با ترس از صدای نزدیک شدن قدمها، آنها او را پشت هیزم مخفی کردند و سربازان بدون گشت از آنجا گذشتند.
دومین بار، نیروهای ایالات متحده خانه را جستجو کردند، اما دروازه ورودی به اتاق مخفی را پیدا نکردند. عمری نمیدانست که آیا جستجو معمولی بود یا در پاسخ به یک اطلاع مخفی.
اگرچه این خانه همیشه نزدیک به مراکز قدرت افغانستان بود، زمانی که نیروهای ایالات متحده در سال ۲۰۰۴ در حال ساخت FOB در لغمان بودند، ملاعمر فقط چند صد متر دورتر از آنها تصمیم گرفت از مخفیگاه خود حرکت کند.
او به یک قریه دورافتاده میرفت، کمی پیشتر از تجمعخانهها، در کنار رودخانهیی که گاهی اوقات خشک میشد، در حدود ۲۰کیلومتری جنوب غربی قلات، در منطقه شینکی. در آنجا، استاز یک کلبه کوچک را در لبه دریاچه ساخته و به کانالهای آبیاری زیرزمینی که به تپهها میرفت، متصل کرد که اگر نیروهای امریکایی یا افغان برای جستجوی این منطقه اقدام کند او میتوانست راه فرار را پیش گیرد.
پس از منتقل شدن او به زودی ایالات متحده شروع به ساخت یک پایگاه دیگر در فاصله سه کیلومتری او کرد. در اوج جنگ، ولویرینFOB محل سکونت بیشتر از ۱۰۰۰ نیرو از ایالات متحده و دیگر کشورهای عضو ناتو بود. ملاعمر از دستگیری ترسید، اما حرکت دوباره نکرد.
او به ندرت بیرون میشد، مثل اینکه خورشید را در زمستان بگذراند و اغلب در تونلها پنهان میماند تا اینکه طیارههای ایالات متحده پرواز میکرد یا سربازان میگذشتند. عمری به دم گفت: «برای ما بسیار خطرناک بود. گاهی اوقات تنها به اندازه عرض میز بین ما و ارتش خارجی فاصله وجود داشت.»
مخفیگاه ملاعمر در پشت یک خانه مسکونی توسط یک خانواده بزرگ از حامیان طالبان بود. تنها دو برادر هویت مهمان خود را میدانستند، اما هر کس در قریه آگاه بود که یک طالب ارشد در این منطقه وجود دارد.
همانطور که فساد بیش از حد در درون حکومت افغانستان و تلفات غیر نظامیان توسط پشتیبانان امریکایی او افزایش یافت، ملاعمر شروع به دریافت تحایف از جمله غذا و پوشاک از روستاییان کرد.
عمری گفت: او روزها به سختی صحبت میکرده، تنها تعامل او با محافظ و آشپز در آشپزخانه برای شستن ظرفها قبل از نماز بوده است. عمر یک تلیفون قدیمی نوکیا و بدون سیم کارت داشت که برای ضبط آیات قرآن استفاده میکرده است.
گاهی اوقات با جنبش وسیعتر از طریق پیامآور قابل اطمینان که از نام بردن آن خودداری میکند، در تماس بوده است، اما هرچند ماه یک بار بین رهبران در کویته و مخفیگاه ملاعمر سفرهایی میکرد.
در ابتدا، پیامرسان کست ضبطشده از پیامهای ملاعمر را میرساند اما بعد از اینکه توسط ماموران پاکستان بازداشت شد و او را مورد سوال قرار داد، ملاعمر امر داد که بگوید چه میخواهد به رهبری برساند.
هرچند اظهارات در مورد او در هر عید صادر میشد اما ملاعمر پس از انتقال قدرت در سال ۲۰۰۱ تقریبا هیچ نقش فعالی برای طالبان نداشت. به نظر میرسید که بیشتر به عنوان یک ملا امام کار میکرد، زمانی که جنبش تقسیم شد، گاهی اوقات بهعنوان یک وکیل دعوت میشد.
شاید مهمتر از آن از او خواسته شد درباره برنامههای باز کردن یک دفتر در دوحه که اجازه میدهد طالبان مذاکرات صلح با امریکا و سایر مذاکرهکنندگان را امتحان کند، به موهبت آن پروژه بپردازد.
تنها تلاش دیگری که ثبت شده برای مداخله در سال ۲۰۰۷ به رهبر طالبان در ولایت هلمند برای آزاد کردن دو مرد متهم به کشتن برادرش بود. روشن نیست که آیا این پیام به رهبر هلمند رسید یا خیر، یا اگر آن را خیلی دیر رساند یا در حمل و نقل گم شد، اما دو مرد سر بریده شدند.
ملاعمر در سال ۲۰۱۳ بیمار شد، سرفه، استفراغ، و در نهایت از آرزوهایش کاسته شد، اما هر نوع مراقبت صحی را رد کرد. او درخواست کرد که به او داکتر بیاورند یا او را به پاکستان منتقل کنند، اما ملاعمر به سرنوشت خود بازنشسته شد و در ۲۳ اپریل فوت کرد.
عمری او را در همان شب دفن کرد و یک ویدیو برای نشان دادن پسرش یعقوب و برادر ناتنی او عبدالمنان ظبط کرد. آنها ملاعمر را از سال ۲۰۰۱ ندیده بودند، اما بعد از چند روز به مخفیگاه او رفتند و اصرار داشتند که قبر را باز کنند تا معلوم شود که خود او است.
آنها تایید کردند که جسد ملاعمر در یک قبر ساده در گوشهیی از زابل دفن شده است، اما دو سال قبل آنها به جنگجویان خود و دنیا اعتراف کردند، که رهبر زاهد و یکچشم آنها که طالبان را بنیان گذاشت، درگذشته است.
منبع: گاردین
نویسنده: اما گراهام هریسون
مترجم: نیکبخت علیزاده
همه اش سناریویی خود امریکا بود ودراصل ملاعمری وجود نداشت فقد بنام ملاعمر میگفتند در واقعیت دستوره استخبارات پاکستان ب فرمان امریکا میداد ب ملاعمر ک وجود نداشت و طالبان.