تحلیل

تحول در معادلهٔ سیاسی افغانستان؟

تحلیل روز/ دکتور کریمی

تاملی بر تحرکات اخیر شورای عالی مقاومت و پیامدهای منطقه‌ای آن

در سکوت سنگین و رعب‌انگیز حاکم بر فضای سیاسی افغانستانِ تحت سلطهٔ گروه طالبان، نشانه‌هایی از تحرک تازه در میان بدنهٔ متشتت و خستهٔ اپوزیسیون، در حال پدیدار شدن است. شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان که طی سال‌های گذشته حضوری عمدتا نمادین در سیاست داشته، این‌ بار با آرایش جدید و ابتکار عملی تازه، دست به تحرکاتی زده که نمی‌توان آن را ساده یا فقط تشریفاتی تلقی کرد. سفر قریب‌الوقوع هیأتی به ریاست محمد محقق به پاکستان، بلافاصله پس از مواضع تند مارشال دوستم و خود او در روز عید قربان، لایه‌های پیچیده‌تری از این بازی سیاسی را آشکار می‌سازد.

 بازگشت از حاشیه به مرکز معادله؟

شورای عالی مقاومت، متشکل از چهره‌هایی با پیشینه‌های متضاد و گاه متنافر، در آغاز شکل‌گیری‌اش بیشتر تداعی‌گر نوعی واکنش احساسی به فروپاشی جمهوریت بود، اما تحرکات تازه؛ از جمله سفر هیأت این شورا به ایران که با حضور غیرمنتظرهٔ عبدرب‌الرسول سیاف همراه شد و اکنون تلاش برای بازگشایی کانال گفتگو با پاکستان، از تلاش برای انتقال اپوزیسیون از حاشیه‌ٔ بازی قدرت به متن آن حکایت دارد. آنچه این‌بار رخ داده، دیگر تنها یک بیانیهٔ اعتراضی یا اعلام موضع فردی نیست، بل شبیه به یک نقشهٔ عملیاتی محدود، اما معنادار است.

 پاکستان، بازیگر دوجانبه یا شریک ناراضی؟

اهمیت سفر به پاکستان فراتر از سطح دیدارهای تشریفاتی است. اسلام‌آباد در حافظهٔ سیاسی افغانستان، نه‌فقط یک همسایه، بل یک شریک پرنفوذ در طراحی ساختار قدرت طالبان بوده است. با این حال، تحول‌های اخیر؛ از جمله نارضایتی پاکستان از عدم همکاری طالبان در زمینهٔ کنترول مرزها، حملات تحریک طالبان پاکستان و پافشاری طالبان بر استقلال کامل تصمیم‌گیری، به وضوح شکافی در این اتحاد تاریخی انداخته است. پاکستان در حال بازنگری در سیاست تک‌محورانه‌اش نسبت به طالبان است و دیدار با شورای مقاومت می‌تواند هم ابزاری برای مهار رفتارهای طالبان باشد و هم اهرمی برای سنجش ظرفیت اپوزیسیون در صورت نیاز به «گزینهٔ جایگزین.»

 ایران و سیاست چندلایهٔ منطقه‌ای

در طرف دیگر، جمهوری اسلامی ایران نیز از بازیگران سنتی صحنهٔ افغانستان است که منافعش در تعارض با یک افغانستان کاملا طالبانی تعریف می‌شود. ایران که سال‌ها از گروه‌های شیعی و بخشی از جریان‌های جهادی اهل سنت حمایت کرده، اکنون با یک معضل دوگانه روبه‌روست: از یک‌سو نمی‌خواهد به‌گونهٔ مستقیم درگیر تنش با طالبان شود؛ و از سوی دیگر، تحت فشار افکار عمومی داخلی و منطقه‌ای برای حمایت از اقلیت‌های سرکوب‌شدهٔ افغانستان است. حضور سیاف در دیدار ایران، نه‌تنها پیامی به طالبان بود، بل نشان داد که جمهوری اسلامی در حال آزمایش دوباره‌ٔ اتحادهای سنتی خود است.

گفتمان نو یا بازتولید چهره‌های کهنه؟

تردیدی نیست که چهره‌هایی چون محقق، دوستم، سیاف و امثالهم در حافظهٔ جمعی مردم افغانستان هم بار منفی دارند و هم به‌نوعی نشانه‌هایی از اقتدار گذشته، اما سوال مهم این است: آیا بازگشت این چهره‌ها، فرصتی برای هم‌گرایی قومی و سیاسی است یا تکرار یک چرخهٔ ناکارآمد؟ اگر گردانندگان شورای مقاومت نتوانند از منطق رقابت سنتی و سهم‌خواهی‌های قومی و منافع خانوادگی عبور کنند و زبان خود را از «مطالبه قومی» به «حق مردم» ارتقا دهند، در نهایت به سرنوشت سایر ایتلاف‌های شکننده دچار خواهد شد. تغییر در ساختار، زبان و هدف، پیش‌شرط بقا و مشروعیت این شورا در آینده است.

 سناریوهای پیش‌ رو

در این بزنگاه، این سه سناریو قابل تصور است:

۱- مهار منطقه‌ای طالبان: جمهوری اسلامی ایران و پاکستان هر دو با منافع خاص، ممکن است از شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان به‌عنوان ابزاری برای مهار طالبان در صحنهٔ داخلی استفاده کنند. در این صورت، نوعی توازن نسبی در برابر قدرت انحصاری طالبان ممکن خواهد بود.

۲- بازسازی ساختار سیاسی اپوزیسیون: اگر این شورا بتواند از سطح دیدارهای پراکنده عبور کرده و به‌صورت نهادی با ساختار تصمیم‌گیری شفاف، مأموریت مشخص و زبان مشترک عمل کند، شاید بتواند خود را به‌عنوان یک بدیل مشروع معرفی کند.

۳- رقابت برای نمایندگی مشروعیت در خارج: در شرایطی که چندین جریان‌های در تبعید در حال رقابت برای جلب توجه جامعه بین‌المللی‌اند، شورای مذکور اگر نتواند خود را از رقابت‌های فردی فراتر ببرد، ممکن است دوباره در رقابت‌های فرسایشی مستهلک شود.

آزمون نهایی: پیوند با مردم

شاید مهم‌ترین پرسش این باشد: آیا این تحرکات فقط پروژه‌ای برای احیای چهره‌های سیاسی فراموش‌شده‌اند یا حرکتی واقعی برای ارایهٔ بدیلی قابل اتکا برای آیندهٔ افغانستان؟ اپوزیسیونی که از مردم گسسته بماند، صرف ‌نظر از حمایت منطقه‌ای، در داخل فاقد مشروعیت خواهد بود. مشروعیت واقعی، نه از دیدار در تهران و اسلام‌آباد، بل از توانایی برای بازتاب خواست‌های عمومی، خلق امید سیاسی و طراحی یک نظم بدیل فراگیر برمی‌خیزد.

در پایان، افغانستان در آستانهٔ مرحله‌ای حساس قرار دارد: یا مسیر انحصار ادامه خواهد یافت یا راهی دشوار اما ممکن برای مشارکت و بازتعریف قدرت آغاز خواهد شد. نقش اپوزیسیون، اگر بخواهد تاریخی باشد، اکنون باید از قالب واکنش به قالب کنشگری فعال ارتقا یابد و این، نیازمند جسارت، عقلانیت و عبور از سایهٔ گذشته است.

 

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا