نکتهای که ممکن است دلیل قتل جبارخیل باشد
محمد مرادی
پس از قتل «انورالحق جبارخیل»، فردی که مدعی بود فیلسوف است، این سوال به وجود آمد که چرا وی کشته شد؟
قتل این فرد، ممکن است دلایل مختلفی از جمله اختلافات خانوادگی و ناموسی داشته باشد، اما من در بین عوامل قتل وی، یک نکته فقهی را پر رنگتر میبینم. با این توضیح که برخی از علمای اسلامی، به تکفیر و قتل فیلسوفان فتوا دادهاند. برای درک و فهم این نکته به کتاب «تهافت الفلاسفه» امام «محمد غزالی» مراجعه شود.
از این رو در طول تاریخ، دهها و بل صدها دانشمند و فیلسوف مسلمان از جمله شیخ «شهابالدین سهروردی» قربانی فتوای قتل فیلسوفان و حکیمان شدند و در راه تدریس و یا فراگیری فلسفه و حکمت، جان خود را از دست دادند. تقارن تألیف کتاب تهافتالفلاسفه با قتل سهروردی، خود جای بحث و تأمل دارد.
به هر حال، قتل جبارخیل نیز ممکن است از این مقوله باشد، اما با این تفاوت که وی قربانی دیدگاهها و اظهارات «روانپریشی» خود نشد؛ بل وی به خاطر این که فقط اسم فیلسوف را با خود حمل میکرد، جان خود را از دست داد.
همه ما کموبیش با شرایط و محیط افغانستان آشنا هستیم. افراد در این محیط، با کوچکترین اتهام، مستوجب قتل شناخته میشوند. وقتی از فرد تکفیری میپرسی که چرا به قتل افراد فتوا میدهی؟ در پاسخ میگوید که «په کتاب کی راغلی دی» یعنی در کتاب آمده است؛ بدون این که بداند در کدام کتاب آمده و در کتاب چه گفته شده است.
احتمالاً فرد و یا گروهی که جبارخیل را به قتل رسانده است، فقط فتوای علمای قشری را در تکفیر و قتل فیلسوفان در نظر داشته نه این که یک آدم بیماری با اختلالات عصبی و روانی «دوقطبی» و «شیدایی» چه گفته است.
این نکته را هم اضافه کنم که قتل جبارخیل، تلنگری به فعالان مدنی، سیاسی و همچنین روضهخوانها، واعظان و اهل منبر نیز است.
اکنون افغانستان دوباره به عصر «فترت» یا به دوره «تاریک»، «ایستایی»، «توقف» و «سکون» بازگشته است. در این دوره باید متوجه سخنان و رفتار خود بود؛ زیرا ممکن است با کوچکترین اشتباه و یا سوءتفاهم، جان فرد به خطر بیفتد.