تحریم رای زنان علیه «کمپاین سیاه»
ویدا ساغری
کمپاین سیاه، همان گزینه سوءاستفادۀ سیاسی از انحرافات جنسی در یک نظام اجتماعی به عنوان ابزار رقابت علیه گروه مخالف است؛ با به کار بردن گزینه تعاملات جنسی، به عنوان یک گزینۀ معمول در روند انتخاباتِ مردم جهانپولی یا اخلاقی و نحوه رشد افراد در این جوامع است.
اول
کلمات ترکیبی چون سوءاستفاده جنسی، رابطه جنسی، تجاوز جنسی، فحشا و تعاملات جنسی فضای متفاوت، معانی متفاوت حقوقی و حقیقی، روند متفاوت طیشده عاطفی و طرف فاعل و مفعول متفاوت را به نمایش میگذارد. مثلا از کلمه سوءاستفاده جنسی چنین برمیآید که یکطرف اغوا، منگ و یا مجبور به رابطه جنسی در بدل عملی شده است. رابطه جنسی وضعیت علمی و تحلیلی این واژه را در میان میگذارد. تجاوز جنسی به مفهوم نارضایتی حتمی یک طرف و اعمال زور در برقراری رابطه جنسی است. تعامل جنسی اذعانکننده انواع رابطه جنسی طبیعی پذیرفتهشده و نشده است که از انواع میلهای متفاوت برمیخیزد. فحشا فقط و فقط رابطه جنسی به صورت معامله جنسیی را میرساند که معمولا در برابر پول صورت میگیرد .
موجودیت همه این معاملات، تعاملات و روابط جنسی در هر جامعه به درجۀ خاصی متناسب به سطح آگاهی، نیاز جنسی، تربیت جنسی و زمینۀ مساعد آن است .
دوم
بدیهیترین موضوع در بحث اتفاقات و تجارب جنسی همانا عدم وضاحت در علم و خبر آن است؛ چون تجربه و اتفاق جنسی از خصوصیترین اعمال انسان به عنوان حیوان باشعور و ارزشمدار است.
درجه پنهانکاری در رابطه جنسی مستقیما متناسب به تعریف فرهنگ حاکم و یا تعریف سکس به عنوان یک نیاز طبیعی مثل خوردن و آشامیدن است. همچنان هرقدر این رابطه از قرارداد عادی اجتماعی وارد فازهای غیر عادی و قیددار ارزشی میشود، درجه پنهانکاریمحور آن نیز بالا میرود.
سه
تشرها، نیش و کنایهها، مجازاتهای صحرایی، عکسالعملهای ناموسی، عصبانیت و بلندبردن سطح ادرنالین همه در خدمت بیرون آمدن این سوال از حلقوم ماست. پس آیا سکس در کنار یک نیاز طبیعی در چوکات یک قرارداد از قبل پذیرفتهشده (ازدواج، رابطۀ سفید و …) به عنوان یک گزینه در بدل پول، پیشرفت، قدرتمند شدن و بالاخره کارهایی چون پول، نفوذ قومی، علمیت و تخصص برای رسیدن به هدفی بیرون از فضای اتاق خواب شخصی است یا نه؟
پاسخ قاطع وجود ندارد، مگر سوال را انسان آگاه، خنثا از مورمورۀ تملک جنسی، دنبال حل سوءتفاهمهای رفتاری، فاقد دید جنسیتی و دارای قدرت اعتراف از خودآگاهی و نقاب اجباری رعایت ارزشهای حاکم پرسیده باشد .
انسان آگاه با طرح این سوال در پی تحلیل فضا و سبکسنگین کردن چرایی و چگونگی مسأله است، برعکس ماجراجوی سنتی، ابنالوقت سیاسی یا ترسوی دینی که در پس پرده به حقارتها، منافع زودگذر و گناهگریزی دست میزند و در روی منبر دامن انتقادات عجیب و تاثیرگذار بر طبقۀ اکثریت یعنی معمول جامعه میگستراند.
چهار
معمولا هر موضعی که آسیبپذیری بالایی داشته باشد مورد توجه رقیب است. بدبختانه حتا امروز در قرن فتح فضا، انسانها به شکل فجیعی از ضعفهای اجتماعی و خلاهای همدیگر سود میبرند و به سادگی حیات مادی و معنوی همدیگر را تسلیخ میکنند .
در جوامع غیر دینی بحث خیانت به همسر یا جورۀ جنسی و در جوامع دینی-مذهبی، روابط جنسی ناجایز و حرام، تابوها و ضعفهای افراد، مخصوصا گروههای صاحب ادعاست. در این میان همیشه گروههای فرودست مثل کودکان و زنان ابزار توطئه قرار داده میشوند.
پنج
قبل از خلق بازار برای ابزارسازی و تولید چنین ضعفها چه اتفاقی افتاده و میافتد؟
در جوامع دینی معیارهای یک زن کامل سکس و باروری است و در بدلش نان میخورد، سهم موقتی از سرپناه دیگری میبرد و امنیت نسبی اجتماعی از اثر سرپرستیاش توسط دیگری نصیبش میشود. به این ترتیب سکس انحصاری میشود و زن در قبال تنش اختیاری ندارد.
در جوامع غیر دینی مادیت، کلیت حیات و آینده را تعریف کرده هر موضعی قابل تبادله است؛ مخصوصا سکس که باعث میشود تن فرد در انحصار دیگری و فرد نیز در قبالش مختار نباشد .
حالا در جوامع در حال گذار که بین سنت و دموکراسی گیر ماندهاند و با ارواح سنتی و جسم دموکرات حضور اجتماعی پیدا میکنند، از آنجا که زنان عادت و تا جایی دیگر باور دارند که یک مایه مثل تن دارند که در قبال تبادل آن میشود به آرمانهای موعود رسید، این عادت کهنه و باور موروثی را در میدانهای کلان کسب و تبادله به کار میبرند.
در نتیجه طرفهایی که عامل اصلی خلق این چرخه آسان و کم مصرف هستند یکبار دیگر تشویق به تداوم آن در بیرون از اتاق خوابشان میشوند.
در چنین گیرودار بحرانی که خاصیت شرایط گذار است این آسیب از رختخواب خودمان میآید که با تطبیق مکرر یک چرخه آنچنانی موجب عادت این چنینی شده است، نه دولت یا نهاد رسانهیی، تولیدی شامپو و یا مرجع دومی دیگر.
شش
من به عنوان یک زن در چنین جامعهیی که سالهاست در بحران گذار گیر مانده و انگار این وضعیت بر وفق مراد ریاضتگریزان و آسایشطلبان نر و ماده است، متوجه شدهام که اگر بخواهی راه دیگری پیشگیری که طبعا سختعبور و زمانگیر است و موجب شکستن تابوهای مهلک بشوی، نیز جا و ظرفیت است و نتیجه شخصی حداقل میدهد. چه بسا زنهایی که با تبادلات نفوذ قومی، تخصص و نحوه فکر و دلیلهای قانعکنندۀ سیاسی و اقتصادی وارد بازار اخذ سهمشان از قدرت شده و میشوند.
در نهایت اگر اتهامات یا حقایق واردۀ فضای سیاسی که بیشتر صدمه را زنان از آن میبرند برعکس بر خود سیاستمردان و تحلیلگران مرد دوشخصیته بچسپانیم، این همه گلههای نر انسانی که به صورت مطلق همهشان آدمهای عادی و حتا پیش پا افتادهاند با چه ترفندی وارد نظام دولتی یا غیر دولتی موفق به گرفتن حقشان از قدرت میشوند؟