کشورهای بدبخت شکل خاص بدبختیهای خود را دارند
تولستوی، نویسنده نامدار روسیه در رمان آناکارنینا، داستان یک زن نجیبزاده روسی را فراروی خوانندگان قرار میدهد که زندگی آن به طرز غمانگیزی خاتمه مییابد.
چهره این زن بهطور واقعگرایانه، همهجانبه، سختگیرانه و هم پرمشقت و پر از تفاهم و آگنده از بیرحمی ترسیم میگردد. تولستوی که در تمام عمر از تضادهای درونی خود رنج میبرد، از برجستهترین چهره و عظیمترین قدرت اخلاقی در تاریخ ادبیات جهان و روسیه بهحساب میآید.
شماری این رمان را مرگ یک کشور و یک فرهنگ مینامند. در زمان تولستوی، اکثر شهزادگان زبان خود را مسخره میکردند و برای خودنمایی به زبان فرانسهیی صحبت میکردند. تولستوی در فکر تعلیم و تربیت و اصلاح معنوی جامعه آن زمان بود و بهویژه از دیدن کودکان پا برهنه و با سر و صورتهای ژولیده و گردآلو رنج میبرد که چگونه پوشکینها و نوابغ آینده روسیه را نجات بدهد؟
رمان آنا با این جملات که جنبههای فلسفی، تضادهای عمیق اخلاقی و انسانی را در بر دارد، آغاز میگردد. «خانوادههای خوشبخت همه شبه یکدیگرند، اما خانوادههای بدبخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.»
تولستوی در این رمان که در واقع برخورد شور و اشتیاق با اصول اخلاقی است، عشق و خیانت، تلاش، تسلیم، ترحم، دلسوزی مادرانه، تردیدها، سرکشیها و نوامیدیهای آنا را توصیف میکند.
با اقتباس از این جمله خالق جنگ و صلح باید افزود که خانوادهها جامعه را به وجود میآورند. جامعه ارکان اصلی دولتها و کشورهاست. کشورهای خوشبخت شبه همدیگرند و کشورهای بدبخت شکل خاص بدبختیهای خود را دارند.
افغانستان در میان کشورهای جهان، شکل خاص بدبختیهای خود را دارد. حاکمان سیاسی ما با حفظ روشهای انحصارطلبانه و دیکتاتوری شرقی، مانع رشد همگرایی افعانستان بهسوی تمدن و جامعه باز به بهانه اینکه افعانستان شکل خاص خود را دارد، گردیدهاند و به مرگ تدریجی کشور و فرهنگ آن ادامه میدهند.
هر کشور خانوادههای خوشبخت و فقیر دارد؛ اما فقر باید شکل خاص نداشته باشد که درهای مبارزه با فقر، تعلیم و تربیت، اخلاق و کرامتهای انسانی مسدود گردد. شکل خاص افغانستان چگونه است؟ توصیف سیاستمداران ما از شکل خاص افغانستان در عمل از این قراراست:
ترس از تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی علیه انحصارطلبیهای یکجانبه و حق حاکمیت مردم چون منبع قدرت که حق وتو را در تصامیم ضد ملی داشته باشند. مقابله علیه تساویطلبیهای بشردوستانه در حل مسایل قومی. ترویج رسم و رواجهای کهنه، جاهلانه و قبیلهای علیه آزادیهای فردی و کرامتهای انسانی. انتخاباتِ نمایشی برای مشروعیتبخشیدن قدرت دزدان و غداران بر اکثریت فقیر و شوربخت. گام نگذاشتن از وحشت به مسیر تمدن. تازهکاریها و دیگراندیشیها دشمن دنیا و آخرت است.
طرز تفکر نسلهای گذشته که تحت تسلط استبداد شرقی قرار داشتند و از امکانات سریع ارتباطات جمعی نیز بینصیب بودند، به مفهوم واقعی شکل خاص افغانستان یا کمتر توجه میکردند و یا هم نظر به باورهای خرافی، هر نوع بدبختی -جور و ستم حاکمان ظالم و اینکه آنچه بر ما میرود نتیجه اعمالمان است- را کفاره اعمال و گناههای خود میدانستند و به این باور بودند که خداوند رحمان و رحیم در میان تمام ملل جهان فقط بدبختیهایی را با شکل خاص آن قسمت کشور ما کرده است. اما نسل نو، این تلقینهای خرافی و ستمگرانه را نخواهند پذیرفت. پیشرفت رسانههای همگانی، دیداری، صوتی و طوفان حوادث سیاسی و سیل مهاجرتها بهتر از هر آموزگاری به نسل جدید آموخته که شکل خاص یعنی دفن تدریجی افغانستان و میراث ننگین استبدادهای سیاسی و اختناقهای مذهبی و تعصبهای قومی است.
مهاجران افغان از مناطق مختلف میبینند که هیچ کشوری در جهان نمیتواند بدون استفاده از دستآوردهای آفرینندگان دنیای معاصر در زمینههای مختلف فکری، سیاسی و علمی به بدبختیها پیروز گردد. مهاجرت، چشم مردم را باز کرده است.
امروز، افغانهای مهاجر که اکثرشان در کشور خود پایتخت را ندیده بودند، در مراکز پیشرفتهترین کشورهای جهان زندگی میکنند. در سرزمینهای آباد، محیط زیست پاک، شهرهای پرنور و زیبا، مکاتب و دانشگاهها، سرکهای پاک و تمیز و بدون گرد و خاک، از نعمت و حق آزادی و عدالتهای اجتماعی و سیاسی برخوردارند و میبینند که همه تابع قانوناند وهیچ فردی فراتر از قانون نیست.
با وجود اینکه فرهنگ و تاریخ تمدن جهان و سیر حکمت را در این کشورها نخواندهاند، اما در عمل میبینند که حاکم و یا رییسجمهوری در این کشورها پاسبان و پاسدار آزادیهای فردی و طبیعی آنان استند و اگر وظایف خود را که دفاع از حقوق و امنیت اجتماعی و سیاسی است، انجام ندهند، برکنار و مردم پاسداران جدید را بر جای آن انتخاب میکنند.
مهاجران افغان که تاریخ تمدن اروپا و سایر کشورهای پیشرفته را میدانند، آگاهند که این کشورها در اثر جنگهای داخلی، صلیبی و جهانی روزگاران بدبختتر، تلختر و رنجآورتر از ما داشتهاند.
دانشمندان این کشورها در مبارزه با حاکمان مستبد و انحصارطلبان قدرت و استحمار کلیساها مانند فروختن قبالههای بهشت به پیروان جاهل و نادان رنجهای فروان بردند تا یوغ خرافات را از گردن آنان برداشتند.
تمام مردم افعانستان، وحدت، صلح، برادری و پیشرفت میخواهند، تمام مردم شکل خاصی را که مانع گذر به سوی تمدن میگردد، نمیپذیرند. همه میخواهند افغانستان مانند سایر کشورهای خوشبخت از نعمت آزادیهای فردی و کرامتهای انسانی و اجتماعی برخوردار گردد.
دکتور علیاحمد کریمی/ امریکا