تحلیل

انتخاب دشوار پاکستان

*نویسنده: سید محمدعلی رضوانی
انستیتوت مطالعات صلح پاکستان در یک گزارش تحلیلی چشم‌انداز مبهم از امنیت ملی این کشور را به تصویر کشیده است. بر مبنای این گزارش، پاکستان آهسته اما پیوسته به سوی ناامنی و هرج ومرج داخلی کشانیده می‌شود. دورنمایی که به تصور بسیاری از ناظران امور امنیتی، محقق خواهد شد. نگرانی از افتادن پاکستان در چرخه پایان‌ناپذیر و شتابنده خشونت، هم اکنون نیز بر فضای سیاسی و تصمیم‌گیری این کشور سایه افکنده است.
پاکستان مولود دوران جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم است که بعد از فروپاشی قدرت استعماری بریتانیای کبیر و استقلال هندوستان، در جغرافیای سیاسی جهان نماد یافت. این کشور در فضای دوقطبی جنگ سرد، در حالی که هندوستان اتمی پیوسته گرایش به بلوک شرق را تجربه می‌کرد و در ایران و افغانستان تحولات سیاسی به ضرر بلوک غرب رقم می‌خورد، در ژیوپولیتیک امریکا اهمیت ویژه یافت.
پاکستان به عنوان یک قدرت اتمی در کنار هندوستان سربرافراشت و از مهم‌ترین متحدان خارج از ناتو و امریکا در جنوب آسیا شد. اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، فرصت طلایی و کم‌نظیری در اختیار پاکستان گذاشت که به یمن امکانات بی‌حساب ایالات متحد امریکا، کشورهای عضو ناتو و شیوخ خلیج فارس، بازیگر نقش اول تحولات افغانستان باشد.
پاکستان از آوان تولد با همسایه قدرتمند خود، هندوستان در تقابل قرار داشته و سایه تنش نظامی و سیاسی با این کشور بر سیاست‌های منطقه‌ای پاکستان تاثیر ژرف و غیر قابل انکار به جا گذاشته است. روابط حسنه حکومت چپ‌گرای کابل با هند از سوی پاکستان همواره به دید شک نگریسته می‌شد و آن را در تقابل با منافع ملی خود می‌پنداشت. افزون بر این پاکستان با معضل اختلاف مرزی با افغانستان دست و پنجه نرم می‌کند و در عرصه داخلی نیز نهضت آزادی‌خواهی بلوچ‌ها در غرب و پشتون‌ها در شمال، انرژی و توان فراوان این کشور را به تحلیل می‌برد.
پاکستان معطوف به این دیدگاه، ضمن حمایت از مجاهدین ضد شوروی، با همکاری ایالات متحد امریکا دست به تشکیل و سامان‌دهی گروه طالبان زد تا پاتکی علیه سیاست هندوستان باشد.
از آن جا که به گفته سوئل کهن امریکای، متغیرات سیاست فراوان و در حال دگر گونی هستند، به زودی گروه طالبان در برابر ولی‌نعمت‌شان قرار گرفت. این روند تا آنجا پیش رفت که با تسلط طالبان بر افغانستان در سال۱۹۹۵، کشور به بزرگ‌ترین پایگاه گروه‌های ضد امریکا به‌ویژه القاعده تبدیل شد.
همگونی ایدیالوژیک و اهداف آرمان‌گرایانه طالبان و القاعده آنچنان مناسبات ناگسستنی میان آنها به‌وجود آورد که به‌رغم تمام هشدارها و تهدیدهای ایالات متحد امریکا، طالبان حاضر به خالی کردن پشت القاعده نشدند.
حمله به برج‌های دوگانه نیویارک که مسوولیت آن به عهده القاعده گذاشته شد، منجر به تشکیل ایتلاف بزرگ جهانی علیه این گروه تروریستی و به تبع آن، طالبان شد.
پاکستان به‌رغم حمایت از رژیم وقت طالبان، به ناگزیر در کنار ایتلاف ضد طالبان ایستاد. انتخاب غیر از این برای پاکستان پی‌آورد سهمگین اقتصادی، سیاسی و نظامی در برداشت. بنابراین پاکستان در عین حمایت از عملیات امریکا در افغانستان و حتا در اختیار گذاشتن پایگاه نظامی و فراهم نمودن تسهیلات برای آن، سران فراری طالبان را در گوشه گوشه کشور جا داده و به تدریج بستر فعالیت دوباره آنها را فراهم آورد.
سازمان استخبارات پاکستان که پایه‌گذار سیاست‌های منطقه‌ای این کشور محسوب می‌شود، پاکستان را بازنده اصلی حمله ایتلاف جهانی به رهبری امریکا به افغانستان می‌دانست، زیرا پاکستان برگ بزرگ بازی خود درسیاست منطقه‌ای‌اش را از دست داده بود.
آی.اس.آی از فردای سقوط طالبان از استراتژیست‌های این نهاد امنیتی خواهان طرح بازگشت دوباره طالبان به قدرت شد. نسخه‌ای که این استراتژیست‌ها تجویز کرد، با دقت و وسواس و به دور از هیاهوی تبلیغاتی مورد پی‌گیری قرار گرفت تا این‌که بعد از ۲۰سال، در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ به بار نشست.
طالبان این بار نه تنها در برابر ارتش و نیروهای امنیتی سه صدهزار نفری حکومت تحت حمایت غرب، غالب آمدند؛ بل خود را پیروز نبرد با امریکا هم می‌دانند .
آیا چرخش تاریخی طالبان بار دگر تکرار می‌شود؟
گزارش انستیتوت مطالعات صلح پاکستان پرده از نگرانی‌یی برمی‌دارد که سیاست طالبان در شش ماه گذشته در میان سیاست‌مداران و استراتژیست‌های پاکستانی ایجاد کرده است. پاکستانی‌ها که امیدوار بودند با تصاحب قدرت به‌وسیله طالبان، معضل خط دیورند برای همیشه حل وغده‌ای به نام طالبان پاکستانی را جراحی و به دور خواهند انداخت، اکنون نه تنها حاکمان کابل حاضر نیستند خط دیورند را به رسمیت بشناسند؛ بل فعالیت تخریبی طالبان پاکستانی و تجزیه‌طلبان بلوچ افزایش چشم‌گیری یافته است. مقامات پاکستانی بارها اذعان کرده‌اند که عقبه این گروه‌های نظامی جز افغانستان تحت تسلط طالبان جای دیگری نیست. آیا سرپیچی طالبان از درخواست‌های مکرر پاکستان برای جلوگیری از فعالیت گروه‌های مسلح بلوچ و طالبان پاکستانی در خاک افغانستان را، آغاز چرخش این گروه و پشت کردن به ولی‌نعمت‌شان تلقی کرد؟ پاکستان تسلط چشم‌گیری بر گروه طالبان در سال‌های گذشته داشته و اکنون نیز دارد اما این را نیز نباید فراموش کرد که طالبان بعد از رسیدن به قدرت با طالبان متواری در کوه‌ها و بیابان‌ها تفاوت دارند. طالبان بر سر قدرت به عنوان حاکمان کشور موقعیتی به دست آورده‌اند که خواسته و یا ناخواسته جهان مجبور به تعامل با آنهاست. مراوده جهان با طالبان این امکان را به آنها می‌دهد که از چنبره نفوذ پاکستان خارج شوند و احتمالا به اتفاقی منتهی شود که برای پاکستان تلخ و نا گوار است .
پاکستان انتخاب سخت و دشواری فرارو دارد. حمایت تمام‌قد این کشور از طالبان و به‌ویژه گروه حقانی، بالاترین ریسک نظامی، امنیتی پاکستان در چند دهه ناآرامی در افغانستان است. نارضایتی پاکستان از برخورد طالبان در قبال گروه‌های مسلح مخالف این کشور و مساله مرزی که گفته می‌شود در دیدار رییس جدید آی.اس.آی پاکستان جنرال ندیم انجم با مخالفان رژیم طالبان در ترکیه نیز بیان شده، آسیب‌پذیری سیاست پاکستان را به خوبی شرح می‌دهد .
اگرچه پاکستان به منظور کاهش احتمال شروع یک جنگ دیگر در افغانستان، اصرار به تشکیل حکومت همه‌شمول و فراگیر ملی دارد اما مجبور است که با تمام توان از امارت اسلامی طالبان حمایت کند و همه قدرت دیپلوماسی خود را برای به رسمیت شناخته شدن رژیم طالبان به کار بندد. پاکستان تمام تخم‌ها را در یک سبد گذاشته و با برگ طالبان دست به قمار بزرگی زده است. فضای بی‌اعتمادی میان پاکستان و دیگر گروه‌های قومی، نظامی و سیاسی افغانستان آنچنان سهمگین است که به شدت به نفرت از پاکستان در میان اقوام غیر پشتون دامن زده است. پاکستان خود را برای حمایت از طالبان در راه برگشت‌نا پذیر می‌بیند. ناگزیریی که طالبان نیز بر آن واقف‌اند و می‌کوشند حداکثر بهره‌برداری را از آن بکنند.

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا