تحلیل

تیرباران زیر سایهٔ «شریعت»

رهبر طالبان می‌گوید که مسوولان برای تطبیق شریعت و تامین حقوق مردم گماشته شده‌اند، اما حقوق کدام مردم؟ حق حیات، حق مصونیت از شکنجه و حق شنیده‌شدن در محکمهٔ عادلانه، از اصولی‌اند که در فقه اسلامی نیز پشتوانه دارند. بنابراین، قتل افرادی که از مهاجرت بازگشته‌اند -آن‌هم در خلای کامل پاسخ‌گویی- نه شریعت است، نه عدالت و نه بدیلی برای دموکراسی.

با گذشت سه‌سال از سلطهٔ دوبارهٔ طالبان بر افغانستان، رهبران این گروه هم‌چنان بر مشروعیت دینی حکومت‌شان تاکید می‌کنند. در تازه‌ترین مورد، رهبر طالبان روز گذشته در خطبهٔ عید قربان، دموکراسی را مردود دانست و شریعت اسلامی را راه نجات بشریت خواند، اما هم‌زمان گزارش‌هایی از تیرباران و حذف فراقضایی نظامیان بازگشته از مهاجرت، بار دیگر این پرسش را مطرح کرده که آیا رفتار میدانی طالبان با ادعاهای مذهبی‌شان سازگار است؟

رهبر گروه طالبان، شیخ هبت‌الله آخندزاده، در خطبهٔ عید قربان افزود که دموکراسی تجربه‌ای ناکام در افغانستان بوده و اکنون زمان حکومت اسلامی فرا رسیده است.

این تناقض میان گفتار رسمی و رفتار میدانی، بار دیگر پرسش‌هایی جدی را در برابر حاکمان امارت اسلامی قرار می‌دهد: اگر نظام طالبان واقعا مبتنی بر شریعت اسلامی است، کدام اصل فقهی یا قرآنی به افراد مسلح اجازه می‌دهد که نظامیان بازگشته از مهاجرت را بدون دادگاه، بدون شاهد و بدون اثبات جرم تیرباران کنند؟

در طول تاریخ اسلام، حتا در دوره‌های کلاسیک خلافت، احکام قضایی نیازمند دادرسی علنی، قاضی مستقل، دلایل متقن و امکان دفاع از متهم بودند. برخلاف آنچه اکنون در برخی ولایت‌های افغانستان روی می‌دهد، هیچ نص دینی وجود ندارد که به افراد مسلح اجازه دهد بدون طی مراحل شرعی، کسی را صرفا به‌دلیل پیشینه‌اش مجازات کند.

رهبر طالبان می‌گوید که مسوولان برای تطبیق شریعت و تامین حقوق مردم گماشته شده‌اند، اما حقوق کدام مردم؟ حق حیات، حق مصونیت از شکنجه و حق شنیده‌شدن در محکمهٔ عادلانه، از اصولی‌اند که در فقه اسلامی نیز پشتوانه دارند. بنابراین، قتل افرادی که از مهاجرت بازگشته‌اند -آن‌هم در خلای کامل پاسخ‌گویی- نه شریعت است، نه عدالت و نه بدیلی برای دموکراسی.

از سوی دیگر، شیخ هبت‌الله می‌گوید که نظام اسلامی اکنون برقرار شده و جنگ پایان یافته است، اما اگر جنگ پایان یافته، چرا هنوز هم برخوردهای جنگی با مردم صورت می‌گیرد؟ اگر این نظام، جایگزین نظام‌های «ظالم» است، چرا از ابزارهای سرکوب و خشونت‌آمیز استفاده می‌کند؟

افزون بر آن، مخالفت صِرف با دموکراسی بدون ارایهٔ بدیل مشخصی برای مشارکت سیاسی، شفافیت و نظارت عمومی، نمی‌تواند اعتماد جامعه را جلب کند. مردم تنها با الفاظی چون «اسلامی بودن» قانع نمی‌شوند؛ آنان امنیت، عدالت و حق شنیده‌شدن می‌خواهند که این در توان گروهی چون طالبان نیست.

تاکید طالبان بر شریعت، اگر با رفتارهای انتقام‌جویانه و سرکوب‌‌گرانه همراه باشد، نه‌تنها جامعه را به آرامش نمی‌رساند، بل این گروه را نیز در چشم افکار عمومی داخلی و جهان بیش از پیش به‌عنوان رژیمی غیرقابل اعتماد و مستبد معرفی می‌کند.

در نهایت، این یک سوال باقی می‌ماند: آیا آنچه امروز در ولایت‌های افغانستان به نام شریعت اجرا می‌شود، واقعا بازتاب عدالت الهی است یا ابزاری برای تثبیت قدرت؟

تا زمانی که طالبان به این پرسش پاسخ ندهند، ادعاهای‌شان درباره تطبیق «شریعت و احکام اسلامی» بیشتر پوششی فریب‌کارانه است برای اعمال خشونت‌های شدید این گروه با مردم زیر عنوان «افراد ناشناس»، تا الگویی برای حاکمیت عادلانهٔ اسلامی!

صبغت‌الله اتل

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا