یک ارزیابی در آلمان: «هدف دولتسازی در افغانستان آشکارا نادیده گرفته شد»
مدنیت مدیا: یک ارزیابی استراتژیک میانوزارتی در آلمان نشان میدهد که تعهد بینالمللی برای ساختن یک افغانستان دموکراتیک و صلحآمیز در 20سال حضور جامعۀ جهانی در این کشور ناکام بوده است.
نتایج این ارزیابی که از سوی سه نهاد (انستیتوت ارزیابی انکشافی آلمان DEval، دانشگاه پولیس آلمان DHPol و GFA) انجام شده، نشان میدهد هدف دولتسازی بهوضوح نادیده گرفته شده، در حالی که شرایط زندگی برای بخشهای زیادی از جمعیت افغانستان میتوانست بهطور قابل توجهی بهبود یابد.
به گفتۀ یورگ فاوست، مدیر انستیتوت ارزیابی انکشافی آلمان: «هدفی که ما به همراه جامعۀ بینالمللی به دنبال ساختن یک دولت قانونی دموکراتیک قانونی در افغانستان بودیم، آشکارا نادیده گرفته شد.»
این ارزیابی که قبل از سال2021 برای آن تصمیمگیری شده، محدود به سه وزارتخانهای میباشد که نقش کلیدی در تعامل غیر نظامی آلمان در افغانستان داشتهاند: وزارت خارجه فدرال (AA)، وزارت کشور فدرال و امور داخلی (BMI) و وزارت همکاری اقتصادی و توسعه فدرال(BMZ).
با این حال، تعهد BMZ در زمینههای دیگر موفقتر گفته شده: «خدمات اولیه برای جمعیت افغانستان بهویژه در شمال کشور و در کابل بهطور موقت بهبود یافت. دسترسی به آب، انرژی، مراقبتهای بهداشتی و آموزش برای زنان و دختران نیز بین سالهای 2013 و 2021 بهطور قابل توجهی بهتر شد. BMZ همراه با سایر ادارات (AA و BMI) برای بیش از 20سال تأثیر مثبتی بر زندگی مردم افغانستان داشته است. با این حال، ارایۀ یک چشمانداز بلندمدت فراتر از فقر، فرار، مهاجرت و افراطگرایی به مردم افغانستان از طریق اصلاحات ساختاری دولتی و اقتصادی ممکن نبوده است.»
موضوع این ارزیابی استراتژیک میانوزارتی، مشارکت غیرنظامی دولت فدرال در افغانستان در سالهای 2013 تا 2021 است که به موجب سقوط دولت آن در 15 آگوست 2021، عملا نقطۀ پایانی ارزیابی است و مربوط به شرایط تخلیه نمیشود.
هدف اصلی این پژوهش، انجام یک تحلیل و ارزیابی مستقل و جامع از مشارکت غیرنظامی دولت آلمان در افغانستان در دوره 2013 تا 2021 به منظور دستیابی به بینشی برای مشارکت غیرنظامی آینده توسط دولت آلمان در زمینههای بهویژه شکننده عنوان شده است.
در ذیل این ارزیابی آمده که توصیههای این ارزیابی باید در درجۀ اول در سطح سیاسی و استراتژیک توسط سه وزارتخانۀ AA، BMI و BMZ و همچنین بوندستاگ/ پارلمان مرکزی آلمان مورد استفاده قرار گیرد.
خلاصۀ چند نتیجۀ مهم
– دولت آلمان چالشهای افغانستان و گزینههای خود را برای کمک به تغییر شکلدادن آنها اشتباه ارزیابی کرده است. دولت آلمان همچنین چالشهای پیچیدۀ اجتماعی و فرهنگی افغانستان را دست کم گرفته است. از سوی دیگر، توانایی آلمان برای غلبه بر مشکلات این کشور و منطقه بیش از حد ارزیابی شده است؛ فراتر از کمکهای آلمان در مبارزه با تروریسم، این امر بهویژه دربارۀ مشارکت غیرنظامی جاهطلبانه آن صدق میکند. با تعیین مسیر اولیه، دولت آلمان -همراه با جامعۀ بینالمللی- تا پایان به اهداف کلان و بلندپروازانه تعیینشده در سال2001 متعهد ماند. بدین معنا که آلمان و دیگر بازیگران بینالمللی به همکاری دولت افغانستان و نخبگان مورد حمایت آنها وابسته بودند که به آسانی در برابر مردم خود پاسخگو نبودند.
– دولت آلمان اهداف بسیار جاهطلبانه اما مبهم جامعۀ بینالمللی را به یک استراتژی کلی منسجم برای تعامل غیرنظامی آلمان تبدیل نکرده است. وزارتخانهها (نهادهای دولتی آلمان) در افغانستان بدون یک استراتژی رسمی و منسجم میانوزارتی عمل کردند که تمام اهداف سیاست خارجی، امنیتی و انکشافی دولت آلمان را گرد هم آورده، مشخص کرده و بهطور مداوم تطبیق دهد. با توجه به هماهنگی پیچیده با جامعۀ بینالمللی و تعداد زیادی از سازمانهای اجراکننده و واسطه بینالمللی، آلمانی و افغانی، این وزارتخانهها در عمل از الزامات یک رویکرد شبکهای کوتاهی کردهاند. آنها بهندرت از فرصتها برای اقدام یکپارچه استفاده میکردند. اهداف متناقض ناشی از کاربرد مفاهیم مختلف بهطور فعال مورد توجه قرار نگرفتند. این امر بهویژه در مورد زمینۀ جدید ثبات در شرایط بسیار شکنندۀ افغانستان صادق و مستلزم فرآیندهای هماهنگی طولانی با مقدار قابل توجهی از منابع بوده است. این چالشها در درجۀ اول ناشی از اجرای عملی اصل کار شبکهای میانوزارتی است؛ ادارات به اندازه کافی در «توسعۀ استراتژی، برنامهریزی و اجرا» همکاری نکردهاند.
– دولت آلمان مشارکت غیر نظامی خود را در افغانستان بهرغم وجود انتقادها تطبیق داد، همچنین به شکل بنیادی، اهداف سیاسی، بودجه ارائهشده و در نتیجه زمینههای عملیاتی را در طول دوره ارزیابی تعدیل نکرد، اگرچه تجارب حیاتی در افغانستان این امر را پیشنهاد میکرد. درسهای عملیاتی آموختهشده از وزارتخانهها بهطور موثر به سطح استراتژیک و سیاسی منتقل نشد. این در ابتدا ارزیابی واقعبینانه از وضعیت در حال تغییر در سطح سیاسی را دشوار میکرد. در نهایت، حتا پس از به دست آوردن بینشی در مورد شرایط واقعی، این امر منجر به این تصور در بین مسوولان شد که به هر حال تعدیلهای موثر اساسی به سختی امکانپذیر است.
– در تعامل غیرنظامی خود در افغانستان، دولت آلمان به اندازۀ کافی خطرهای اثرات منفی احتمالی را در نظر نگرفته است و در نتیجه اهداف خود را بهویژه در مورد تقویت دولت افغانستان تضعیف کرد. خطرات ناکافی در نظر گرفتهشده بهطور فزایندهای به مشکلاتی برای مشارکت غیر نظامی آلمان و نیروهای بینالمللی در افغانستان تبدیل شد.
– و دولت آلمان از ظرفیتهای پرسنلی کافی یا سازوکارهای کنترلی (میاندپارتمانی) برای مشارکت غیرنظامی خود در افغانستان برخوردار نبود.
در این ارزیابی توصیه شده که برای رویارویی بهتر با چالشهایی مانند چالشهای افغانستان در آینده، وزارتخانههایی که در ارزیابی مشترک (AA، BMI،BMZ) به آنها پرداخته شده، باید بهطور واقعبینانه محدودیتهای حوزۀ نفوذ خود را در زمینههای بسیار شکننده که مشخصۀ آن درگیریهای خشونتآمیز است، ارزیابی کرده و این موارد را هنگام تدوین اهداف و مقاصد و همچنین طراحی پورتفولیو در نظر بگیرند. آنچه در اینجا مهم است انعطافپذیری لازم است تا بتوان اهداف و استراتژیها را تغییر و ابزارهای مشارکت مدنی را تحت چنین شرایط مخاطرهآمیزی تطبیق داد. علاوه بر این، بخشهای درگیر باید توجه بیشتری به اثرهای منفی احتمالی داشته باشند و بهتر هماهنگ شوند.
گفتنی است که پس از پایان رژیم طالبان در سال2001، آلمان بهعنوان بخشی از تعاملات بینالمللی خود، اعم از نظامی و غیرنظامی، بهطور گسترده در افغانستان حضور یافت.
در نتیجۀ این تعاملات، بسیاری از شهروندان آلمانی بهعنوان نیروهای ارتش و پلیس آلمان و همینگونه سازمانهای غیرنظامی در افغانستان در جریان این ماموریت جان خود را از دست دادند و تعداد زیادی نیز از نظر جسمی و روحی مجروح شده و آسیب دیدند. شمار زیادی از افغانها نیز در این ماموریت جان خود را از دست داده و یا به شدت مجروح شدند.