جذابترین ستارهٔ سینما در رُلِ جدیدش
عاشقان سینما، آلن دولن را با نقشهای ماندگارش در سینما به یاد میآورند، ستارهای که هم به فیلمهای ریال آنتونویونی، عمق و شکوه میداد و هم به فیلمهای شاعرانه ژان لوک گدار، زیبایی و جلوه خیالی. اما مردم در چند نسل مختلف او را بهعنوان نمونهٔ خوشتیپی میشناسند. برای همین حامد ابراهیمپور در زندگیاش او را با خاطرات رنگین وصف کرده بود:
آلن دلون بود و چند زخم پنهانی
آلن دلون بود و یک کلاه و بارانی
آلون دلون با چشمان آبیِ نیلی
آلن دلون جزو دستههای سیسیلی!
آلن دلون تنها با تپانچهای پر بود!
آلن دلون مثل بمبی از تنفر بود!
آلن دلون مثل شیشهای ترک میخورد
آلن دلون لاغر میشد و کتک میخورد!
همیشه حسرتمان بود، نعش بیجانش
شبیه «دایرهای سرخ» بود چشمانش
(مچاله میشد با مشت، گریه میکردی
گلوله میخورد از پشت، گریه میکردی…)
آلن دلون حالا مرده است. اما چهرهاش در همهٔ نقشهای زندگی باقی است. در مردانی که با پالتو و کلاه شاپو با اميد به پيروزی و ترس از مرگ در خيابانهای خيس يکی از سپيدهدمان زمستانی پاريس می گذرند یا در چهرهٔ انسانهایی که بیهيچ کلامی از سویی به سوی ديگر در همهٔ خیابانهای دنیا میروند. گاهی پوليس میشود و گاهی ديگر سارق، اما همیشه همان جمله بودا را ز یر لب زمزمه میکند که در فیلم دایرهٔ سرخ ژان پیر ملویل، زمزمه میکرد؛ آدمهایی که قرار ست به هم برسند بالاخره میرسند مهم نیست کجا و در چه حالتی؟!
نه، دلون، تجسم نقشهای دیگری هم هست که مرتب در فیلمها گرتهبرداری میشود. نقش کسانی که سگرتکشيدن برای آنها به اندازهٔ تنفس طبيعی است. آدمهای وابسته به مافیا که از اسلحه، دروغ، قدرت، طمع و شجاعت با چنان مهارتی استفاده میکنند که يک شعبدهباز از خرگوشهای داخل کلاهش استفاده میکند. در طی چند دههٔ گذشته، همه مردان میخواستهاند آلن دلون باشند و همه زنان عاشق چهرهای که در شخصیتهای مختلف میچرخیده، مثل نقش شهاب حسینی در شهرزاد، مثل نقش یتیم خانهدار در فیلم شهربانو سادات. مثل دار و دستههای نیویورکی که کاپی دیگری از دار و دستههای سیسیلی دلون است.
برای دلون کم است که بگوییم یکی از اسطورههای تاریخ سینما بود و در سن ۸۸سالگی درگذشت؛ چرا که این تیپ هنرمندان نمیمیرند اگرچه خودش گفته بود میخواهد دیگر بمیرد اما نمرد؛ حتی وقتی پولیس کلی اسلحه از حویلی ویلاییاش پیدا کرد، همان حویلی منزوی که مثل خودش وسیع و تنها در میانه دشتی بود در سایه درختان انبوه و رازآمیز.
دلون، فرزند مردی ایتالیایی است که در اواخر ۱۹۵۰ در حومهٔ پاریس از مادری فرانسوی بهدنیا آمد. اگرچه پاسپورت سوییسی داشت، اما به سمبل فرهنگی و به یکی از چهرهای پرطرفدار مد فرانسه بدل شد.
در بیش از ۹۰ فیلم سینمایی و دهها برنامهٔ تلویزیونی نقش آفرید و در دههٔ ۱۹۶۰یکی از جذابترین چهرههای سینمایی بهشمار میرفت.
اولین بار در سال ۱۹۶۰ و زمانی که ۲۵سال داشت با بازی در فیلم «ظهر بنفش» توسط «رنه کلمنت» کشف شد.
بسیاری از فیلمها با بازی «آلن دلون» تبدیل به کلاسیکهای سینما شدند و وی در طول دوران حرفهای خود با کارگردانان نامداری چون «آنتونیونی»، «ویسکونتی»، «ملویل» و «گدار» همکاری کرد و در کنار بازیگران بزرگی چون «ژن گابن»، «عمر شریف»، «لینو ونتورا»، «کلودیو کاردیناله»، «مونیکا ویتی» و دیگران… مقابل دوربین رفت.
آلندلون گرچند از سالهای۱۹۹۰به بعد حضورش در سینما کمرنگ شد، اما شهرتش را از دست نداد.
پس از سالها گوشهگیری، او در سال ۲۰۱۹ در جشنوارهٔ کن روی فرش قرمز رفت و جایزه افتخاری این جشنواره را دریافت کرد. حضوری که خیلیها آن را خداحافظی این اسطوره با دنیای سینما تعبیر کردند.
زندگی خصوصی او اما پر از شادی و هیجان و در مواردی سرشار از جنجال بود. دلون، بازیگر بزرگ و آدمی استثنایی بود.
اگر اشتباه نکنم در سالهای اخیر، آلن دولن بهخاطر حمایتش از حزب راست افراطی به رهبری مارین لوپن و جنجالهای خانوادگی بر سر میراثش خبرساز شده بود. اما این راز همواره باقی میماند که آیا نقشهایش او را به بازی در زندگی جنجالی کشانده بود یا او آدمی جنجالی بود که نقشهای مافیا را دوست داشت.
یک بار گفته بود که دوستانی در عالم مردگان دارد، حالا دلون در 88سالگی به دیدار دوستانش در عالم مردگان رفته است.
مهدی محمدی/ کابل