چه باشد آنچه خوانندش تساهل
*جواد دروازیان
اگر سیر سریعی به تاریخ جنگها در غرب داشته باشیم یکی از عناصر محرک آن، مذهب و درگیریهای مذهبی بود. زمانی که نخستین بار در زمان رومیان، مسیحیت در اروپا قد علم نمود و مورد خشونتهای شدید رومیها قرار گرفت، مبلغ تساهل و تسامح بود. اما همین که قسطنطنیه مسیحیت را بهعنوان دین رسمی خود پذیرفت آنان نیز مقابله باالمثل نموده و قربانیان دیروز به قساوتگران امروز مبدل شدند. هرچند دامنه این خشونتها هیچ گاهی به حد خشونت وثنیان رومی نرسید.
این سیاست قساوت و خشونت علیه مخالفان در طول قرون وسطی ادامه یافت و تا آخرین لحظه اعمال شد. از جانب دیگر تجربه تاریخی ما نیز با چنین رویهها بیگانه و ناآشنا نیست و بیش از هزار و چندصد سال نهلههای فکری غالب و مغلوب علیه مخالفان درون دینی و بیرون دینی خود اعمال کردهاند. اما این خشونتها و اعمال فشارها علیه مخالفان درون دینی و بیرون دینی تا چه حد در چارچوب دینی ما مشروعیت داشته است، یا به عبارت دیگر تسامح و تساهل چه جایگاهی در فرهنگ دینی ما دارد، جای بحث جداگانه میطلبد.
از سوی دیگر استفاده و کاربرد واژگان یک حوزه فرهنگی در حوزه فرهنگی دیگر، بدون لحاظ پیشنیه تاریخی، پیدایش و دگرگونیهای دالی آن واژهها سبب شده است که آن الفاظ و مفاهیم در نگاه تفکر جدید، معنای تازهیی یابند و پیوند و ارتباط آنها با پیشینه تاریخی مربوطشان قطع گردد. یکی از مفاهیمی که در فرهنگ ما به چنین سرنوشت گرفتار شده است تساهل و تسامح است.
مبحث مهمی که بعد از رنسانس در اروپا مورد توجه متفکران علوم انسانی قرار گرفت، تسامح بود و این از جمله مسائلی است که در روند تکامل سیاسی دولتها پیش میآید و هر دولتی ناگزیر با تساهل و حدود و میزان آن مواجه میشود.
تسامح و مدارا یک امر انسانی- اسلامی نیز است که در عرصههای مختلف فکری، عملی، سیاسی و اجتماعی قابل طرح و اعمال است که مسأله باید از موضع قدرت اعمال شود. تسامح برخورد مناسب و توأم با سعه صدر و خویشتنداری نسبت به مخالفان سیاسی و فکری و التزام به آزادی بیان در فضای سیاسی جامعه است.
چون واقعیت حکم میکند که انسانها متفاوت خلق شدهاند و اندیشهها، افکار، عقاید و حتی برداشتهای مختلف دارند، حکمت اقتضا میکند که این تکثر بینشها به رسمیت شناخته و علایق و سلایق متفاوت مردم محترم شمرده شود. لازمه چنین امری، به رسمیت شناختن یکدیگر، آسانگیری، سعه صدر، تحمل عقاید مخالف و هزیستی مسالمتآمیز با یکدیگر در راستای تحقق و گسترش عدالت اجتماعی، آزادی، انسانیت، مدنیت و سیالیت روابط بشری است.
تعریف
معادل تسامح در زبان انگلیسی Toleranceو فعل آن Tolerate است که در فرهنگ آکسفورد، سه معنا برای آن ذکر شده است:
– اجازه دادن به وقوع یا ادامه چیزی که شخص آن را نمیپسندد و با آن موافق نیست.
– تحمل شخص یا چیزی، بدون شکایت و گلایهمندی.
– طاقت و تحمل مصرف یک دارو و یا معالجۀ بدون صدمه.
واژۀ Tolerationاز ریشه لاتین tolero به معنای تحمل کردن، اجازه دادن، و ابقا کردن است که با مصدر tolloبه معنای تحمل کردن یا بردن و اجازه دادن، همخانواده است.
فرهنگ معین، تسامح را به معنای آسان گرفتن، مدارا کردن، کوتاهی کردن، فروگذار کردن و آسان گرفتن، به نرمی فتار کردن و آسان گرفتن گرفته است.
برخی معتقدند که نزدیکترین معادل معنای tolerance حلم است، زیرا حلم، یعنی تحمل امور ناگوار [و مخالف میل و خواست] در عین قدرت و قوت.
در حالی که عموم متفکران مسلمان تساهل و تسامح را برابر نهاد واژه تلورانس آورده و آن را به سیاست تسامح دینی ترجمه کردهاند. با توجه به مبانی معرفتی و آثار و لوازمی که بر این مفهوم مترتب است، به نظر میرسد این معادل فاقد دقت کافی است؛ زیرا کاربرد ماده «سمح» و «سهل» در زبان عربی فراوان بوده، وجه مشترک همه آنها سهولت و آسانگیری بر یکدیگر و نرمی، رأفت، گذشت و بخشش و سخاوت، راحتی، وسعت و… است. همچنین عرب به تاجری که از روی خوشنفسی با مشتری کنار بیاید و بخشنده است میگوید: «هو من اهل سماحه». افزون بر این ریشه سمح برای در برگرفتن تفکر تاکتیکی و نرم در گذار از مرحله سخت، کوتاه آمدن در مقابل اشخاص بر پایه تهذیب نفس نیز به کار میرود. این در حالی است که واژه toleration و tolerance که در زبان فارسی به تسامح و تساهل ترجمه میشوند در وهله نخست به معنای تاب آوردن در برابر سختی است و در وهله بعد به معنای سیاست صبورانه حکومت در جایز شمردن آن دسته از اعتقادات دینی است که به طور رسمی جزو اعتقادات نظام حاکم نیستند.
در اصطلاح، «سیاستِ مدارای صبورانه در حضور چیزی که مکروه یا ناصواب میشماریم.»
همچنین تساهل و تسامح به معنای عدم مداخله و ممانعت یا اجازه دادن از روی قصد و آگاهی، نسبت به اعمال و عقایدی است که مورد پذیرش و پسند شخص نباشد، تعریف شده است.
طبق این تعریف تسامح و تساهل باید عناصر ذیل را در خود جای دهد:
وجود تنوع و اختلاف: باید تسامح و تساهل در میان افرادی باشد که با هم اختلاف دارند، مدارا و همزیستی مسالمتآمیزی که در میان جوامع یکرنگ و همعقیده وجود دارد، از تعریف تساهل خارج است.
ناخشنودی و نارضایتی: با این ویژگی، آن نشانهیی که از روی بیاعتنایی و بیتفاوتی باشد خارج از دایره تسامح است. تسامح را از بیاعتنایی باید متمایز کرد. آدمی که هیچ احساسی راجع به چیزی ندارد نسبت به آن چیز بیاعتناست و هیچ احساسی ندارد نمیتوان گفت آن را مکروه یا ناصواب میشمارد. او به هیچ وجه نمیتواند مدعی تحمل کردن آن چیزی باشد که برایش ناگوار است.
آگاهی و قصد: تساهل نباید از روی جهل و انگیزه صورت گیرد.
قدرت و توانایی بر مداخله: لذا مدارای عاجزانه و از روی ناچاری تساهل نیست.
شروط دیگری نیز بیش از آن است که این مجال را یارای بیان آنها نیست.
بر این اساس تسامح را میباید از آزادی یا حریت دقیقا متمایز کرد، چون این عبارت به وجود چیزی اشاره میکند که ناپسند یا شر است. ما چیزی را که از آن لذت میبریم تحمل نمیکنیم. تحمل کردن در وهله نخست مذموم دانستن است و سپس تحمل کردن یا به بیان سادهتر تحمل کردن چیزی خود به معنای مذموم شمردن آن چیز است.
تسامح به همان سان که از حریت متمایز است و از مساوات نیز کمتر است، با برادری نیز کاملا متفاوت است. به این دلایل تسامح از اینکه سیاستی آرمانی باشد بسیار دور است.
بدیل تسامح اغلب «تضییق» یا پیگرد گفته میشود. این تقسیم جفتی گمراهکننده است. تضییق به حسب تعریف همواره به معنای «ظلم» است. مذمومیت اخلاقی جزو معنای کلمه است. اما همیشه به این معنا نیست، مثلا ممانعت از فروش مواد مخدر نمیتواند ظلم محسوب شود. اما بدیل دیگری نیز وجود دارد و آن کلمه «منع» است.
سیر تاریخی تسامح و تساهل در غرب
عدهیی به این باورند که اگر تاریخ را به اعتبار وجود تساهل و تسامح مطالعه کنیم، دو نمونه بیشتر نمییابیم. یکی جامعهیی که در آن مردمان، با صرف نظر از اعتقاداتشان، از حقوق قانونی برابر برخوردارند. مقدمات تشکیل این جامعه در یونان و روم فراهم شده و در دوره جدید به عنوان جامعه متجدد تحقق یافته است. نوع دیگر اجتماعات طایفهیی و مدنی و قومی یا امتهایی است که نه فقط قوام آنها به اعتقاد و امور قدسی است؛ بل شرف و امتیاز مردمان در آن اجتماعات به عقایدشان بستگی دارد.
ولی مسالۀ اصلی تسامح در تاریخ غرب قرنها مساله تسامح دینی بود و این یکی از نتایجی است که غرب با آن مواجه شده، چون دین غرب مسیحیت است.
آباء نخستین کلیسای مسیحی که خودشان بیرحمانه مورد پیگرد رومیها واقع شده بودند به تسامح دینی در مقام اصلی اعتقادی التفات داشتند، اما همین که قسطنطنیه مسیحیت را دین دولتی ساخت، وثنیان که زمانی از پیگردکنندگان بودند به پیگردشدگان تبدیل شدند. با این همه باید متذکر شد که سرکوب وثنیان به دست مسیحیان هرگز به آن قساوتی نرسید که سرکوب مسیحیان به دست رومیان اعمال شد.
در قرون وسطا نیز مسیحیان هیچ رقیبی را تحمل نمیکردند. مثلا اوگوستین خواهان مجازات بدنی تفرقهافگنان و بدعتگذاران بود و این رویه تقریبا در تمام قرون وسطا رایج بود. لوتر و کالون نیز اعتقادی به تساهل و تسامح نداشتند.
این سیاست سرکوب معتدل در سراسر اوایل قرون وسطی ادامه یافت. در اواخر قرون وسطی و دوره رنسانس و نهضت دینپیرایی و مقابله با نهضت دینپیرایی، تسامح واقعا در نزد مسیحیان اروپایی در اصل مردود بود.
کلیساهای اصلی آیین پروتستان، چه لوتری و کالونی و چه انگلیسی، به طور بارز متسامحتر از کلیسای کاتولیک نبودند. آن سو نیز ابزار اصلی انضباط دینی در کلیسای کاتولیک تفتیش عقاید بود که در مجاهداتش برای باز آوردن نفوس خطاکار به راه خدا از شکنجه و نیز مجازات مرگ آزادانه سود میجست.
در قرن هفدهم «طی جنگهای سیساله مذهبی و درگیریهای تلخ و بیثمر مذهبی، معلوم شد که تنش و نزاع مذهبی فایدهیی برای دو طرف ندارد و همین امر موجب گرایش به تسامحطلبی شد» و اعتماد مسیحیان به سیاست قدیمی سرکوب به طور کلی رو به زوال گذاشت، گرچه هنوز نیز مورد عمل بود.
وحدت جهان مسیحی به طور آشکار پایان یافته بود و اعاده آن متحمل نمینمود. مذهب پروتستان در اشکال مختلفش تقریبا مانند مذهب کاتولیک به قدرتی بزرگ در جهان بدل شده بود. به علاوه اگرچه مذهب پروتستان در فرقههای اصلیاش تسامح را موعظه نکرد، انجیلی را موعظه کرد که به طور انعطافناپذیری به طلب تسامح انجامید.
توسل لاک به تسامح، در کتابش زیر عنوان «رساله درباره تساحل» منتشرشده در ۱۶۸۸، نخستین نمونه از چنین توسل نبود، بل نخستین استدلال نظاموار در طرفداری از آن بود. نخستین نکته که لاک مطرح میکند این است که سرکوب، سیاست کارآمد و موثری نیست. از زور میتوان برای واداشتن انسان به انجام دادن حرکات عبادی به شیوه خاص مسیحی استفاده کرد، اما زور نمیتواند انسان را وادار کند که در خلوتگه ضمیرش ایمان یا اعتقادی را بپذیرد. آنچه زور میتواند انجام دهد واداشتن انسان به تظاهر به ایمان و صحیحالاعتقاد بودن است. به گفته لاک چنین سیاستی نه فقط بیفایده است؛ بل از جنبه اخلاقی نیز زیانبار است، چون به پرورش نفاق میانجامد.
اما دیری نپایید که در قرن هجدهم مفهوم تساهل شکل دیگری گرفت و به سبب آن بیتفاوتی دینی رواج یافت. و به جای آن عقلگرایی تاحدی فضای اروپا را گرم کرد که «تمام اروپا را مطمئن ساخته بود که عقل و منطق میتواند تمام مسایل جهان را حل کند. و در این زمان اصول کهن یکی پس از دیگری از میان میرفت.
در قرن نوزدهم سیاست تسامح مذهبی، به گونۀ که در منشور حقوق شهروندان امریکایی در سال ۱۷۷۶ اعلام شده بود در اغلب ممالک اروپایی رواج یافت؛ هرچند کلیسای کاتولیک روم نسبت به پیروی از این قانون غیر مذهبی ناراضی بود.
با پیدا شدن دولتهای تمامیتخواه در قرن بیستم، مسأله تسامح جنبه تازهیی به خود گرفت. برای دولتهای دموکراتیک و آزادیدوست تحمل بیتحملی مسأله حاد شد. دولت بریتانیا در سال ۱۹۳۶ استفاده از لباسهای یک شکل سیاسی را به دلیل اغتشاشاتی که از ناحیه جنبش فاشیستی اوزوالد موزلی و طرفداران پیراهن سیاه آنا پدید آمد ممنوع ساخت؛ در ۱۹۶۵ نیز در دوره تصدی دولت کارگری ویلسون کوششی برای منع اعمال تبعیض نژادی صورت گرفت. پس از جنگ جهانی دوم ایالات متحده امریکا نیز با این مشکل مواجه شد که در خصوص کمونیستها تا چه اندازه تسامح میتواند عاری از خطر باشد، وقتی روسی بودن یا مامور کوبا بودن چند تن از کمونیستها اثبات شد و وقتی به نظر آمد همه کمونیستها به اتحاد شوروی وفادارترند تا به ایالات متحده امریکا، وضع کمونیستها در امریکای قرن بیستم شبیه وضع کاتولیکها در انگلستان قرن هفدهم تلقی شد و بسیاری از امریکاییها به یاد لاک افتادند که میگفت چنین اشخاصی حق تحمل شدن را به تاوان این عمل از دست میدهند.
برخی دیگر از امریکاییها استدلال میکردند که سرکوب بیفایده است؛ ممنوعیت سازمانهای علنی کمونیستی چندان کمکی به محافظت دولت از فعالیتهای سری و شوم کمونیستی نخواهد کرد. از این رو کاستن از دامنه تسامح سیاسی هیچ خیری برای کسی نخواهد داشت، زیرا چنین کاری فقط شهید میآفریند بیآنکه به نابودی جاسوسان بینجامد. بدین ترتیب، استدلال در موافقت و مخالفت با تسامح سیاسی در قرن بیستم را نمیتوان چندان متفاوت با بحث در خصوص تسامح دینی گفت که متفکران نسلهای پیشتر به عمل آوردند.
گونههای تساهل
گونههای مختلف تساهل عبارتند از:
تساهل به لحاظ موضوع
- تساهل فکری- عقیدتی که خود، دارای دو جنبه است؛ تساهل در مقام نظر و اندیشه که ناظر بر آزادی افراد در پذیرش هر نوع فکر و اندیشه مخالف است و تساهل عقیدتی در مقام بیان یا تبلیغ و اعمال اندیشه ها و آرا. بر این اساس صاحبان آرا و اندیشههای متفاوت آزادند، هر نوع رفتار و اندیشه را تبلیغ و اعمال نمایند و کسی حق محدود کردن و مداخله در کار آنها را ندارد.
- تساهل هویتی که ناظر بر تساهل در ویژگیهای غیر اختیاری، همچون جنس، نژاد، ملیت، رنگ و فرهنگ صاحبان آنهاست و به نوعی منادی همزیستی مسالمتآمیز افراد انسانی است.
- تساهل رفتاری که به تساهل در رفتارهای فردی و اجتماعی در عرصه تعاملات اجتماعی و مناسبات گروهی اطلاق می شود.
تساهل به لحاظ عملکرد
به لحاظ عملکرد عامل تساهل، آن را به تساهل منفی (سلبی) و تساهل مثبت (ایجابی) تقسیم شده است. تساهل منفی عبارت از عدم دخالت در افکار، عقاید، شیوه زندگی، علایق فرهنگی و آیین عبادت مردم.
مفهوم تساهل مثبت حمایت و پشتیبانی از حقوق و آزادیهای مردم برای دستیابی به اهداف زندگی و برخوردار شدن آنان، به ویژه اقلیتها، از فرصتهای برابر در جامعه است.
تساهل مثبت یا ایجابی مرحلهیی فراتر از تساهل منفی است. در حقیقت تساهل مثبت معنای تکاملیافته تساهل است. در تساهل مثبت عامل تساهل نه تنها اصل تفاوتها را میپذیرد؛ بل آن را امری طبیعی دانسته برای رشد آنها میکوشد و هر نوع اندیشه، عمل و روشی را که سبب مهار و کاستن این تفاوتها شود نادرست میشمارد.
تساهل و تسامح به لحاظ قلمرو
تسامح به لحاظ قلمرو به اخلاقی، دینی و سیاسی تقسیم میشود.
تساهل اخلاقی در حوزه اندیشههای سیاسی به دو معنا به کار میرود. از یکسو به منزله صفتی اخلاقی، به معنای آسان گرفتن، مدارا، جوانمردی، بلند نظری، آزادگی و… به کار رفته و از سوی دیگر به عدم دخالت و جلوگیری از باورها و رفتارهای اخلاقی افراد و گروههای مختلف و محترم دانستن این باورها و رفتارهایی اطلاق میشود که خواه ناخواه، به نسبیت اخلاقی میانجامد.
تساهل سیاسی در اصل به روش و منش دولت و حکومت باز میگردد و بیانگر مدارای حکومت نسبت به گروهها و افراد مخالف است؛ و در معنای وسیعتر تساهل سیاسی شامل رفتار گروههای سیاسی متفاوت و مخالف نیز میشود. معمولا آزادی بیان و مطبوعات وجود احزاب سیاسی و گروههای سیاسی و مولفه نقد و انتقاد به منزله نشانههای تسامح و تساهل سیاسی نام برده میشود.
حوزههای اعمال تساهل
تساهل و مدارا اساس در مرحله اول یک امر انسانی است که در عرصههای مختلفی همچون عرصههای فکری، عملی، سیاسی، اجتماعی و رفتاری، قابل طرح است. اما از آنجا که تساهل و مدارا بیشتر در روابط حکومت و مردم تبلور عینی مییابد و از طرف دیگر تساهل رابطهیی است که از موضع قدرت اعمال میشود، مهمترین عامل تساهل از حیث قدرت همان حکومت است که به تبع آن تعیینکننده حوزه و میزان اعمال تساهل نیز است.
بر این اساس میتوان حوزههای اعمال تساهل و تسامح را به سه حوزه حقوق الهی، حقوق اجتماعی و حقوق فردی تقسیم کرد.
تسامح و تساهل در حقوق اجتماعی
تسامح و تساهل به معنای نفی خشونت نهادی میتواند راهی برای مقاومت در برابر بیعدالتی و ظلم و ستم باشد. برای اینکه موثر واقع شود، باید در ساختارهای سیاسی و اجتماعی جامعه رسوخ کرده، به مثابه استراتیژی و راهکار حکومت و دولت برای تحقق عدالت اجتماعی و صلح پدیدار گردد.
مدارا در حقوق شخصی به نحوه تعامل و چگونگی رفتار حکومت با پدیدهها مربوط میگردد؛ اموری مانند مشارکت سیاسی افراد و گروهها در قدرت، نحوه رفتار با اقلیتهای دینی و گروههای سیاسی مخالف حکومت و همچنین فعالیت سیاسی افراد را نیز شامل میشود.
آزادیهای فردی انواع مختلفی را شامل میشود که مهمترین آنها آزادی عقیده و آزادی بیان است.
شاهبیت آزادی در جامعه آزادی بیان است که امروز در شکلهای مختلفی همچون آزادی قلم، مطبوعات و رسانهها تجلی کرده است.
شرایط امکان تسامح و تساهل
بهباور برخی اندیشمندان، تساهل و تسامح در جای مورد و معنا پیدا میکند که حقوق بشر را دریافته و پذیرفته باشند. تساهل و تسامح متعلق به جامعهیی است که مردم آن کموبیش اعتقادات دینی شبه دینی دارند، اما دین اصل اساسی و بنیانگذار آن جامعه نیست.
تساهل و تسامح در جامعهیی مورد دارد که مردم به گروههای صاحب اعتقاد متنوع و گوناگون که در عرض هم قرار دارند تقسیم شده باشند و تمام این فِرَق بپذیرند که اعتقادات خود را در کار دنیا و نظم حکومت داخلت ندهند.
تساهل و تسامح در جای مصداق پیدا میکند که رای و عقیده مخالفی اظهار شود و مخالفان با اینکه قدرت مقابله با آن رای را دارند از اظهار آن جلوگیری نکنند، وگرنه، آنکه به هیچ چیز اعتقاد ندارد وهمه اعتقادها در نظرش یکسان است یا از قدرت مقابله و منع برخوردار نیست، چرا و چگونه سختگیری کند؟
به این جهت خطاب کسانی که تساهل و تسامح را توصیه میکنند همواره به معتقدان و صاحبان قدرت است. علاوه بر این، در جای رای مخالف اظهار میشود که از اظهار آرا و عقاید مخالفان جلوگیری میکنند که مردم از حیث اعتقادات با هم اختلاف داشته باشند، ولی چگونه ممکن است که کسانی که فیالمثل به دینی اعتقاد دارند، در برابر ترویج اعتقاد مغایر و مخالف اعتقاد خود، مدارا کنند.
دیندارانی که وسعت نظر و سعه صدر دارند اهمیتی نمیدهند که کی مومن و کی کافر است، بل آنچه گفتم صرف یک امر اخلاقی نیست؛ زیرا وضعیت ثابت رفتار اجتماعی و عمومی است.
نتیجه
نتیجه بحث اینکه بنای خلقت بشر بر تفاوت و تنوع نهاده شده است. در گذشته بشر در اغلب موارد کوشیده است باورهای خود را با زور تحمیل کند و در برخی موارد دست به نسلکشی و کوچ دادنهای اجباری و ممنوعیت مطلق همراه بوده است. اما در اغلب موارد چنین تجربه ناکام شده و منجر به ریا و پنهانکاریهای مخربانهتر شده است. از جانب دیگر در غرب اصحاب کلیسا یکی از موانع جدی رشد علم بودهاند که باعث بیاعتمادی انسانها به باور و اعتقاد غالب کلیساها شد.
تساهل و تسامح هیچگاهی به این معنا نیست که ما حقانیت دیگران را به رسمیت بشناسیم و یا از ترویج دادن باور خود دست بکشیم، بل به این معناست که قبولاندن اندیشه و باور به هیچ عنوان نباید با جبر و اکراه باشد، بل توأم با نرمش و مدارا باشد تا مردم با طیب خاطر آن را بپذیرند. اینجاست که در به روی گفتگو باز میشود و گفتگوی منطقی و تبادل نظر جای خشونت و منع و جلوگیری را میگیرد. اینک یکی از ابزارهای مهم برای تحقق همزیستی مسالمتآمیز، گفتگوی منطقی و تبادل نظر در زمینه افکار و عقاید است.
و دیگر اینکه تسامح از ما نمیخواهد هر آنچه را تحمل کنیم و در برابر هتک حقوق و حرمت اشخاص مجاز شمرده نمیشود. و نمیتوان آنقدر متسامح بود که هرچه برای ویرانکردن تسامح به پا خواسته است را پذیرفت تا بیتسامحی بر تسامح غلبه و نابودش کند و منجر به خشونت و خروج از دایره عقلانیت و اخلاق گردد. هرچند عدهیی به این باورند که حتیالمقدور در برابر چنین گروهها نیز با تسامح برخورد صورت گیرد.
تسامح مربوط به کسانی میشود که دارای اندیشه و فکر یا دین و مذهب و آیین خاص هستند که در تقابل با همدیگر قرار میگیرند.
پس در کشورهای گروههای دینی، زبانی و نژادی مختلف زندگی میکنند راهی جز عبور از خشونت و رفتن به سوی تسامح و تساهل نیست. چون اگر بنا بر استفاده از قوه قهریه و خشونت باشد، زیانهایی به بار خواهد آورد که به هیچ قیمتی جبران نشود.
………….
*جواد دروازیان، نویسنده است و از سال ۲۰۰۷ به این سو در سازمانهای حقوق بشری و جامعه مدنی افغانستان در زمینه دفاع از حقوق بشر، عدالت انتقالی و صلح و امنیت فعالیتهای تحقیقاتی انجام میدهد.
پینوشتها
– فرزانه، حسین، فصلنامه مطالعات اسلامی، شماره ۶۳ ص ۱۵۵
– اسلامی، محمدتقی، « تساهل و تسامح» مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول پاییز ۱۳۸۱ ص ۶
– فرزانه پور، حسین و بخشاییزاده، «تساهل و مدارا در قرآن» محمد فصلنامه پژوهشی اندیشه نوین دینی، سال ۷، تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲۵ صفحه ص ۶۰-۶۱
– کرنستن، موریس، «تسامح و تساهل» ترجمه محمد سعیدحنایی کاشانی، نامه فرهنگ، شماره ۲۸ص ۶۳
– داوری، رضا «تسامح و تساهل» نامه فرهنگ، شماره ۱۸ ص ۲۰
– دورانت، ویل، «تاریخ فلسفه» جلد دوم، ترجمه عباس زریاب خوئی، چاپ ششم،۱۳۵۳ ص ۳۵۹
– میری، سید احمد، وجوه گوناگون تساهل سیاسی: تسامح آری یا نه، دفتر ۱، گردآوری: فرهنگی اندیشه معاصر، نشر خرم، ۱۳۷۷ص ۶۶
– محمودی، سیدعلی، عدالت و آزادی، تهران: نشر موسسه فرهنگی اندیشه معاصر، ۱۳۷۶ ص ۱۴۲
– فتحعلی، محمود، تساهل و تسامح اخلاقی، دینی، سیاسی، انتشارات طه، ۱۳۷۷ص ۴۵