داعش افغانستان کیست؟
داعش در افغانستان، در واقعیت ربطی به داعش عربی یا دولت اسلامی عراق و شام ندارد. و البته هیچ زمینه اجتماعی در افغانستان ندارد. اما این داعش افغانستان یا داعش خراسان از کجا ساخته شده است؟ ترم خراسان، ترمیست که طالبان و القاعده برای نیروهای ازبیک مسلحی که از آسیای میانه به افغانستان برای جهاد خیالی آمده بودن ساخته شد. در آن هنگام، ابتدا گروه طاهر یولداش، قبل از پیوستن به التحریر و بعدها گروه خراسان منصور که متشکل از ازبیکهایی بودند که با طالبان و طرفداران پشتو زبان القاعده مشکل داشتند. مشکل اصلی قومیت بود و نیروهای تروریستی که نمیخواستند چنین سپاهی را از دست بدهند برای آنها نامی جداگانه ساختند. همین جدایی بود که جنگ قندوز آنها را به جان هم انداخت، اما این تمام ماجرا نیست.
گروه التحریر، یکی از مهمترین گروههای مسلح و بنیاد گرای جهانی است که در انگستان ساخته شد و بعد به آسیای میانه آمد. دولت ازبیکستان در یک قتل عام بیسابقه، در دره فرغانه، دهها هزار نفر از آن ها را به مسلخ کشید. پروژه ناتمام آنها به افغانستان رسید.
نویسنده معروف ازبیک، حمید اسماعیل اف، کتابی درباره این پیوستن دارد. این که چطور حتا شاعران ازبیک، به عشق القاعده، کوهها و درهها و دشتها را پیموده به افغانستان آمدند. خیلی زود افغانستان موطن جدید آنها شد. گروه زیادی از آنها در غزنی و جلال آباد ساکن شدند. زنهای افغان گرفتند و خلاصه افغان شدند. اما هنوز با عشق خرابکاری در آسیای میانه به سر میبردند.
پس از سقوط طالبان، دولت حامد کرزی، این گروه را نراند و حتا گزارشهایی در مورد حمایتهای غیر مستقیم دولت حامد کرزی از این گروه و گروههای مشابه وجود دارد. این گروه در دوره قبل به حدی قوی بودند که در جاهای مختلف افغانستان پایگاه داشتند و بخشی از بزرگان افغانستان را که از آنها قول همکاری یا عدم قول گرفته بودند، شهید کرده و به قتل رساندند. کشتار بزرگان دولت در تخار، یکی از کارهای آنان بود. بعد کشتن احمد خان سمنگانی، کشتن وکیل جوزجان در شورا و خلاصه قتلهای خرد و بزرگ دیگر. این گروه با آدمهای زیادی از پارلمان افغانستان برای همکاری جلسه گذاشتند و نمیتوان منکر شد که دولتهای ترکیه و عربستان هم با آنها همکاری داشتند. همه اینها یافتههای تحقیقی است و برای هر کدام مصاحبهها و صحبتهای زیادی با افراد مختلف شده است.
دولت جدید موسوم به وحدت ملی به ریاست داکتر غنی، در اولین اقدامها این گروهها را پراکنده کرد. نه تنها دست از حمایت آنها برداشت؛ بل کمپها و مراکز آنها را تخریب کرد. این گروههای سرگردان بعد از پراکنده شدن بر خود نام داعش را ماندند. چون از طرفی با طالبان همراه نبودند و از طرفی هویت خود را داشتند. آنها به لحاظ قومی بیشتر ازبیک و بعد چچنی و تاتار بودند که زبان مشترک تمامشان را ترکی جغتایی شکل میداد. اکثر پشتو بلد نبودند و جدا از این بزرگان گروهی که خود را طالب مینامیدند، آنها را محل نمیدادند. چرا که بزرگان گروه موسوم به طالب عمدتن پشتو زبان بودند و جنگشان هیچ بار ایدیولوژیکی نداشت و بیشتر امتیازگیریهای شخصی و قومی بود؛ نوعی راه معامله تازه در افغانستان مثل قاچاق مواد مخدر و انسان.
همان طور ازبیکهایی که بعدن به این داعش نوبنیاد پیوستند، چیزی از دین نمیفهمیدند. تنها در رقابت قومی وارد این معامله سودآور شده بودند و البته ازبیکهای بینالمللی را هم پناه داده بودند. معروفترین رهبر آنها، قاری حافظ در کندز، کسی است که آزادانه در شهرها میگردد و بیشتر از حق دینی از حق قومی دم میزند. وی به طور مطلق بیسوادست، اما از کودکی حافظ قرآن بوده بدون این که معنای آن را بداند.
کسانی که در غزنی توسط اعضای داعش فرضی دستگیر شده بودند، پرده از این راز برداشتند که تمام اعضای این گروه، به ازبیکی با هم صحبت میکردند و زبانهای فارسی و پشتو را بلد نبودند. بدین ترتیب، گروههای نظامی ازبیک امروزه بزرگترین تهدید امنیتی افغانستان محسوب میشوند. در کنار این که آنها هر روز در مناطق فقیر ازبیک و ترکمننشین تبلیغ و جذب نیرو میکنند.
دولت افغانستان، در گفتگو با دولت ازبیکستان و البته روسیه باید برای، دفع آنها و بعد ریشه کردن فکر تاریک آنها برنامهیی داشته باشد. به نظر میرسد ترویج و سرمایهگذاری روی اسلام میانهرو صوفیانه و همچنین سرمایهگذاری در مناطق محروم ازبیک و ترکمننشین راه حلهایی فوری برای این بحران روزافزون باشند.