مقاله

نهادهای مدنی و آینده مبهم دموکراسی

 نهادهای مدنی به مجموعی از نهادها و سازمان‌ها چون اتحادیه کارگری، انجمن‌های گوناگون، رسانه‌ها، دانشگاه‌ها که به قدرت تاثیر وارد نموده و دولت را وادار می‌سازد تا به خواست‌های‌شان توجه کند، اطلاق می‌شود.

به یک مفهوم احزاب سیاسی نیز تا زمانی که از دولت بیرون است بخش مهم از جامعه مدنی به شمار می‌رود. به طور فشرده می‌توان گفت که نهادهای مدنی ضربه‌گیر قدرت حاکم است و از استبدادی شدن قدرت جلوگیری می‌کنند. یعنی رفتار حاکمان را مانند آیینه مورد نظارت قرار می‌دهند. در نظام‌های اقتدارطلب، حاکم با مردم رابط مستقیم دارد و گروه‌های واسطه‌یی میان مردم و حکم‌روا وجود ندارد.

نظام‌های دموکراتیک نیز در فقدان نهادهای مدنی یک نظام اقتدارگرا است. دموکراسی تنها به انتخاب کردن حاکم خلاصه نمی‌شود؛ بل دوام دموکراسی منوط به نهادهای مدنی است که اعمال و رفتار حاکمان را تا پایان کارشان مورد نظارت قرار دهند. دموکراسی در فقدان رسانه‌های مستقل از کنترول دولت، احزاب سیاسی مخالف، انجمن‌ها، اتحادیه‌ها، گفتمان‌ها و تحقیقات دانشگاهی بی‌معناست.

برجسته‌سازی و توجه به اهمیت حوزۀ مدنی از مهم‌ترین دست‌آوردهای دنیای مدرن است. برای نخستین بار اندیشمندان مدرن مانند منتسکیو، هگل و دیگران حوزۀ مدنی را مورد توجه قرار دادند. مثلن منتسکیو در تقسیم‌بندی نظام‌های سیاسی تفاوت میان نظام‌های پادشاهی و خودکامه را در گروه‌های واسطه دانسته است. نظام پادشاهی را به دلیل داشتن گروه واسطه نظام معتدل‌تر نسبت به نظام خودکامه می‌داند.

در نظام خودکامه، پادشاه مستقیم با مردم در تقابل است و گروه‌های واسطه وجود ندارد. در قرون وسطی روحانیون و فیودال‌ها واسطه‌یی میان مردم و پادشاه بودند و قدرت را از استبدادی شدن نجات می‌دادند، اما انسجام و درایت نهادهای مدنی را نداشتند. گاهی نیز در پیاله قدرت پادشاه شریک می‌شدند.

متاسفانه در کشورهای شرقی در طول تاریخ حاکمیت مطلقه حکم‌فرما بوده است. نهادهای واسطه‌یی که ضربه‌گیر قدرت حاکم باشد وجود نداشته و قدرت تمایل بیشتر به استبدادی شدن و خودکامگی داشته است. در برخی اوقات تنها روحانیت به صورت ضربه‌گیر قدرت حاکم عمل می‌کرده‌اند، اما به صورت کلی در نظام‌های شرقی، حکام بدون هیچ قید و بندی بر مردم و رعیت حکم‌فرما بودند.

سالیانی متمادی در افغانستان نیز حاکمیت مطلقه فرمان‌روایی داشت. با سقوط طالبان و برقراری نظام سیاسی جدید به همکاری کشورهای غربی، کمک‌های فراوان برای استقرار نهادهای مدنی شد. کمک‌های کشورهای غربی برای استقرار دولت جدید بیش از آنکه متوجه دولت باشد از دریچه نهادهای مدنی صورت گرفته است. با وجود آن هم نهادهای مدنی در کشور جایگاه خود را پیدا نکرده است و با چالش‌های فراوان دست و پنجه نرم می‌کنند. در ذیل به برخی چالش‌هایی که نهادهای مدنی را تهدید می‌کند، اشاره می‌شود:

ناآگاهی و فقدان باورمندی مردم

شهروندان بسیاری از کشورها با تشکیل اتحادیه‌های صنفی به حکومت فشار وارد می‌سازد تا به خواست‌های آنان توجه صورت گیرد. رسانه‌های آزاد و قدرت‌مند بر کارکرد دولت نظارت دارند. تحقیقات، کنفرانس‌ها و مقالات دانشگاهی به صورت غیرمستقیم اعمال حاکمان را زیر نظر می‎گیرد، اما متاسفانه در افغانستان نهادها، انجمن‌ها و موسسات به‌خاطر کمک مالی که از کشورهای خارجی دریافت می‌کنند، تشکیل می‌شود. مردم افغانستان به دلیل نداشتن تجربه تاریخی و ناآگاهی به اهمیت نهادهای مدنی پی نبرده‌اند و این تکنیک فشار به حکومت را نمی‌دانند. حکومت‌های محلی در کشورهای پیشرفته زیر نظارت مجموعی از نهادهای مدنی است، اما متاسفانه در فقدان نهادهای مدنی قدرت‌مند، حاکمان محلی در بسیاری از ولایات یا در برخی از ولسوالی‌های ما مثل یک امپراطور بر مردم حکومت می‌کنند. نفس کشیدن برای صدای مخالف در بسیاری مناطق و ولایات ممنوع است.

نارسایی‌های نهادهای مدنی

در بسیار از حلقات، این حقیقت به‌صورت یک طنز مطرح است که از کدام کارمند شبکه‌های مدنی پرسید شده بود کجا کاری می‌کنی؟ او جواب داده که به «جامعه معدنی کارمند استم.» یعنی حتا مدنی را به‌صورت درست نوشته نمی‌توانسته، اما فعالیت مدنی انجام می‌داده است. اگرچند بزرگترین کمک‌های مالی کشورهای تمویل‌کننده از دریچه نهادهای مدنی صورت گرفته، به توانمندی نهادهای مدنی توجه فراوان صورت گرفته، اما با وجود این، نهادهای مدنی در کشور ضعیف است و فعالیت چشم‌گیر ندارند. به میزان فسادی که در اداره‌های دولتی وجود دارد به همان میزان پول‌های فراوانی از طریق نهادهای مدنی حیف‌ومیل شده است.

بسیاری کسانی که فعالیت مدنی می‌کنند و پول‌های کلان کشورهای کمک‌کننده را در اختیار دارند، از لحاظ فکری به فعالیت مدنی باورمند نیستند. تنها به پول و کمک‌های مالی توجه دارند. در نبود کمک‌های مالی کشورهای تمویل‌کننده، نهادهای مدنی یک روزه غایب خواهد شد. در مدت بیش از یک دهه، نهادهای مدنی نتواستند افکار مدنی را ترویج ساخته و روی پای خویش ایستاد شوند.

مسوولان تمامیت‌خواه

سنت تمامیت‌خواهی سالیان درازی است که در این سرزمین فرمان‌روایی دارد. حاکمان افغانستان به دلیل عدم تجربه تاریخی، به انتقادها و فشارهای بیرون از حکومت توجه ندارند و انتقاد برای‌شان قابل قبول نیست. سنت حکم‌روایی درین سرزمین چنین بوده که به منتقد به چشم دشمن می‌نگرند. کارمندان بسیاری از رسانه‌ها، بسیاری از نهادهای تحقیقاتی و مدنی به دلیل انتقاد از حاکمان محلی از آن ولایت بیرون شدند و زندگی‌شان با خطر مواجه گردید. حاکمان فضا را برای نهادهایی که بر اعمال آن‌ها نظارت دارند، تنگ می‌کنند. نهادهای مدنی نوبنیاد ضرورت دارند تا حاکمان فضای بیشتری برای آن‌ها بدهند، اما برعکس صدای مخالف در این سرزمین اجازه فعالیت ندارد و کمتر شنیده می‌شود.

با وجود چالش‌های فراروی نهادهای مدنی، دوام و استمرار نهادهای مدنی الزامی و متضمن حفظ و ثبات نظام سیاسی است. مادامی که نهادهای مدنی در کشور جایگاه خود را پیدا نکنن، سخن زدن از دموکراسی توهمی بیش نیست. فساد اداری، کشمکش‌های سیاسی، تمامیت‌خواهی و حکومت خویشاوندی در فقدان نهادهای مدنی قدرت‌مند انجام می‌گیرد.

نهادهای مدنی اعمال حاکمان را زیر نظارت داشته، از استبدادی شدن، فاسد شدن و قانون‌شکنی جلوگیری می‌کنند. نهادهای مدنی مانند ستون‌های دیواری‌اند که نظام سیاسی را حفظ نموده و از فروپاشی نجات می‌دهند.

به تعبیر دیگر، نهادهای مدنی مانند ستون فقراتی است که نظام سیاسی را استوار نگه داشته از پوسیدگی و کهولت نجات می‌دهند. رگ‌های خوابیده حکومت و حاکمان خوابیده به وسیله انتقادهای نهادهای مدنی به عملکرد فعال وادار می‌شود.

دموکراسی در کشورهایی ثبات و دوام‌ یافته است که نهادهای مدنی قدرت‌مند وجود داشته است. در فقدان نهادهای مدنی نه تنها حاکمان وظیفه خویش را به درستی انجام نمی‌دهند که حتا تمایل دارند بر قدرت مادام‌العمری تکیه بزنند؛ مثلن در نبود فشار نهادهای مدنی و انتقاد رسانه‌ها حامد کرزی هرگز حاضر نمی‌شد انتخابات برگزار گردد و قدرت را به شخص دیگری انتقال دهد.

در عدم موجودیت فعالیت زنده نهادهای مدنی، دموکراسی دوام و استمرار پیدا نمی‌تواند و آینده آن با خطر مواجه است. آینده دموکراسی در کشور ما وابسته به رشد و بالندگی نهادهای مدنی، رسانه‌ها و صداهای مخالف است. دموکراسی بدون نهادهای مدنی و صدای مخالف، سرشت استبدادی پیدا می‌کند.

نویسنده: عباس نقاوت

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا