کاغذ تشناب الکوزی و حاکمیت تام قیماق «ملکپک»
با فرا رسیدن ماه رمضان قیمتهای مواد اولیه در بازارهای کابل و ولایات به سرعت بالا میرود. امسال نیز قیمتهای مواد اولیه از جمله فرآوردههای حیوانی از قبیل، گوشت، مواد لبنی، تخم مرغ و… در سه روز اول ماه رمضان بالا رفته است.
این چیزی است که همهساله تکرار میشود. یکی دو مورد از آدرس رسانهها سروصداها بلند شده و بعد خاموش میگردد. در حالی که افغانستان به عنوان یک جغرافیای زراعتی و کوهستانی ظرفیت بالایی در جهت خودکفایی در تامین مواد اولیه خود دارد.
هفده سال از حمایتهای جهانی گذشت. رقم بیش از ۱۴۰ میلیارد دالر کمکهای جهانی را منتدار شدیم. بدتر از همه اینکه دیگر آن کمکهای بیدریغ جهانی ادامه نخواهند داشت، ولی ما هنوز تخم مرغ را وارد میکنیم. کشورهای همسایه ما، از مارکیت مصرفی که ما برایشان ساختهایم، علیه خود ما حربه سیاسی ساختهاند. هرگاه رفتارهای سیاسی کابل به مزاج اسلامآباد خوش نخورد، صادرات تخم مرغ، شیر نیستل، قیماق ملک پک و آرد نایاب را برای چند روز قطع میکند. کفایت میکند که این قطع صادرات فقط یک هفته دوام داشته باشد، کابل به زانو در میآید و از جهان میخواهد که بر پاکستان فشار داده شود که حق بستن مرزها و صادارتش به افغانستان را ندارد.
همه این ذلتها مبین این است که ما در مدت بیش از یکونیم دهه که جهان همه نیازهای مالی و امنیتی ما را به عهده گرفته و هنوز هم بخشی از آن را به عهده دارد، استفاده درست نتوانستیم و همچنان محتاجتر از دیروز به قیماق ملک پک و تخم مرغ پاکستانی باقی ماندهایم.
در ماه رمضان جاری اگر پاکستان برای یک هفته مرزهایش را ببندد و صادرات مواد لبنی و مواد اولیهاش قطع گردد، این احتمال خیلی زیاد است که ملت بزرگ افغانستان از خدایش نیز دور شوند. یعنی نتوانند بدون مواد اولیه خوراکی که از پاکستان تامین میگردد، روزه بگیرند.
عمق این ذلت را گاهی سنجیدهایم؟ چند سال دیگر جهان به ما کمک خواهند کرد تا ریختوپاشهایی که از بزرگان نظام برای ملت میرسند، تقاضای قیماق “ملکپک” در روزهای رمضان را نگه دارد؟
اگر از سال جدید میلادی کمکهای امریکا قطع گردد، در رمضان بعد ما دیگر توان خرید شیر نیستل را نیز نخواهیم داشت، آنگاه چه خاکی بر سر خود بپاشیم!؟
این در حالی است که بزرگان مملکت همیشه از کیسۀ خلیفه میبخشند و تمام هموغمشان دور زدن شعور و خوردن حق مردم از کمکهای میلیارد دالری جهان شده است.
رییسجمهور غنی میتوانست بهجای بخشیدن صدها جریب زمین به (شریک مالی خود) شرکت الکوزی که ظاهرا کار عمدهاش تولید کاغذ تشناب است، این زمین را به ده تا بیست تاجر دیگر بدهد و از آنها بخواهد که اگر روزی مرز ایران و پاکستان بسته شد، اطفال ما که معتاد پوفک “لینا لولهیی” شدهاند تا سرحد جنون والدینشان را نیازارند. یعنی کسی باشد که این لینا را در کابل هم “کاپی” بتواند و در ماه رمضان هم تخممرغ از تولیدهای مرغداری خود ما باشد اگر شیر چایکا را تولید نتوانستیم.
درحالی که صنایع مواد اولیه (خوراک و پوشاک) که دو قلم عمدۀ ضروری مردماند و سالانه از این رهگذر دهها میلیارد دالر از کشور بیرون میشود، با سرمایههای کوچک و حمایتهای کمهزینه دولتی ترتیب آن را اگرنه زودتر در مدت ۱۰ تا ۱۵ سال داد.
اگر اراده کنیم و این دو صعنت کوچک را روی پایش استوار سازیم، باور آگاهان این است که بیش از نیم نیروی بیکار ما صاحب کار میشوند. سالانه میلیاردها دالر از اقتصاد مملکت صرفهجویی میشود. مالیه ناشی از این تشبثات بخشی از نیازهای ملی را پوشش داده میتواند و مهمتر از همه اینکه پاکستان با بستن مرزهایش، خوردوبزرگ مملکت را به زانو درآورده نمیتواند.
در چنین شرایطی است که ادعای غرور ملی بیجا نخواهد بود و حتا اگر اقدام بالمثل علیه پاکستان نیز ادعا کنیم هم زیاد گزافه نگفتهایم.
اما تا زمانی که فرهنگ مبتذل سیاسی رسیدن به داراییهای نجومی و قدرت بیحدوحصر از راههای فساد و غیرمشروع همچنان بر نظام سیاسی ما حکومت کند و ملت خوابآلوده هم آهی درنیارود، رسیدن به آرزوی خودکفایی در شیر، قیماق و تخممرغ هم فرض محال خواهد بود.