نگاه تازه به جنگ درازمدت افغانستان؛ تدوین استراتیژی موثر برای سرکوب تروریستان
با وجود آنکه جنگ سوریه درازمدتترین جنگ برای ایالات متحده به شمار میرود، اما دونالد ترمپ در نخستین روزهای حکومت خود بر پیشیجستن، شکستدادن و مغلوبکردن شورشیان وابسته به طالبان در افغانستان تأکید کرده و به همین دلیل خواهان افزایش نیروهای بیشتر این کشور در افغانستان شد.
با حضور دو فرد با تجربه در ادارۀ ترمپ یعنی جمیز متیس؛ وزیر دفاع و مک مستر؛ مشاور امنیت ملی، هنوز تغییرهای چندانی در راهبرد مبارزه با طالبان در افغانستان، رونما نگردیده است.
پس از پانزده سال حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان، معلوم میشود که وضعیت در این کشور از کنترول خارج شده است. دولت وحدت ملی که در نتیجۀ انتخابات جنجالی 2014 به میان آمد ناکارآمد است و اوضاع به سرعت به سوی وخامت به پیش میرود.
در همین حال گذشته از این که افغانستان با مشکلهای متعددی دستوپا میزند، گفته میشود این کشور رتبۀ دوم را در تولید تریاک در جهان دارد و در پولشویی و فساد پس از ایران و کشورهای دیگر در وضعیتی خوبی قرار ندارد.
افزون بر آن مشکل پناهندگی و مهاجرت تعداد زیادی مردم افغانستان در نتیجه حملههای مرگبار و نبود امنیت به اروپا، بر ابعاد مشکلات این کشور افزوده شده است.
ایالات متحده تا کنون هزینههای زیادی را در افغانستان تحمل کرده است. گفته میشود تا کنون 3500 سرباز نیروهای ایتلاف جهانی مبارزه با تروریسم در این کشور کشته شدهاند که حدود 70درصد آن را نیروهای امریکایی تشکیل میدهند.
نزدیک به صدهزار مردم افغانستان که شامل نیروهای امنیتی، جنگجویان طالب و دیگر گروههای تروریستی و افراد غیر نظامی و ملکی میشود، در حملات مختلف کشته و زندگی خود را از دست دادهاند.
ایالات متحده تقریبا معادل کل بودجه امور خارجی خود؛ یعنی 780،000،000،000بیلیون دالر از سال 2002 تا کنون صرف جنگ و مهار خشونت در افغانستان کرده است.
افزون بر آن هزینههایی که بیرون از بودجه این کشور در افغانستان به مصرف رسیده است، از جمله پرداخت برای افراد معلول و ناتوان ناشی از جنگ و خانوادههای سربازان کشتهشده در جنگ، همچنین صدها میلیارد دالر صرف مخارج جانبی و بیرون از جنگ شده است.
با توجه به چنین بسترها، انتظار میرفت جنگ در افغانستان مدتها پیش به پایان برسد و با استقرار نیروهای رزمی ایالات متحده بازسازی این کشور به پایان میرسید و در نهایت یک دموکراسی با ثبات برقرار میشد، اما یکسری از اشتباههای سیاسی در عرصههای غیر نظامی و اولویتهای نادرست در بخشی از دولت ایالات متحده به وجود آمد که سرکوب و نابودی گروههای تروریستی مانند طالبان، القاعده، داعش و … را مشکل کرد.
اداره بارک اوباما در سال 2010 با طرح راهبرد ضد شورش بیشتر به دنبال این بود که با افزایش نیروهای بیشتر نظامی به افغانستان جریان «ملتسازی» در این کشور را سرعت لازم ببخشد، اما در عوض نه تنها فرایند ملتسازی به موفقیت نرسید، که افغانستان در وضعیت نامطلوب امنیتی قرار گرفت.
مناطقی که ظاهرا ایالات متحده به دنبال آزادسازی آن بود کم کم به مناطق ناامن تبدیل شدند و زمینه برای نفوذپذیرشدن مناطق بیشتر از سوی طالبان و دیگر گروههای تروریستی فراهم گردید و این گروهها نه نابود نشدند که برعکس بازگشتند.
یکی از عوامل تأثیرگذار بر قدرتگیری مجدد طالبان، این بود که همزمان با آن تولید تریاک در سراسر این کشور تا 43درصد افزایش را نشان میدهد.
آمارهای افزایش تولید تریاک نشان میدهد هرچه در قیمت و کمیت تولید تریاک افزایش به وجود آید به همان اندازه گروههای تروریستی از آن استفاده میکنند. گروههای تروریستی بهویژه طالبان از قاچاق مواد مخدر بیشتر در راستای تهیه تجهیزات نظامی استفاده کردند. این گروهها توانستند با استفاده از قاچاق مواد مخدر خود را تقویه مالی کنند و عملیات خود را در سرار افغانستان گسترش دهند.
آمارهای جهانی منتشرشده نشان میدهند که افغانستان سالانه 450-430 تن هیرویین، مورفین و حدود 380 تن تریاک جهان را تولید میکند.
این در حالی است که افغانستان بهشدت به کمکهای مالی خارجی وابسته شده است، طوری که ایالات متحده برای بازسازی افغانستان 110بیلیون دالر را در جریان سالهای گذشته هزینه کرده است.
این مقدار معادل هزینهیی است که این کشور برای بازسازی اروپا پس از جنگ جهانی دوم یعنی 12.5بیلیون دالر زیر نام طرح مارشال پرداخته بود. ایالات متحده تقریبا 70 بیلیون دالر را در تقویت و تأمین مالی نیروهای امنیتی افغانستان و 40 بیلیون دالر را صرف بخشهای غیر نظامی کرده است.
با این همه تمویل و کمکهای مالییی که از سوی کشورها و نهادهای جهانی به افغانستان صورت گرفت، هنوز افغانستان قادر نیست تا دهههای آینده روی پای خود بایستد. تولید ناخالص داخلی این کشور از سال 2002 تا سال 2015 در حدود 170 بیلیون دالر امریکایی بوده و درآمد سرانه 525دالر برآورد شده است.
حدس زده میشود که بهطور متوسط کمکهای خارجی بهطور مداوم به جای اینکه در بخشهای کارآمد به مصرف برسد برعکس صرف مسایل غیر ضروری شده است. بررسی نهاد بازرس ایالات متحده (سیگر) بارها نشان داده که سواستفاده و فساد در مصرف کمکهای جهانی، علت اصلی ناکامی بازسازی و ثبات در افغانستان بوده است.
ایالات متحده برای شکست دادن گروههای تروریستی، باید تغییرهای جدی را در اولویتهای سیاست خارجی خود به وجود آورد، تدوین یک استراتژی موثر برای عملیات سرکوب تروریستان در افغانستان باید تجدید شود و نیروهای رزمی بیشتر به این کشور فرستاده شود.
باید دو ماتیس و مک مستر هردو مطمین شوند که فرستادن نیروهای بیشتر به افغانستان به سادگی و بدون منابع مالی ممکن نیست.
تغییر در سیاستهای کلان برای پشتیبانی از ماموریتهای ضد شورش باید روی دست گرفته شود؛ زیرا دشمنان، تاکتیکهای جدیدی روی دست گرفتهاند که برای نیروهای امنیتی افغانستان گمراهکننده است.
افزون برآن دولت ایالات متحده باید از تجارب افسران بازنشسته کشور خود استفاده کند تا آنان برای کنگره و رهبران آن کشور مشوره دهند که چگونه با مشکلات مقابله کنند و جلو ناامنیهای بیشتر را بگیرند.
برای طرح سیاستهای یکپارچه و مقرون به صرفه که به نفع همه طرفها در افغانستان تمام شود، نه چند فرد و رهبر، بل ضرورت به بازاندیشی احساس میشود. طرحهای مختلفی میتواند قابل تطبیق باشد، از جمله یکی از این طرحها این است: برای ایجاد همافزایی مناطق، باید سرعت بازسازی بیشتر شود. افزایش تولیدات داخلی و صادرات با هدف بهبود اقتصادی میتواند یکی از راه حلهای ممکن برای بهبود افغانستان باشد.
چنین طرحی در چارچوب بازسازی و احیای ظرفیتهای اقتصادی ملی (RZS) میتواند به خودکفایی افغانستان کمک کند و از وابستگی این کشور صرف به کمکها و منابع بیرونی مفید واقع شود.
بیشک چنین شرایطی به پیشرفت امنیت و صلح پایدار کارساز خواهد بود. باید نهادهای جهانی و کشورهای کمککننده در جلب علاقه سرمایهگذاران خارجی در حمایت از مناطق محلی افغانستان بیشتر تلاش کنند، تا آنها را به تولید مواد غذایی و خدمات برای مصرف محلی و نیروی تولیدی آنان کمک کند.
مناطقی که در بازسازی پیشرفت کند در مقابل به پیشرفت امنیت کمک میکند، به طوری که سرمایهگذاران میتوانند برای صادرات در معرض خطر امنیتی کمتر تولید کند.
پس از 15 سال جنگ به نظر میرسد برخی زمینههایی که به پایانیافتن جنگ در این کشور کمک میکرد، متأسفانه از دست رفته، اما حقیقت این است که راههای پایانیافتن جنگ را باید جست نه به دلیل این که مردم افغانستان هر روز این کشور را ترک میکنند تا به اروپا و دیگر کشورها پناه ببرند، بل به خاطر تضعیف جریانهای تروریستی در این کشور جنگ از هر راهی که پایانپذیر است باید جدا اقدام صورت گیرد.
اقدامهای صادقانه میتواند به محدودیت شبکههای تروریستی کمک کند تا دیگر نتوانند از فراد بیکار افغانستان، به هدفهای تروریستی خود نیروی جنگی ارزان استخدام کنند.
ترویج «سرمایهگذاری» در فوریترین حالت دو تأثیر مستقیم و مهم دارد: اول این که سرمایهگذاریها در کل باعث میشود وضعیت اقتصادی کشور بهبود پیدا کند و دوم اینکه مناطق محلی از اقتصاد بدوی به اقتصاد ملی پیوند میخورد و زمینه برای تعامل مثبت و سازنده و مشارکت مردم فراهم میشود.
منبع: جاپان تایمز
ترجمه: محبوبالله افخمی