نامهیی از «چغچران» به رییسجمهور
غلامرسول مبین/ ولایت غور
من این نامه را از چغچران مینویسم، شهری که به درازنای تاریخِ افغانستان از چشم زعمای ملی وطن دور نگه داشته شده و از دید بازسازی و انکشافی نیز عقب نگه داشته شده است. اینجا غور است، ولایتی که ادعای باستانی بودنش سنگِ سینۀ همه ساکناناش میباشد و به امپراتوری بزرگان خود میبالند. در شرایط کنونی افغانستان اما، این ولایت کمتر شاهد ساختوسازهای زیربنایی و اساسی بوده است که این امر باعث شده تا این ولایت از زمره ولایات عقبمانده و درجه سوم درج جراید دولت و حکومت ما گردد.
این نامۀ من، نه برای درخواست پروژه است و نه خطی برای ادعای تاریخ 5000 ساله؛ بل انسانهای تعلیمیافته و تحصیلکرده نیک میدانند که حکومتداری و دولتداری؛ کاری است دُشوار و امری سخت که در لابهلای آن بتوان عدالت اجتماعی، مشارکت سیاسی و انکشاف متوازن را طبق خواستۀ مردم و ملت مراعات کرد و به مسیرِ تعدُل سوق داد.
لیکن جامعه وقتی سیرِ صعودی خود را میپیماید که بیسوادی در آن جامعه نابود و یا به حداقل خود برسد، چه در افغانستان ستون باسوادان شوربختانه گراف نزولی خود را طی میکند که این قضیه باعث نفوذ بیشتر مخالفان و دشمنان افغانستان در تمام بخشهای خاک کشور شده است.
طوری که شما میدانید و در دواین اداری گذشتۀ ما نیز مسجل است، شهر چغچران از بدو درج و شناختن ساحهیی غور و غرچستان تاریخی که زمانی آنقدر تاریخآفرینیها نمود که در تمام کتابهای کهن تاریخی از قبیل: تاریخ یمینی یا عتبی، تاریخ یعقوبی، تاریخ بیهقی، تاریخ طبقات ناصری، زینالاخبار گردیزی و دهها تاریخ کهن و عصری دیگر مذکور است.
چغچران به حیث مرکز ولایت غور توسط حکومت وقت اعلیحضرت محمدظاهر شاه شناخته شده است. از اینکه افغانستان همانند بعضی کشورها، دارای ملیتهای کثیر و مختلف میباشد، برخی متاسفانه تفرقهمزاجاند و بعضی مجهولکنندۀ تاریخ.
در این عرصه عدهیی باجبگیر مصمماند تا گذشته تاریخی و کهن شهر چغچران را به فیروزکوه که گویا پایتخت امپراتوری غوریها بوده است تغییر نام دهند. گرچه از قدامت فیروزکوه هیچکس کتمان کرده نمیتواند، اما این نام قبلا از آنِ ایرانیها شده است که شهری به این نام دارند و همچنان موقعیت اصلی فیروزکوه را تا حال هیچ مورخ، جغرافیدان و سیاحی به صورت قطع – تعیین و تثبیت کرده نتوانسته است.
برخی بنا بر قلت مطالعه و کمبود منابع نوشتاری و گفتاری و با ارایه ادعاهای میانتهی مبنی بر اینکه چغچران در کتابهای کهن تاریخی مذکور نیست؛ برای رد این ادعای ناقص و نامعتبر میخواهم فقط چهار منبع کهن و عصرِ تاریخی را به شرح زیر یادآور شوم که پاسخی باشد برایشان:
- جغرافیای حافظ ابرو.
- بابرنامه.
- سراج التواریخ.
- افغانستان اقوام- کوچ نشینی.
از حضور مبارک شما متمنیام که راجع به حفظ نام «شهر چغچران» و موقعیت آن به حیث مرکز ولایت غور از دل و جان با مطالعات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بینالمللی و مرزی که دارید فرمانی روا دارید تا از دوگانگی در امور رسمی و تفرقهافگنی در بین ملت غور جلوگیری به عمل آید و فرمان مرحوم محمدظاهر شاه، آخرین شاه افغانستان پابرجا بماند.
من دیگر چیزی ندارم که با شما در میان بگذارم چون در مقام و منصب والا و عالیِ نیستم که حرفم شنیده شود و سخنم پوییده. فقط این را صادقانه اظهار میدارم که خون شهدای کاسی (قتل عام 30 مظلوم) در شمال شهر چغچران که توسط گروههای مخالف به صورت دستهجمعی تیرباران و به شهادت رسیدند در طی حکومت شما به هدر رفته است و آن عملیات شمال چغچران که جنابتان به تاریخ 14 عقرب 1395 وعدۀ پاکسازی ساحه را از لوث دشمن در طی نخستین سفر خویش به چغچران داده بودید، به یاد فراموشی سپرده شد که این خود متاسفانه عدم تامین و تحکیم عدالت اجتماعی در کشورداری را نشان میدهد.
اگر از نگاه سیاسی و حکومتداری بحث نماییم، هویداست که تصامیمی از قبیل تغییر نامها و شناخت ثغور کشورها و از این قبیل مسایل، نیاز به یک بازپرس عمومی (ریفرندم) دارد که اقلیت و اکثریت طرفداران و حامیانشان، این اقدام را تایید و یا رد نمایند. اگر حکومت مرکزی به تغییر نام چغچران تصمیم قاطع دارد که قطعا این امر را ندارد، باید در برگزاری بازپرسی عمومی این کار انجام شود. همه چیز به اثر پیشنهاد و مظاهرات ممکن است، ولی من مخالف تغییر نام اماکن تاریخی از طریق پیشنهادِ عدهیی مطلبطلب و کوتاهاندیش هستم.
در فرجام رجامندم به این نامۀ کوتاه، پاسخ درخور ارایه فرمایید تا عدالت در این مُلک ماندگار بماند.