بیمسوولیتی در قبال جان و خون سربازان تا کی؟
در سلسله تلفات نیروهای دفاعی مملکت، این بار ۲۴ تن از نیروهای ارتش و پولیس ملی، پس از چهار روز مقاومت در برابر طالبان در ولسوالی چوره ولایت ارزگان جانهای خود را از دست دادند. گزارشها میرسانند که ۱۸ سرباز ارتش و ۴ سرباز پولیس پس از آن در پی چهار روز جنگ بیامان، به دست طالبان سلاخی شدند که از مرکز هیچ کمکی به آنان نرسید، چیزی که وزارت دفاع آن را تایید کرده است.
این رقم را وزارت دفاع تایید کرده و داکتر عبداالله عبدالله؛ رییس اجرایی کشور هم به روح آنان اتحاف دعا کرده است.
این اولین باری نیست که سربازان ما قربانی بیکفایتی و بیتوجهی مسوولان مرکزی در نهادهای امنیتی میشوند، بل این وضع در یکونیم دهه گذشته ادامه داشت و در سه سال از عمر حکومت وحدت ملی افزایش یافته است.
مقامهای محلی گفتهاند که بخشهایی از ولسوالی چوره که در اثر این حملات طالبان سقوط کرده بود، دوباره با رسیدن نیروهای تازهنفس تصفیه شده است.
تجارب نشان داده که همیشه نوشدارو بعد از مرگ سهراب اتفاق میافتد. اما سوالی که مطرح میشود این است که چرا کمکها در زمان مناسب به محل نمیرسد که درست بعد از ختم جنگ و جان باختن سربازان جان برکف به محل میرسد و منطقه تصفیه میگردد؟
آیا عمدی در کار نیست؟ اگر خون سربازان ما از روی قصد ریختانده نمیشود، چگونه است که هرازگاهی چنین فجایع با ابعاد گسترده انسانی اتفاق میافتد؟
مقامهای نظامی در مرکز بهخصوص سیاستگذاران امنیتی ما به وضاحت در برابر خون ناحق ریختاندهشده سربازان ما مسوولاند.
واقعیت این است که هدف و برنامه سیاستگذاران امنیتی و نهادهای امنیتی هیچ معلوم نیست. برخی گزارشها از جبهات جنگ میرسانند که سربازان حق ندارند بر روی طالبان اسلحه بهدست آتش گشایند حتا اگر به خونش هم تمام شود، مگر اینکه از مرکز اجازه فیرهای هوایی داده شود و فرصت متواری شدن برای طالبان نیز فراهم آید.
در این میان مردم افغانستان که با خون جوانان خود از این حکومت و سرزمین حمایت میکنند، چه گناهی دارند که فرزندان خود را بهدست کسانی از دست دهند که کشتن آنان از نظر مراجع تصمیمگیری جنگ و امنیت کشور بدعت است و شاید هم پیگرد داشته باشد.
آرام نشستن مردم دیگر به صلاح نیست. یا با فراخواندن فرزندانشان از جبهههای جنگ و نفرستادن آنها به جبهههای جنگ اعتراض کنند و دست کم خون فرزندان خود را نگه دارند و یا هم منابع مشکوکی که به واسطه بیکفایتی و بیمسوولیتی آنان، به سربازان ما نیروی کمکی و امکانات نمیرسد شناسایی و محاکمه شوند.
از شورای ملییی هم که از رییس گرفته تا بخشهای اداری آن تا بناگوش غرق در فساد و حیفومیل بیتالمال است، هیچ گلایهیی نیست.
تاکی نظارهگر ریختاندن جوخه جوخه خون فرزندان خود باشیم که به بهانه دفاع و پاسبانی از امنیت مردم، سبب امتیاز و موجودیت برخی در راس ادارات امنیتی ما شود؟
اگر مسوولان ارشد حکومت ما، رای مردم را بهانۀ بقا برای قدرت میدانند، زمان آن نرسیده که دیگر به دوام چوکی چنین مسوولانی پایان دهیم تا دستکم شاهد مرگ فاجعهبار و روزافزون فرزندان خود بهدست دهشتگران نباشیم؟
بدتر از همه اینکه اجساد این سربازان کشتهشده بیش از ۲۴ ساعت در میدان نبرد باقی مانده و اعضای بدن برخی از آنان طعمه حیوانات شده است.
اگر وضع امنیتی و وضعیت نیروهای دفاعی ما به همین منوال ادامه یابد، نه در فکر امنیت باشیم و نه خود را در یک حس کاذب حمایت از این سرزمین بازی بدهیم.
لازم نیست بیش از این با ادعای بیمفهوم تامین امنیت ملی و جنگ علیه تروریسم، حافظ چوکیهای کاذب برخی و سبب موجودیت افرادی باشیم که همیشه با خون دهها و صدها جوان ما در میدانهای معامله میتازند.