مقالات

بررسی کالبُد قَلا در مناطق مرکزی/ با رویکرد بومی در معماری روستایی

فُرم/کالبُد را می‌توان زبان فضا در معماری دانست؛ در حقیقت می‌توان کالبد را زبان یا واسطی برای انتقال مفهوم فضایِ معماری به انسان بیان نمود که در اختیار طراحان/مهندسان در گذشته و امروز قرار دارد.

کالبد معماری مسکن در روستاها ساده و آرام است. درکمال بی‌پیرایگی بسیار پیچیده است. پیچیده گی معماری روستایی متظاهر نیست، بل آنچه تظاهر می‌کند سادگی و آرامش است.

سادگی در سیما/نمای گِلی، سنگی، همرنگ، فارغ از تضاد، چشم‌نواز است. سادگی معماری مسکن روستایی بصری است، اما پیچید‌گی معماری آن بصیرتی است.

از این رو به چشم ما می‌آید که عُمق بَصر داشته باشیم. در پس موادِ به ظاهر بی‌ارزش معماری روستایی (گِل، خاک، سنگ) معنایی نهفته است. آن معنایی که امروز برای انسان مادی به راز تبدیل شده است. یکی از آن رازها فُرم/کالبُد در معماری مناطق مرکزی افغانستان است.

در گذشته معمولا مکان مناسب برای زندگی در مناطق مرکزی افغانستان توسط بزرگ خانواده (ارباب، خان و یا داروغه) با توجه به دسترسی زمین‌های زراعتی‌شان انتخاب می‌کردند؛ از طرفی موقعیت جغرافیایی خوب و مناسب در نظر بزرگ قوم حایز اهمیت بود. امکانات و دسترسی به آب مورد نیاز، دور بودن از سیلاب‌های موسمی و تامین علف مورد نیاز برای حیوانات از عوامل ابتدایی و حیاتی در تعیین مکان مناسب برای زیست در گذشته در معماری مناطق مرکزی افغانستان بود. افراد یک مسکن و یا قلا (قلعه) اشخاصی هستند که به‌طور معمول با هم رابطه فامیلی/ قومی دارند. ساکنان قلا (قلعه) بیشتر از سلسلۀ پدر با هم رابطۀ فامیلی داشتند و این بیانگر نظام پدرسالاری در بافت قومی هزاره‌ها و تأثیر این بافت قومی در فُرم/کالبُد معماری مناطق مرکزی افغانستان در گذشته بوده است.

کالبُد معماری مسکن و یا قلا (قلعه) در مناطق مرکزی افغانستان بستگی به اهمیت و بزرگی آن دارد . این بزرگی و کوچکی قلا (قلعه) بستگی به افرادی دارد که در آن زندگی می‌کردند. وسعت و ابعاد قلا (قلعه) در گذشته تابع افراد و اشخاصی بوده که در آن می‌زیسته‌اند و این عامل، نقش مهم و کلیدی در طرح فُرم/کالبُد قلا  (قلعه) بازی می‌کرد.

معمولا فُرم/کالبُد قلا (قلعه) طوری طرح و دیزاین می‌شد که افراد داخل ساختمان بیشترین احساس آسایش را داشته باشند. به‌طور نمونه نحوۀ قرارگیری اتاق‌ها، طویله‌ها و کاهدان‌ها در معماری مناطق مرکزی، بسیار مهم و حایز اهمیت بوده است. فُرم/کالبُد در معماری مسکن به‌گونه‌یی طراحی/دیزاین می‌گردید که سلسله مراتب با بیرون و داخل رعایت می‌شد تا مشکل رفت‌وآمدِ افراد و حیوانات (گاو، گوسفند و… داخل قلا (قلعه) حل گردد.

در قلا (قلعه) مناطق مرکزی چند خانواده به‌صورت فامیلی در گذشته کنار هم زندگی می‌کردند. به این دلیل قلا (قلعه) به‌گونه‌یی در معماری مناطق مرکزی افغانستان طراحی می‌شد که هر خانواده دارای حداقل دو اتاق، مَطبخ‌خانه و یک حمام مستقل داشته باشند.

مهمان‌خانۀ قلا (قلعه) به‌صورت مشترک و جداگانه طراحی و دیزاین می‌گردید. موضوع محرمیت فامیل در مقابل افراد بیرونی/بیگانه کاملا رعایت می‌شد.

برای حل مشکل محرمیت در بسیاری از مناطق مرکزی کشور، مسیر و دید مهمان‌خانه قلا (قلعه) به‌صورت کاملا جدا از هم طراحی می‌گردید تا به هیچ وجه افراد بیرونی/ بیگانه درون قلا (فضای خصوصی) به‌صورت مستقیم دسترسی نداشته باشند و یا در بعضی از قلا (قلعه) مهمان‌خانه‌ها به‌صورت مستقل و جداگانه در معماری در نظر گرفته می‌شد.

نتیجه‌گیری

واحدهای سکونت گاهی در مناطق مرکزی، فُرم/کالبُد مسکن فارغ از عوامل طبیعی، اقلیمی، اکولوژیک نقش عاملِ اجتماعی (سطح خانواده) نیز در فُرم/کالبُد مسکن در روستاهای مرکزی تاثیرگذار بوده است.

معماری‌هایی که برگرفته از سُنت‌ها/آداب و رُسوم زنده مردم بوده‌اند از چندین دهه بدین‌سو با ورود فرهنگ‌های جدید، کالبد مسکن و محیطِ روستاهای مرکزی دچار آشفتگی گردیده و در مسیر فروپاشی با توجه به معیارهای سُنتی/بومی قرار گرفته‌اند.

اما آنچه امروز در حال شکل‌گیری است فارغ از چهارچوپ سنت‌ها/فرهنگ‌های رایج و به‌دور از نمودهای مکانی و اصالت محلی/بومی در حال تغییر است.

رویکرد بومی/سنتی با حفظ فرهنگ‌ها و با پذیرفتن عناصر مورد نیاز فرهنگِ مُدرن در سیاست‌های توسعه‌یی مسکن در مناطق مرکزی، امری ضروری/حیاتی است که از طرف مسوولان امر و مهندسان در طراحی/دیزاین باید در نظر گرفته شود.

نگارنده: مهندس محمدرضا عبدی

نوشته‌های مشابه

دکمه بازگشت به بالا