آیا ازدواج معاملۀ زیبایی با منزلت است؟/ افسانۀ مردان ثروتمند و زنان زیبا
دو روانشناس دیوید باس و مایکل بارنس، در سال ۱۹۸۶ برای ردهبندی ۷۶ خصیصه در پژوهشی معروف دربارۀ عشق، با عنوان «گزینش جنسی انسان»، این پرسش را از مردم پرسیدند: «در همسر احتمالیتان چه چیزی بیشترین ارزش را برای شما دارد؟»
نه زیبایی و نه ثروت، هیچکدام در صدر قرار نگرفتند. «مهربانی و تفاهم» رتبۀ اول را به دست آوردند و «شخصیت هیجانانگیز» و بعد «ذکاوت» در ردههای بعدی جای گرفتند. مردها گفتند که بیش از زنها برای ظاهر ارزش قایل هستند و زنها به «قابلیت کسب درآمد خوب» بیش از مردها اهمیت دادند، اما هیچکدام مقیاسهای جذابیت فیزیکی یا منزلت اجتماعیاقتصادی را در ردههای بالا قرار ندادند.
ولی مردم دروغ میگویند. آزمایشهایی که معمولن بر خوداظهاری اتکا ندارند نشان میدهند که جذابیت فیزیکی بهنحوی ممتاز و گاهی غیرقابلقیاس اهمیت دارد، هم برای زنان و هم مردان. منزلت (به هر شکل بخواهید آن را بسنجید: برحسب درآمد، تحصیلات رسمی یا چیزهای دیگر) اغلب اوقات چندان از جذابیت فیزیکی عقب نیست. در بررسیهای مربوط به روابط واقعی، که به اهداف حقیقی بیشتر نزدیک میشوند، جذابیت فیزیکی و توان کسب درآمد، وقوع رابطهیی رمانتیک را نوید میدهند.
درحالی که فرد، از نظر صفاتی مثل مذهبی یا صرفهجوبودن، کسی مشابه خود را ترجیح میدهد، وقتی نوبت به زیبایی و درآمد میرسد، تقریبن همیشه مقدار «بیشتر» را ترجیح میدهد. در مورد این نوع صفتهای توافقی، به نظر میرسد آدم مشتاق داشتن شریکی است که در ردههایی بالاتر از خودش قرار بگیرد. مردم اینجا چندان دنبال شباهت صددرصد نمیگردند.
الگوی کلیشهییِ این وضعیت در جامعهشناسی به «دادوستد زیباییمنزلت» معروف است: فرد جذاب با فرد ثروتمند یا بههرروی قدرتمند ازدواج میکند. دراینصورت هر دو برنده هستند. این همان داستان کلاسیک پیرمردِ عاقل و میلیاردر است که بر صورتاش آثار آفتابسوختگیهای قدیمی دارد و با مدل خوشاندامی ازدواج میکند که نمیتواند پاریس را روی نقشه پیدا کند، ولی از ته دل میخواهد به آنجا برود چون مسافرت به پاریس رمانتیک است.
بنا به این تصور، تنها چیزی که لازم دارید پول است یا قدرت. در این صورت، معشوق زیبای خود را به شما عرضه میکند تا تصاحبش کنید.
وقتی هومر سیمپسون یکباره پنجصد پوند شکر عایدش میشود، حس غریزی وی میگوید: این شانس را به خوشبختی و رونق جنسی تبدیل کند. بعد از یک شب نگهبانی از تل شکر در حیاط خانهاش، خوابآلود زیر لب میگوید: «در امریکا اول شکر گیر بیاور، بعد قدرت عایدت میشود و بعد به زنها میرسی.» این جمله ادای احترامی است به صورتزخمی (توی فیلم بهجای «شکر» در این نقلقول، «پول» آمده بود). این همان جایی است که هم سیمپسون و هم تونی مونتانا دچار گمراهی فاحشی میشوند.
الیزابت مککلینتوک، جامعهشناسی از دانشگاه نوتردام، پژوهش جامعی دربارۀ نظریۀ دادوستدِ صفات انجام داده است. کار او دادههای حاصل از ۱۵۰۷ زوج در مراحل مختلف رابطه را بررسی میکند: از آشنایی گرفته تا زندگی مشترک و ازدواج. این پژوهش ماه گذشته در امریکن سوسیولوجیکال ریویو منتشر شد. مککلینتوک مینویسد: «دادوستدِ زیباییمنزلت، با مفهوم عامیانۀ همسرگزینیِ رمانتیک بهمثابۀ یک فرایندِ رقابتیِ بازار همخوانی دارد، مفهومی که بهطور وسیع هم در حوزۀ فرهنگ مردمی و هم دانشگاهی پذیرفته شده است.» وی بهخصوص به روایتی جنسیتی اشاره میکند که براساس آن معمولن «یک مرد موفق در عرصۀ اقتصادْ زنی زیبا را برمیگزیند تا «نشان پیروزی» و افتخار او باشد.»
اما مککلینتوک دریافت که بهجز قدرتمندانِ اقتصادیِ بیمار و دونالد ترمپ، در عالم واقع اساسن این مساله وجود خارجی ندارد و هرجا این اتفاق بیفتد دوام نمیآورد. نیروی غالب در امر جفتیابی همخوانی است.
مککلینتوک مینویسد آنچه در ظاهر، دادوستد زیبایی با منزلت اجتماعیاقتصادی است اغلب زمانها عملن دادوستد نیست، بل مجموعهیی از فضایل همخوان است. زنان موفق به لحاظ اقتصادی مردان موفقِ اقتصادی را برمیگزینند و زنان دارای جذابیت فیزیکی نیز مردان دارای جذابیت فیزیکی را.
مککلینتوک به من گفت: «گاهی میشنوید که مردانِ خیلی خوب زنانی نصیبشان میشود که جذابیت جنسی بالایی دارند، اما من دریافتم که مردانِ خیلی خوب به دخترانِ خیلی خوب میرسند. «خوببودن» عملن در قلمروِ جذابیت هیچ امتیازی برای شما به ارمغان نمیآورد. به همین ترتیب اگر مردی از نظر جنسی جذاب باشد، حتمن میتواند دختری را به دست بیاورد که جذابیت جنسی دارد.»
چون افراد ردهبالای اجتماعیاقتصادی، در قیاس با افراد ردهپایین، بهطور متوسط، بهلحاظ جذابیت فیزیکی، بالاتر ردهبندی میشوند و بسیاری از همبستگیها بین ظاهر یک طرف و منزلت طرف دیگر کاذب هستند و اشتباه تفسیر میشوند.
مککلینتوک میگوید: «زنان در مقایسه با مردان، وقت بسیار بیشتری را صرفِ داشتن ظاهرِ خوب میکنند. این موضوع باعث ایجاد آشفتگی زیادی در این دادهها میشود. اگر این نکته را در نظر نداشته باشید، درنتیجه عملن درمییابید که همسرِ تعداد زیادی از این مردان ظاهر بهتری از آنها دارند، فقط چون زنان بهطور متوسط بهتر به نظر میآیند. مردها شریکی با جذابیت بیشتر برمیگزینند و بیش از زنان درآمد دارند. شکاف دستمزد چنان است که زنان هفتاددرصدِ مردان مزد میگیرند؛ پس زنان با مردانِ پردرآمدتر ازدواج میکنند. پیش از گرفتن این نتیجه که زنان زیبایی را با پول معامله میکنند باید این موارد را در نظر داشته باشید.»
این پژوهش نتیجه میگیرد که در عالمِ واقع، زنان دنبال مردانی نیستند که از لحاظ ثروت، برتر از خودشان باشند و مردان نیز دنبال زنانی نمیگردند که از لحاظ زیبایی از خودشان پیشی بگیرند. امیدبخش اینکه مردم بهواقع در جستوجوی… سازگاری و همراهی هستند. تطبیق و همخوانیِ نقاط قوت فرد با ویژگیهای شریکی که از موهبتهایی مشابه برخوردار است پشتوانه و عامل محرک برای یافتن سازگاری و همراهی است، نه تلاش برای مبادلۀ مهربانی با جذابیتِ جنسی بیشتر، شوخطبعی با درستکاری، ذکاوت فرهنگی با همهفنحریفبودن، یا مدارج تحصیلی با مهارتهای بازارپسند.
چون دستکم تاحدی، روزگار بهطور کلی با افرادِ دارای جذابیت فیزیکی برخورد ممتازتر و تبعیضآمیزی میکند، آنها از کارآیی تحصیلی بیشتر، موفقیت شغلی بزرگتر و درآمدهای بالاتری بهره میبرند. پس این متغیرها را بهسختی میتوان از جهان خارج مجزا ساخت.
مککلینتوک میگوید: «خیلی سخت میتوان طبقه و جذابیت را از هم مجزا ساخت، چون اینها از اساس با ظرافت به هم پیوند خوردهاند. من نمیتوانم تاثیر این عامل را جداگانه در نظر بگیرم و نمیدانم چطور کسی توانسته این کار را بکند.»
برطبق نوشتۀ مککلینتوک در این مقاله، پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که جذابیت فیزیکی و تحصیلات هر دو، به یک زن کمک میکند از طریق ازدواج «با مردی که نسبت به پدر آن زن در سطح شغلی بالاتری قرار دارد» امکان پیشرفت پیدا کند. همچنین به وی کمک میکند تا با مردی با موقعیت شغلی بالا، بهمعنای مطلق کلمه، ازدواج کند. اما این بررسیها معمولن جذابیت فیزیکی مرد را در نظر نگرفتهاند و درنتیجه این واقعیت ساده را مورد توجه قرار ندادهاند که شاید فقط دو فرد جذاب، در لباسهایی جذاب و در یک محل جذاب، که وضعیتِ خواب درست و درمانی داشتهاند، جذب یکدیگر شدهاند و هر نوع «دادوستد» صرف توهم است.
مککلینتوک همچنین دریافته است که ظاهرن این روندِ فراگیر، که طی آن افراد با منزلت و موقعیت بالاتر در ردۀ افراد جذابتر قرار میگیرند، خود را قوت و تداوم میبخشد. وی میگوید: «به همین دلیل این تمایل وجود دارد که زنانی که خودشان در موقعیتهای بالا قرار دارند و با مردان بلندپایه ازدواج کردهاند، در ردههای بالاترِ جذابیت قرار داده شوند. این امر به ایجاد چرخهیی خودتاییدگر میانجامد که در آن حتا لحظهیی مکث نمیکنیم تا بپرسیم که آیا آن مرد را زیبا قلمداد میکنیم یا خیر. ما فقط میگوییم آن زن زیباست، آن مرد موقعیت بالایی دارد و بخشی از علت زیبایی آن زن این است که این زوج موقعیت بالایی دارند.»
الی فینکل، روانشناسی از دانشگاه نورثوسترن، با ستایش کار مککلینتوک به مجلۀ نیویارک میگوید: «فرض اینکه اهمیت زیبایی و منزلت امری جنسیتی است ممکن است باعث شود محققان جذابیت مرد و منزلت اجتماعیاقتصادی زن را نادیده بگیرند.» بدین طریق است که آنها همخوانی را با دادوستد اشتباه میگیرند.
فینکل مدعی میشود: «دانشمندان هم انسان هستند. این احتمال وجود دارد که اعتقاد ما دربارۀ نحوۀ کارکرد جهان ناخواسته چشمان ما را ببندند. بررسیهایی که فقط به درآمد مردان و نه زنان و فقط به جذابیت زنان و نه مردان نگاه میکنند به همین خاطر مشکلساز میشوند و این روند داوریِ مقالهها توسط افراد همرده است که امکان انتشار موارد ناقصِ مشابهِ این را فراهم ساخته است.»
مککلینتوک مینویسد: «درنظرداشتن جذابیت فیزیکیِ هر دو طرف شاید رابطۀ بین زیبایی زن و منزلت مرد را حذف نکند، اما دستکم باید اهمیت این رابطه را بهشدت کاهش دهد.»
مککلینتوک میگوید، حتا همزمان با افول فراگیریِ این نگرش در فرهنگ عمومی، الگوی دادوستد زیباییمنزلت به چندین شیوۀ آزاردهنده زیانبار است. «این نگرش شغل زنان را از منظر جامعه کماهمیت جلوه میدهد: به زنان میگوید ظاهر شماست که اهمیت دارد و موفقیتها و تواناییهای دیگرِ شما در بازارِ همسریابی بیاهمیت است. حقیقت این است که مردم هم زنان را برحسب آنچه به نظر میآیند ارزیابی میکنند و هم مردان را. وقتی نوبت به ظاهر میرسد، زنان بهاندازۀ مردان سطحی هستند و باید بر موفقیتهای خودشان تمرکز کنند. اگر زن خواستار مردی موفق باشد، این خواسته باید با موفقیت خودش همراه باشد.»
پس ظاهرن این هم یکی دیگر از آن جاهایی است که ترقی روبهبالا در آن افسانه است. اما در این مورد، عشقی از دست نرفته است. در چارچوب الگوی جنسیتی دادوستدِ زیباییمنزلت، آنطور که مککلینتوک مینویسد، جذابیت فیزیکی «شاید امکان پیشرفت طبقاتی را برای زنان فراهم بیاورد». بله درست است، اما نه بدون قطعیشدن وابستگی اقتصادی زن به شوهر و زیرپاگذاشتن نابهنگام ارزیابی خودش از جذابیت فیزیکی شوهر.
مککلینتوک میگوید: «این نگاه همچنین ازدواج را نوعی مزدوری تعریف میکند که با برداشت معمول ما از آن، یعنی اینکه تاحدی همسر خودمان را دوست داریم و کسی را میخواهیم که با او صمیمی و نزدیک باشیم، منافات دارد. ازدواج دقیقن بهمعنای معاوضۀ پول مرد با زیبایی زن نیست و قرار نیست مرد، بهمحض ظهور اولین چروک اطراف چشم زن، او را رها کند.»
نویسنده: جیمز هامبلین
منبع: Atlantic
ترجمه: ترجمان
شرح عکس: جورج کلونی و همسرش امل کلونی