حکومت موقت؛ صلحخواهی یا منفعتطلبی؟
چنین نخواهد شد که کسی قدرت را بعد از غنی تحویل بگیرد و افغانستان یک شبه تبدیل به مدینه فاضله شود
حدود یک سال است که اصطلاح «حکومت موقت» توسط جناحها و حلقات مختلف در داخل و خارج کشور نشخوار میشود و هر از گاهی این بحث در محافل سیاسی و رسانهیی نیز دامن زده میشود.
این بحث قبل از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ ایالات متحده امریکا خیلی جدی شد و به قول معروف، در میان بزرگان سیاسی کش پیدا کرد؛ اما پس از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری امریکا این مساله فروکش کرد.
در یکی دو هفته اخیر اما بازهم بحث حکومت موقت داغ شده است، تا جایی که آقای امین احمدی، یک عضو هیات گفتگوکننده دولت افغانستان به بزرگان سیاسی قوم هزاره توصیه میکند که: «برای آقای غنی هزینه نکنند، حکومت موقت آمدنی است و اولین قربانی این تغییر سیاسی، اشرف غنی و حکومت وی خواهد بود.»
هرچند این مورد، نظر شخصی آقای احمدی تعریف میشود و در عینحال یک سهو سیاسی وی تلقی میگردد ولی دامنزدن به این مساله از زبان احمدی حسابشده و سازمانیافته به نظر میرسد.
عباس ستانکزی هم در مسکو هرچند از حکومت موقت چیزی نمیگوید ولی صریحا خواستار استعفای اشرف غنی میشود و این موضوع را پیششرط گفتگوهای جدی صلح توصیف میکند.
هیات گفتگوکننده دولت، هم اکنون در دوحه به سر میبرد و در انتظار آغاز دور دوم مذاکرات است، اما هیات گفتگوکننده طالبان به رهبری ملا برادر و ملا ستانکزی در سفرهای لابیگری در تهران و مسکو به سر میبرند!
در کنار این، بهتازگی موجی از تبلیغات زننده علیه حکومت از جانبهای مختلف به راه افتاده است. میررحمان رحمانی، رییس مجلس بعد از دوبار رد کردن مسوده ملی مالی سال ۱۴۰۰ متوجه شد کاری از پیش نخواهد برد، پس تاکتیک عوض کرد و گفت که گنجینه طلایی باختر در خطر است!
پیشتر نیز گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی گفته بود که طیارههای ناشناس از میدان هوایی کابل طلا و پول انتقال میدهند. بهدنبال این، بحث ولسوالی بهسود به میان آمد. سه روز است فضای مجازی را تعدادی از مبلغان ضد حکومتی به شدت ملتهب ساخته و لحظه به لحظه برای مردم موج ایجاد میکنند.
کریم خلیلی که خود از بانیان گروه علیپور است بیانیۀ جانبدارانه صادر کرد و جنرال مراد هم به حکومت هشدار داد.
حامد کرزی، داکتر عبدالله، کریم خرم، زاخیلوال و حتا کسانی دیگر آمدند و در قطار مرثیهخوانان بهسود قرار گرفتند.
فراموش نشود که پیشتر از اظهارات ستانکزی در مسکو، علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران هم گفته بود که ملابرادر را که سیزده سال در زندان گوانتانامو زیر شکنجه بود، در مبارزه با امریکا مصمم یافته است.
بهنظر میرسد همه این موجها شبیه یک پازل، در تایید هم قرار گرفتهاند.
شاید برهمین اساس نیز بتوان ادعا کرد که رفتار برخی از بزرگان سیاسی ما، وابسته به بوهای سیاسی است که از کشورهای همسایه استشمام میکنند.
باور این قلم این است که از روی اتفاق و یا برحسب شرایط، فعلا همه فکتورهای داخلی و خارجی در یک نقطه با هم تلاقی کردهاند و آن موجودیت اشرف غنی به مثابه جدیترین مانع بر سر راه رهبران سیاسی به منابع قدرت و پول است. برای کشورهای همسایه بهخصوص ایران و پاکستان نیز غنی بهعنوان سدی نفوذناپذیر در برابر استراتیژی و منافع این دو کشور مداخلهگر قرار گرفته است.
مساله آب مهمترین بحث برای دو همسایه ماست. دریاهای هریرود و هلمند برای ایران و دریای کنر برای پاکستان به مسایل جدی مبدل شده است. تا جایی که عمران خان، نخستوزیر پاکستان یکی از شرایط راضی کردن طالبان به روند صلح با کاخ سفید را کار و مدیریت مشترک افغانستان و پاکستان بر دریای کنر مطرح میکند.
این کشورها که سالهاست از آبهای افغانستان بدون هیچ محاسبهیی سود بردهاند، اکنون به این دریافتهاند که در موجودیت این حکومت، اگر این نعمت رایگان به طور کامل مهار نشود، کاهش آن حتمی است.
نخبگان کشورهای همسایه، برخلاف الیتهای کم فهم داخلی ما، به این نکته واقفند که رییسجمهور با کار کردن در بانک جهانی، ملل متحد و موسسات معتبر جهانی و کار کردن در کشورهای چون هند، چین و روسیه، تمام ضعف و قوت کشورهای منطقه را بهخوبی میشناسد و آگاهی کامل در مورد ایران و پاکستان و ضعفها و قوتهای این دو کشور دارد و میداند در برابر همسایگان مداخلهگر چگونه سیاستی اتخاذ کند. بنابراین بودن وی در قدرت، درست در نقطه مقابل منافع کشورهای همسایه ما تعریف میشود.
از جانب دیگر اشرف غنی برخلاف آقای کرزی، دلسوزی برای قوم را در پروژههای افراط گرایی نمیبیند بل او طالبان را جدیترین دشمن پنهان پشتون میپندارد. واقعیت این است که در ۱۹سال گذشته مناطقی که در تیررس طالبان قرار داشته از کمترین انکشاف برخوردار نشده و رنج و مصیبتهای زیادی را نیز متحمل شدهاند.
رهبران طالبان که اکثرا با خانوادههایشان در شهرهای پیشرفته پاکستان حضور دارند. فرزندان آنان از بهترین امکانات رفاهی، آموزشی و تحصیلی برخوردارند، پروژه افراطگرایی از عینک تجارت پرسود میبینند، نه برای آنان افغانستان اهمیت دارد و نه قوم و قبیلهشان.
درست همین نقطه است که منافع طالبان، حلقات سیاسی در داخل کشور و کشورهای مداخلهگر همسایه در برابر رییسجمهور قابل جمع میشود.
از این روست که تمام منابع نامتجانس داخلی و خارجی دست به هم داده و علیه یک تن، به پروپاگندا و تبلیغات گسترده و متنوع اهتمام میورزند.
فکتور بعدی در مساله حکومت موقت، بازگفتن و تکثیر این تبلیغات توسط کاربران شبکههای اجتماعی است که آگاهانه و ناآگاهانه، بامزد و بیمزد دست به چنین کاری میزنند.
اما تصور کنیم که میزان نارضایتی از این حکومت آنقدر بالاست که چنین مسالهیی امکانپذیر شود و غنی از ریاستجمهوری کنارهگیری کند. بعد چه اتفاقی میافتد؟ چه کسی جایگزین او میشود؟
مطمینا چنین نخواهد شد که کسی قدرت را بعد از غنی تحویل بگیرد و افغانستان یک شبه تبدیل به مدینه فاضله شود!
تاریخ منازعات چهار دهه در افغانستان به وضوح نشان میدهد که انقطاع سیاسی در افغانستان به معنای جدیتر شدن بحرانهای سیاسی بوده است. هر بار که یک انقطاع سیاسی به میان آمده، بحران بعدی جدیتر بوده است. از کودتای داود خان تا تغییر رهبران سیاسی در زمان حاکمیت حکومت کمونیستی و جنگهای داخلی میان گروههای مجاهدین، همه گواه این ادعاست.
چه کسی ضمانت میکند که رهبران سیاسی ما اعم از شمال و مرکز و جنوب و غرب و شرق به مناعت طبع و نفس رسیده و این بار برای رسیدن به قدرت، میان خود نمیزنند و مردم را قربانی نمیکنند؟
هنوز شرایطی بهتر از گذشته نداریم. شاید بتوان وضعیت فعلی را به جنگلی تشبیه کرد که در آن گرگان در کمینگاه قدرت خوابیدهاند و جز به دزدی و منافع خانوادگیشان به چیز دیگری اهمیت نمیدهند.
تاکید همه طرفها بر کنار رفتن رییسجمهور، در واقع این معنا را میرساند که در ۱۹ سال گذشته، غنی تنها کسی بوده که (به هر دلیلی) بقای افغانستان را در مشارکت سیاسی میداند و جمهوریت را نماد دوام و بقای این ملت و مردم میداند.
با رفتن غنی از قدرت، فاتحه مشارکت سیاسی و مردمسالاری نیز خوانده خواهد شد و زمینه گسترده برای دزدان سیاسی داخلی و خارجی فراهم خواهد آمد.
دکتور کریمی