چگونه کنترول ذهنی بیشتری داشته باشیم
نویسنده: *ویلیام کلم/ منبع: سایکولوجی تودی/ ترجمه: زهرا بهرهمندی
قسمت اول: عدم کنترول خود زمینهساز بسیاری از مشکلات اجتماعی و روانی است.
چه کسی مسوول تصمیمگیری در مغز شماست؟ عوامل زیادی در این امر دخیل هستند، اما شما نسبت به آنچه تصور میکنید، کنترول بیشتری دارید. همه افراد دارای درجاتی از خویشتنداری هستند که بر باورها، خواستهها، افکار، اهداف، برنامهها و احساسات آنها تأثیر میگذارد. انسان از نظر توانایی خودکنترولی بینظیر است؛ به طور کلی فرض میشود این توانایی ناشی از قشر نسبتاً بزرگ جلوی مغز باشد. neocortex (لایه بیرونی دو نیمکره مغزی) حتی دارای یک سری مدارهای مرتبط است که یک سیستم کنترول اجرایی را تشکیل میدهند. عدم کنترول خود زمینهساز بسیاری از مشکلات اجتماعی و روانی است. عدم تنظیم خودکنترولی میتواند منجر به چاقی، اعتیاد، فقر، هرزگی جنسی و سایر رفتارهای نادرست شود. از طرف دیگر، افرادی که دارای خویشتنداری برتر هستند، به احتمال زیاد «سالم، ثروتمند و خردمند» هستند. چگونه چنین کنترولی را یاد میگیریم؟ من در اینجا سه عامل را معرفی میکنم:
- انگیزه
انگیزه ما از دو طریق به دست میآید: مکانیزمهای تقویت مثبت مغز، و توانایی ذهنی ما در تنظیم میزان سطحی از تقویت است که ما را راضی میکند. مانند ترموستات بخاری، اگر تنظیمات کم باشد، برای تأمین گرمای مطلوب زمان زیادی لازم نیست. اگر تنظیمات زیاد باشد، ما به گرمای بیشتر و برای دورههای طولانی تر احتیاج داریم. چگونه میتوان نقطه شخصی لذتگرایانه را تنظیم کرد؟
یکی از راههای افزایش خودکنترولی داشتن بسیاری از تقویتکنندههای مثبت جایگزین است که به فرد اجازه میدهد تقویتکنندههای «خوب» را جایگزین تقویتکنندههای بد کند. روش دیگر، ساختن آگاهانه اهداف است به طوری که دستیابی به تقویتکنندههای «خوب» نیاز دارد. شما میتوانید به دنبال همنوعانی باشید که مایلند همان ارزشها و رهنمودها را داشته باشند. مشوقها مهم هستند.
- خستگی ذهنی
مقاومت در برابر وسوسه میتواند کار سختی باشد. در زندگی، از طریق رفتن به رخصتی، خستگی برطرف میشود، اما رخصتی گرفتن و دوری گزیدن از وسوسه مداوم یک انتخاب صحیح نیست. پس چه کار کنیم تا خودکنترولی را که برای مقاومت در برابر وسوسه لازم است، تازه نگاه داریم؟
ظرفیت خودکنترولی ظاهراً «یک منبع محدود» است که میتواند تخلیه شود. جبران مجدد آن به زمانی نیاز دارد که در آن تقاضای کمتری وجود داشته باشد. شاید این یکی از مزایای دوری گزیدن یا عقبنشینی باشد. فرار از موقعیتهای وسوسه انگیز مانند تعطیلات است.
افکار منفی خودمان ما را فرسوده میکنند. افکار ناراحتکننده به راحتی مشغولیت ذهنی به وجود میآورند، در حدی که دچار فرسودگی عاطفی میشوید. به همه اوقاتی فکر کنید که به خاطر فکری که شما را آزار میدهد، نخوابیدهاید. هنگام بیداری، چنین وسواسی بهرهوری ما را کاهش میدهد. چگونه میتوانیم چنین فکر وسواسی را مهار کنیم؟ نظم ذهنی لازم است. روشهایی وجود دارد که میتوان مغز را آموزش داد تا در غربالگری افکار سرزده و ناگهانی نظم بیشتری داشته باشد. یک روش شامل وظایف آموزش حافظه فعال است. این روشها مغز را برای تمرکز و غربال کردن افکار منحرفکننده آموزش میدهند. دعای خالصانه هروزه یا مدیتیشن ممکن است همین کار را انجام دهد.
- سن
جوانان معمولاً نسبت به بزرگسالان خویشتنداری کمتری دارند. مربیان مکاتب و مهدها اظهار میدارند که خودکنترولی در کودکان، بیش از ضریب هوشی با موفقیت آنها در مکتب ارتباط دارد. اختلالات عملکردی مغز که خودکنترولی را تغییر میدهد، تکانشگری (رفتارهای بدون فکر و از روی میل ناگهانی و هوس) را افزایش میدهد و اغلب منجر به رفتارهای ضداجتماعی و حتی خشونتآمیز میشود.
اسکن مغز نشان میدهد که افراد تکانشی دارای هیپوکامپ هستند و به شکل غیرطبیعی قشر جلوی پیشانی کوچکی دارند. ما نمیدانیم که آیا آنها به این ترتیب متولد شدهاند یا در نتیجه یک عمر تکانشگری به این جا رسیدهاند.
توانایی کنترول اجرایی ممکن است در افراد مسن کاهش یابد، زیرا ممکن است کمتر بتوانند از نیازهای خود را برآورده کنند و زندگی خود را کنترول کنند. مطالعه سالمندان (میانگین سنی ۷۵ سال) تمایل سالمندان به کنارهگیری از تعاملات اجتماعی، همراه با تمایل به افسردگی را نشان داد. استرس، که ممکن است در طول سالها اثر تجمعی و افزایشی داشته باشد، با فشارهای پیری افزایش مییابد. محور استرس آدرنال-هیپوفیز ممکن است فعالتر باشد، که در نتیجه فشار خون بالا در اثر آزاد شدن آدرنالین و کوچک شدن سیناپسهای عصبی ناشی از ترشح بیش از حد کورتیزول ایجاد شود.
نشانگرهای بایوکیمیاوی التهاب با افزایش سن، افزایش مییابد. استرسهای جمع شده در یک عمر میتواند باعث افزایش اضطراب، گیجی، استرس بیشتر و افسردگی شود. بنابراین، ممکن است یک دور معیوب از زوال روانی ایجاد شود. در چنین حالتی، کنترول اجرایی از کار میافتد و ممکن است فرد درمانده و وابسته شود.
پیوند به دین و مراقبه
قسمت دوم: بین دینداری و خودکنترولی رابطه شدیدی وجود دارد.
به دنبال موارد ذکرشده در قسمت اول در این موضوع، در ادامه دو روش دیگر برای بهبود کنترول بر تفکر و رفتار شما وجود دارد.
«قدرت ذهنی یا تلقین» یک موضوع اصلی در بیشتر ادیان است. ایده این است که اعتقاد معنوی مناسب به شما قدرت میدهد تا با مشکلات زندگی کنار بیایید. به طور متناقضی، مذهبیترین افراد، مانند راهبان، ممکن است از قدرت ایمان خود برای کنار آمدن با زندگی استفاده نکنند اما در واقع با زندگی در صومعهها یا اعتکاف از استرس دنیایی فرار میکنند.
همچنین، این مشکل وجود دارد که بسیاری از مردم دین را به عنوان خرافات رد میکنند. با این وجود، برای کسانی که ایمان دارند، این یک واقعیت غیرقابل انکار است که میتواند بر تفکر و رفتار شما تأثیر بگذارد.
بررسیهای پیشین رابطهیی قوی بین دینداری و خودکنترولی را نشان میدهد. خودکنترلی در افراد مذهبی بدین صورت آشکار میشود که آنها کمتر از افسردگی رنج میبرند، از مشکلات جنسی یا مواد مخدر جلوگیری میکنند، در مکتب بهتر عمل میکنند و حتی به طور منظم به داکتر دندان مراجعه میکنند. مشخص نیست که آیا تجارب مذهبی موجب انضباط شخصی میشود یا اینکه فردی خودتنظیف بیشتر به نیازهای خودکنترولی در دین پاسخ میدهد؛ میتواند هر دو باشد. به هر حال، برای داشتن سلامت روحی و روانی، باید یاد بگیریم که تفکر خود را نظم و انضباط بدهیم، همانطور که برای بهبود بازی فوتبال یا سایر مهارتهای جسمی، بدن خود را تمرین میدهیم.
چگونه دین میتواند در ما انگیزه ایجاد کند
یک نظرسنجی جالب از ۲۱۳نفر میزان خودکنترولی و دینداری را اندازهگیری کرد. افرادی که به ادیان سنتی معتقد بودند، بیشتر تمایل به ایجاد انگیزه و برنامهریزی استراتژیک برای اقدامات خود داشتند. شاید تعجبآور نباشد اما افرادی که اعتقادات خرافی بیشتری داشتند، کمتر بر رفتار تکانشی خود کنترول داشتند. بهنظر میرسد نماز و دعا راهی فعال برای تقویت مجدد ذهن است. اثبات این نکته از آزمایشی ناشی میشود که گروهی از افراد در آن مشغول نماز و دعا خواندن و گروهی دیگر در زمان معادل، افکار آزاد و بیهدفی داشتند. آزمایش خودکنترولی بعدی، امتیازات بهتری را برای افراد گروه نمازخوان نشان داد.
به نظر میرسد نوجوانان نسبت به بزرگسالان بالغ کنترول کمتری بر خود دارند. در یک مطالعه در سال ۱۷۸۵ جوانان از ادیان مختلف (مسلمانان، کاتولیکها، مسیحیان ارتدوکس شرقی و مسیحیان محافظهکار) در کشورهای مختلف شرکت کردند. جوانانی که تمایلات دینی ذاتی داشتند، در مقایسه با کسانی که تظاهر به دینداری میکردند و از آن برای پیشرفت شخصی استفاده میکردند، کمتر در معرض رفتارهای انحرافی مانند سرقت، استفاده از مواد مخدر، نقل و غیره قرار داشتند. مذهب بر کسانی که سطح طبیعی کنترول نفس کمی داشتند، سودمندانهترین تأثیر را داشت.
اکثر ادیان با آموزش و تاکید بر خودکنترولی تأثیر اجتماعی مثبتی دارند. فقط فکر کردن در مورد خدا میتواند اراده ما را بهبود بخشد. یک آزمایش این مساله را به روش پیش پاافتادهیی، از طریق مرتب کردن جملات نامنظم حاوی افکار مذهبی نشان داد. وظیفه بعدی نوشیدن مخلوط ناخوشایند آب نارنج و سرکه بود؛ در ازای مقداری که مینوشیدند به آنها مبلغی پرداخت میشد. در مقایسه با یک گروه شاهد با خلوص اولیه، گروه مذهبی دو برابر آب ترش نوشیدند. در بخش دیگری از آزمایش، محققان به شرکتکنندگان گفتند که وقتی مطالعه به پایان رسید، آنها غرامت پولی دریافت میکنند. اگر شرکتکنندگان روز بعد برگردند ۵دالر دریافت میکنند، اما اگر یک هفته بعد برگردند ۶دالر دریافت میکنند. حتی با اختلاف اندک ۱ دالری، درصد بیشتری از شرکتکنندگان در گروه مذهبی تصمیم گرفتند صبر کنند و مبلغ بیشتری نسبت به افراد در گروه اولیه خنثی دریافت کنند.
برخی شواهد نشان میدهد که مردم در مقابل خدای مجازاتگر انگیزه بیشتری برای رفتار خوب دارند تا در مقابل خدای بخشاینده. در مطالعهیی در دانشگاه بریگام یانگ، به دانشجویان فرقه مذهبی مورمون وظیفه داده شد که وقتی عکس جوس میوه را میبینند، دکمه را فشار دهند و وقتی عکس آبجو را که در دین آنها نهی شده است مشاهده میکنند، فشار دادن را متوقف کنند. وقتی به افراد شرکتکننده به جای مجازات خدا، عشق خدا را یادآوری میکردند، سیگنال عصبی روی قشر انقباضی قُدامی که به شاخص خطا معروف است، کوچکتر میشود. تفسیر این بود که تمرکز بر عشق و عفو و بخشش خداوند، محصلات را نسبت به اشتباه در عملکرد کمتر نگران میکند.
یکی از مثالهای بارز و قابل اندازهگیری تأثیرات دین این است که چگونه میتواند درد را کاهش دهد. یک روش معمول برای ارزیابی درد در خدمات طبی این است که از بیمار بخواهند شدت درد را در مقیاس ۰ تا ۱۰ ارزیابی کند. در یک آزمایش، ۲۴ بیمار، نیمی معتقد به مذهب کاتولیک و نیمی دیگر از افراد بیدین، غربالگری شدند که آستانههای درد برابر داشتند. سپس به آنها شوک الکتریکی داده شد در حالی که به تصاویر مختلف، برخی مذهبی و برخی دیگر نه، خیره شده بودند. هنگام مشاهده تصاویر مذهبی، نمرات درد کاهش یافت و تصاویر غیرمذهبی تأثیری نداشت. اسکن مغز نشان داد که وقتی درد کاهش مییابد، سطح فعالیت در قشر جلوی پیشانی سمت راست افزایش مییابد، منطقهیی که سایر محققان نشان دادهاند در هدایت مدارهای بالا به پایین که درد را مهار میکند، نقش دارد.
یک توضیح ساده این است: «تسکین درد» مشابه تاثیر حاصله در هنگامی است که داکتر دندان در حین وارد کردن سوزن برای بیحسی دندان، صورت شما را چندک میگیرد و یا داکتر حیوانات در حالی که همزمان یک سوزن را برای تزریق دارو به اسب میزند، با کف دست بر کفل حیوان میکوبد. در این موارد، سیگنالهایی که به طور معمول باعث درد میشوند با سیگنالهای غالب دیگری که توانایی مغز را برای احساس درد محدود میکنند، مخلوط میشوند.
تأثیر یوگا و مراقبه در کنترول خود
یوگا عملی است که به وضوح توانایی ذهن در کنترول بدن را نشان میدهد. بارزترین تأثیرات یوگا بر تنفس است، که میتواند به طرز چشمگیری کاهش یابد. تاثیراتی بر جهاز هاضمه و سیستم قلبی عروقی دارد که در آن ضربان قلب و فشار خون کاهش مییابد.
استادان یوگا میتوانند عملکردهای بدن را حتی به روشهای اساسیتری مانند تعریق شدید یا خوابیدن روی بستری از میخها تغییر دهند. مراقبه ذهنآگاهی، که در آن توجه به تنفس یا مانترا متمرکز است، باعث رشد مهارتهای توجه میشود و فعالیت عصبی مربوط به کنترول خود را تغییر میدهد.
پینوشت:
*ویلیام کلم، فوق دکتورای علوم اعصاب در دانشگاه A&M تگزاس است. وی نویسنده بیست جلد کتاب در زمینههای نوروساینس و حافظه است.