گزارشهای جنایات مورد حمایت آژانس اطلاعاتی امریکا بر لزوم پایاندادن به طولانیترین جنگ امریکا تأکید میکند.
منبع: نیشن
جنگ در افغانستان که نزدهمین سال خود را سپری میکند، طولانیترین و پیچیدهترین جنگ پایانناپذیر امریکاست. اکنون آن دسته از سربازان امریکایی در افغانستان میجنگند که پس از حملات تروریستی ۱۱سپتمبر ۲۰۰۱ متولد شدهاند. مردم امریکا مدتهاست که از جنگ خسته شدهاند. نظرسنجی موسسه «یوگاو» در ماه جون سال۲۰۲۰ نشان داد که ۴۶درصد از امریکاییها از خروج نیروها از افغانستان شدیدا حمایت میکنند. ۳۰درصد دیگر گفتند که «تا حدودی» با خروج نیروها موافق هستند.
اما این اکثریت ۷۶درصدی اغواکننده است. با توجه به این واقعیت که ارتش امریکا از نیروهای داوطلب تشکیل شده و امریکاییها در افغانستان همچنان تلفاتی هرچند اندک دارند، ماندن در این کشور موضوعی نیست که مردم نسبت به آن اشتیاق داشته باشند. این نارضایتی درحال شکلگیری یا به انصراف از کار میانجامد یا باعث بیعلاقگی در سربازان میشود. در دوران بارک اوباما و دونلد ترمپ، تلاشهای ریاستجمهوری برای خروج از افغانستان و خاورمیانه با مقاومت نخبگان سیاست خارجی مواجه شد که باور داشتند خروج به هر شکل، شکستی تحقیرآمیز بهشمار میآید.
ترمپ تلاش کرد از راه سستکردن قوانین جنگی، تناقض بین تمایل خود برای خروج نیروها و تعهد نخبگان سیاست خارجی به جنگ در افغانستان را حل کند. تفکر دولت ترمپ این بود که با آزادگذاشتن اردو و آژانسهای اطلاعاتی، میتواند طالبان را تحت سلطه خود درآورد، در نتیجه راه را برای خروج نیروها باز میکند. اولویت ویژه به عملیات مخفی به رهبری سازمان «سیا» داده شد که شبه نظامیان افغان را به کار گرفت، با این اعتقاد که این اقدام جنگ را تحملپذیرتر کرده و دیگر نیازی به مشارکت سربازان امریکایی در میدان نبرد نخواهد بود.
خبرنگار اندرو کوییلتی، گزارشی در انترسپت نوشته که نتایج وحشتناک این سیاست را بهصورت مستند روایت میکند: قطعات شبه نظامی افغان، معروف به ۰۱ و ۰۲، به عنوان گروههای مرگ عمل کرده و حملاتی را علیه غیرنظامیان آغاز کرده که به قتلعام شباهت دارد. بسیاری از این حملات به مدارس دینی صورت گرفته که منجر به مرگ کودکانی حتی ۸ساله شده است.
به گفته کوییلتی: «ساکنان چهار منطقه در وردک (نرخ ، چک، سیدآباد و دایمیرداد) از یک رشته قتل عام، اعدام، مثلهکردن، ناپدیدشدن اجباری، حمله به مراکز صحی و حمله هوایی به تعمیرهایی که مشخصا منطقه مسکونی غیرنظامیان بوده، صحبت کردهاند. به گفته ساکنان این مناطق، به ندرت طالبان در میان قربانیان بودهاند. با این حال این گروه افغان و سران امریکاییاش از سوی دولت افغانستان و ایالات متحده هرگز مسوول شناخته نشدهاند.»
طبق گزارش کوییلتی، این حملات همه توسط شبه نظامیان افغان انجام شده که تحت کنترول دولت افغانستان نیستند و با کارمندان امریکایی که با استفاده از فناوری پیشرفته کمک و هدایتشان میکند، همکاری میکنند.
مشاوران سازمان «سیا»ی امریکا این گروهها را با نام مستعار یا علایم میخوانند و از اسامی استفاده نمیکنند.
آنها نهتنها اعضای این گروه را آموزش میدهند، بل اهدافشان را نیز که امریکاییها به آن «جک پات» میگویند، برایشان انتخاب میکنند. توجیهات جزییات قبل از ماموریت را تشریح میکنند و در هنگام حملات شبه نظامیان افغان را تا منطقه همراهی میکنند. افغانها و امریکاییها شبانه توسط هلیکوپترهای امریکایی به روستاهای دورافتاده منتقل میشوند و طیارههای تهاجمی امریکایی در حین انجام عملیات، بالای سر مردم به پرواز درمیآیند و آتش مرگباری بهپا میکنند که گاهی کلینیکهای صحی، لیلیههای مدارس یا خانههای غیرنظامیان را هدف قرار میدهد.
علیرغم ارایه گزارشهای دقیق از جنایات جنگی نیروهای تحت رهبری امریکا، رسانههای امریکایی در برابر گزارش انترسپت سکوت اختیار کردهاند. جیک تاپر از سی.ان.ان مقاله را مجددا توییت کرد، اما با این وجود هم چندان امیدی نمیرود که رسانههای امریکایی به این موضوع اهمیت دهند.
همانطور که ریان گریم، خبرنگار انترسپت متذکر میشود: «دو روز از انتشار این گزارش میگذرد و رسانههای جریان اصلی همچنان در مورد آن سکوت اختیار کردهاند. تصور کنید اگر رسانهها در مورد «کشتار می لای» (کشتار غیرنظامیان ویتنامی در ۱۶اپریل توسط سربازان قطعه سوم نظامی-تجسسی اردوی امریکا) نیز اینگونه برخورد میکردند.» (در حقیقت، مطبوعات جریان اصلی حدود یکسال پیش از آنکه سیمور هرش و سرویس خبری دیسپچ سکوت را بشکنند، هشدارهای رون ریدنور افشاگر خبر را درباره «کشتار میلای» مسکوت نگه داشته بودند.)
گریم همچنین اظهار داشت که دولت بایدن شاید بخواهد عاملان این جنایات جنگی ادعاشده را به دست عدالت بسپارد. طبق مشاهدات گریم: «یکی از کسانی که صریحا از بررسی حقوق جنگی دفاع کرد، اوریل هاینس بود که مدیر اطلاعات ملی جو بایدن خواهد شد. و این قدرت و توانایی را دارد که کشف کند چه کسانی در سیا در این عملیاتها نقش داشته و آنها را به محاکم قضایی بسپارد.»
با توجه به عدم موفقیت دولت اوباما در پی جنایات جنگی که سازمان «سیا» در زمان جورج دبلیو بوش مرتکب شد، این امیدی واهی بهنظر میآید. بهعلاوه، بایدن نیز درمورد افغانستان موضعی مبهم دارد و ترمپ را به ذهن متبادر میکند.
همانطور که اندرو باچویچ، رییس موسسه کوینسی، در اوایل ماه جاری در کتاب «ملت» یادآوری کرد، بایدن در مورد جنگ افغانستان «میخواهد هر دو راه را داشته باشد.»
بایدن گهگاه میگوید: این جنگهای «همیشگی باید پایان یابد»، اما همین خود اوست که در جای دیگری میگوید امریکا باید تعداد زیادی نیرو در افغانستان نگه دارد. با توجه به بررسیهای باچویچ «بایدن هم میخواهد پایان طولانیترین جنگ در تاریخ ایالات متحده را اعلام کند و هم بهطور همزمان تداوم آن را تضمین میکند.»
حمایت بایدن از ردپای سبک نظامی میتواند او را بهراحتی به همان موضع ترمپ سوق دهد: استفاده از عملیات پنهانی سازمان «سیا» برای حفظ قدرت امریکا در افغانستان با حداقل استفاده از نیروهای متحدالشکل. این دستورالعملی برای قتلعامهای بیشتر است.
کارتر مالکاسیان، تحلیلگر پیشکسوت افغانستان، ماه گذشته در واشنگتنپست مقالهیی نوشت و اظهاراتی قانعکننده بیان کرد که ایالات متحده بین دو گزینه «عقبنشینی کامل تا ماه می یا نگه داشتن ۲۵۰۰سرباز در محل برای انجام عملیات ضد تروریزم و تلاش برای جلوگیری از فروپاشی دولت افغانستان» باید «انتخاب قطعی» داشته باشد. تردیدی نیست که خروج نیروهای امریکایی بهمعنای پایان دولت افغانستان است که ایالات متحده ۱۹سال از آن حمایت کرده.
مالکاسیان روشن میسازد که عملیات ضد تروریزم صرف راهکاری برای جلوگیری از شکست است و هیچ چشماندازی از پایان جنگ ندارد. با توجه به هزینههای عظیم اخلاقی این عملیات ضد تروریزم که انترسپت، بیباکانه به آن پرداخته است، استدلال برای خروج کامل قویتر میشود.
به احتمال زیاد بایدن سیاست روسایجمهور قبلی را در پیش میگیرد و با استفاده از عملیات مخفی «سیا» برای جلوگیری از شکست، به پشت گوش انداختن این معضل ادامه خواهد داد، اما امریکاییها نباید دچار خیالی واهی شوند: این رویکرد بهمعنای تداوم جنایات جنگی وحشتناک در نبردی است که پیروزی در آن ممکن نیست.
نویسنده: جیت هیر/ ترجمه: شریفه عرفانی