گزارش دیدار رییسجمهور به رییس اجراییه
از ارگ ریاستجمهوری مستقیم به ریاست اجراییه آمدم و شرح ماجرا را با رییس اجراییه شریک ساختم، گفتم:«رییسجمهور حاضر نیست رادیو تلویزیون ملی را به ما بدهد، اما یک پیشنهاد دیگر به من کرد که من نپذیرفتم چون با شما هماهنگی نشده بود.» رییس اجراییه گفت: «در این مورد من با رییسجمهورصحبت می کنم.»
من رخصت شدم و به خانه آمدم، دو روز بعد طی ملاقاتی که رییس اجراییه با مسوول دفتر «آغاخان» داشت و من بهحیث مشاور فرهنگی ریاست اجراییه در آن حضور داشتم، در ختم نشست، رییس اجراییه به رییس دفتر آغاخان گفت: «آخرین روز کاری سانچارکی در اجراییه است، قرار است فردا به حیث معین وزارت اطلاعات و فرهنگ معرفی شود.»
رییس دفتر آغاخان به من دست داد و تبریک گفت. پس از رفتن هیأت نمایندگی آغاخان از داکتر صاحب پرسیدم چه اتفاق افتاده که شما چنین گفتید؟ داکتر گفت:« با اشرفغنی جلسه داشتیم و توافق شد که خودت بروی به وزارت اطلاعات و فرهنگ، بهتر است این سمت را قبول کنی وگرنه غنی چندان قابل اعتبار نیست و ممکن است با بهانههای واهی همین را هم به تاخیر اندازد!»
شب، سرپرست وزارت اطلاعات و فرهنگ در تماس تلفنی مشخصات مرا خواست و گفت قرار است رییسجمهور حکم معینیت شما را صادر کند.
روز بعد با حضور رییس اجراییه، معاونان و دهها مشاور و اعضای دفتر اجراییه و شمار زیادی از کارمندان وزارت اطلاعات و فرهنگ که تالار مطبوعات بینالمللی را پر کرده بودند، من بهحیث معین نشرات معرفی شدم و رییس اجراییه مرا تا دفترم رساند و تبریک گفت.
من در سالهای 84 و85 هم در همین سمت ایفای وظیفه کرده بودم و بسیاری از رییسان، آمران و کارمندان وزارت را میشناختم. آنان از برگشت مجدد من به وزارت، اظهار خوشی میکردند. بعضی از آنها در پستهای دیگری تبدیل شده بودند و برخی ارتقا کرده بودند، اما اکثر خوشبختانه در وزارت بودند، البته چند تنی هم به تقاعد سوق داده شده بودند که آنان نیز با مراجعه به دفتر من مراتب خوشی خود را ابراز میکردند.
در معینیت نشراتی و مشکلات و چالشها
معینیت امور نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ در دور اول معینیت من، کمی گستردهتر بود و زیرمجموعههای زیادتر داشت، رادیو و تلویزیون ملی، تصدی افغان اعلانان، تصدی مطابع آزادی، تالار بینالمللی مطبوعات در قالب تشکیلات معینیت نشرات تنظیم بود. روزنامههای چهارگانۀ دولتی، هرکدام ریاست بود و معنییت امور نشرات معنییت اول وزارت بود و هرگاه وزیر نبود، وزارت را سرپرستی و در جلسات کابینه اشتراک میکرد. اما حالا این معینیت خیلی کوچک شده بود، تصدی افغان اعلانات منحل و یک آمریت به نام افغان اعلانات در چوکات ریاست روزنامهها ایجاد شده و روزنامههای دولتی از ریاست به آمریت تنزل کرده و رادیو وتلویزیون ملی از پیکر وزارت جدا شده و تالار مطبوعات جزو زیرمجموعۀ دفتر وزیر شده بود. تصدی مطابع آزادی هم فقط به وزیر پاسخگو بود. برای معینیت امور نشرات چهار ریاست باقی مانده بود: ریاست روزنامهها، ریاست انتشاراتی بیهقی، ریاست نظارت بر نشرات رسانهها و ریاست آژانس باختر.
من کارم را در بیستوسوم حوت1395خورشیدی آغاز کردم. سه چهار ماه از اول سال مالی میگذشت. مبلغ سیمیلیون افغانی در بودجۀ انکشافی معنییت نشرات وجود داشت که باید عاجل در موارد مشخصشده از قبل تنظیم و به اعلان و داوطلبی سپرده میشد. اما این پروسه به لحاظ بیکفایتی و فساد آمریت تهیه و تدارکات و کارشکنیهای عمدی و احتمالا سفارششده، تا نیمۀ سال مالی عملی نشد و هر روز این بخش بهانه میآورد که داوطلب وجود ندارد یا هر پروژه سه چهار ماه را در بر میگیرد و دلایل واهی دیگر که نتوانستیم حتا یک روپیه از این مبلغ را تا سهچهار ماه اخیر سال مصرف کنیم. نتیجه آن شد که این مبلغ کاملا به وزارت مالیه برگشت.
وضعیت ریاستهای معینیت امور نشرات تعریفی نداشت، هرکدام با مشکلات و چالشهایی درگیر بودند، لازم بود که من در قدم اول وضعیت موجود را بررسی میکردم و پس از نشانی کردن مشکلات، کاستیها و کمبودها دست به اقدامهای اصلاحی میزدم.
بررسیها نشان داد که وضعیت هم در روزنامهها و هم در ریاستهای دیگر خیلی خراب و اسفبار است. پایین بودن ظرفیتها، فقدان مهارتهای مسلکی، به روز نبودن نشرات، نبودن وسایل و ابزار کار، نبود فضای مناسب کاری، دفاتر کهنه و فرسوده و بیروکراسی دستوپا گیر، باعث محدودیتها و عدم کارآیی کارمندان و پرسونل و چالش عمدۀ تغییر و تحول در روزنامهها و ریاستهای دیگر شده بود. تیراژ روزنامهها از یکهزار و یکونیم هزار فراتر نمیرفت. آن هم در ادارههای دولتی توزیع میشد. در ولایتها با هزینۀ سنگین تعدادی روزنامه فرستاده میشد که بعد یک هفته بیشتر و کمتر که محتوای آنها کهنه میگردید، به دست خوانندگان ولایتها میرسید.
من و مشاور رسانهایام آقای راستین، تصمیم گرفتیم به این وضع آشفته و نابهسامان سر و سامان دهیم و طرح یک تغییر و تحول را در روزنامهها و به همین ترتیب در ریاستهای دیگر آماده کنیم. من مفکورههایم را با آقای راستین شریک ساختم و او با توانایی خوبی که دارد، این مفکورهها و درک و دریافت خودش را به صورت مسوده تدوین کرد و بار بار با هم تبادل نظر کردیم تا به صورت یک طرح قابل اجرا در آمد. برای اینکه هم خوانندگان عزیز این رساله و هم آیندگان در جریان طرحها و ابتکارات ما در معینیت امور نشرات قرار بگیرند، متن این طرح را در این جا میآورم:
طرح توسعۀ روزنامههای دولتی
روزنامههای دولتی، یگانه منبع اطلاعرسانی و خبررسانی چاپی دولت و پل ارتباط میان مردم و حکومت است و در کنار رسانههای آزاد فعالیت دارند و در بازتاب کارکردهای مثبت دولت، مبارزه با فساد، تقویت روحیۀ ملی، پاسداری از ارزشهای پسندیدۀ جامعه و نیز ترویج مفاهیم مدرن مانند دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و کودکان، تبلیغ مرام و اهداف دولت در میان شهروندان، ذهنیتسازی در راستای منافع ملی و دستاوردهای نظام و نیز بازتاب دیدگاههای مردم و گزارش آن به مقامهای دولتی، سهم جدی دارند. از اینکه ما در افغانستان، در موقعیت ویژهتری قرار داریم به دلایل ذیل، به داشتن رسانههای دولتی نیاز احساس می شود:
دلایل ضرورت وجود روزنامههای دولتی
1- روزنامههای دولتی منبع بزرگ عایداتی برای دولت است و از مدرک تنظیم، پروسس و نشر اعلانات ادارههای دولتی، موسسات، شرکتها و اشخاص انفرادی از طریق اداره افغان اعلانات در روزنامههای دولتی سالانه دهها ملیون افغانی به عواید ملی میافزاید. از آنجا که هدف اصلی حکومت وحدت ملی، توسعه اقتصادی کشور و افزایش عواید ملی است، بنابراین تقویت و حمایت ادارههای عایداتی و تبلیغاتی ضروری و منطقی است.
3- افغانستان هنوز در مبارزه با تروریزم به سر میبرد و گروههای تبهکار و مخالفان مسلح دولت همهروزه از مردم ما قربانی میگیرند. برای حمایت از نیروهای دفاعی و امنیتی کشور، نیاز است دولت رسانههایی را در اختیار داشته باشد تا در راستای تقویت روحیه ملی فعالیت کنند.
4- کشور ما دورههای تاریک و پر از اختناق را پشت سر گذاشته و این دوره سیاه در کنار قربانیهای بیشماری که از مردم افغانستان گرفته، محرومیت از نعمت آموزش و سواد است. رسانهها در مجموع، بهویژه رسانههای دولتی باید برای تنویر افکار عمومی و ترویج معارف و نیز معرفی برنامههای کلان حکومت در زمینه تعلیم و تربیه سهم بگیرند.
5- روند نظامسازی در افغانستان هنوز به کمال نرسیده است و برای تقویت نظام و ترویج ارزشهای مدرن هنوز نیاز احساس میشود که در کنار رسانههای خصوصی و آزاد، دولت نیز رسانههایی را در دست داشته باشد تا تامینکننده ارتباط مردم با دولت باشند. رسانههای دولتی باید کارکردهای حکومت را به شکل گسترده بازتاب دهند و مشکلات مردم را نیز به سمع مقامهای دولتی برسانند.
6- شرح دستاوردهای مثبت و تواناییهای دولت از طریق روزنامههای دولتی در هر عرصه سبب میگردد ذهنیت جامعه سمتوسو پیدا کند و روشن گردد.
5- روزنامههای کشورهای همسایه در بخشهایی از مناطق سرحدی کشور فعالیت مینمایند و این امر اثرهای منفی و ناگوار بر وجدان جمعی و افکار عامه دارد. بنابراین ضرورت است روزنامههای دولتی جایگزین روزنامههای بیگانه شود و فعالیتهای ضد تبلیغی در برابر فعالیت رسانههای تبلیغی بیرونی انجام بدهند.
در کنار آنچه گفته شد، عمدهترین مساله اعتمادسازی و تقویت همدلی میان مردم افغانستان است که نقش رسانهها، بهویژه رسانههای تحت اداره دولت در این زمینه موثر است…