سوالیۀ درشت؛ گفتگو با طالبان بدون نماینده دولت!
گزارشها میرسانند که چهارمین دور مذاکرات صلح میان دیپلوماتهای امریکایی و نمایندگان گروه طالبان پیش از عید قربان در قطر برگزار خواهد شد. تا کنون سه نشست ظاهرن موفق میان امریکاییها و نمایندگان ارشد طالبان انجام گرفتهاند.
برخی از نمایندگان طالبان در قطر تأیید کردهاند که تا کنون سه بار با الیسویلز، معاون وزارت خارجۀ امریکا به هدف آغاز گفتگوهای رسمی و هدفمند دیدار داشتهاند. رهبری طالبان نیز این گفتگوها را تایید کرده است.
گفتنی است که مهمترین بحثها در سه دور گفتگوهای قبلی، حضور رسمی طالبان در دو ولایت و تعریف چگونگی حضور امریکا در افغانستان بوده است، اما مشخص نشده که کدام ولایتها.
این درحالیست که پس از اعلام راهبرد جدید امریکا در سال گذشته، در سال جدید میلادی اکثر سیاستمداران امریکایی بر صلح تاکید دارند و راه حل نظامی را چندان باور ندارند.
طوری که واضحترین تعریف از جنگ و صلح افغانستان در نزد امریکاییهاست، کلید جنگ و صلح افغانستان نیز در اختیار آنان قرار دارد.
واقعیت این است که هم جنگ هم صلح هر دو در نزد امریکاییها کاربردی تعریف شده و آنچه در حدود اختیارات حکومت افغانستان در این بحث وجود داشته، نه به درد صلح خورده و نه پتانشیلی برای برد جنگ دارد.
امریکا در افغانستان با توجه به معادلات جدید سیاست و اقتصاد منطقهیی- جهانی، به یک حضور استراتیژیک و موثر نیاز دارد. افغانستان تا کنون با توجه به بازدهیهایی که داشته، مناسبترین بستر برای این حضور تعریف شده است. توامیت جنگ و صلح تنها موثرترین و دقیقترین تعریف حضور استراتیژیک برای امریکا بوده میتواند.
هرچند در خاورمیانه عراق، سوریه و برخی از کشورهای افریقایی چون لبیا تلاشهای مبسوطی از سوی امریکا و متحدان غربی و منطقهییاش به منصه اجرا گذاشته شدند تا وضعیت، مشابه افغانستان نگه داشته شود؛ اما آنچه را دکترین نظامی و سیاسی امریکا در خاور میانه پیشبینی کرده بود، مصداق پیدا نکرد که در برخی موارد نتیجه بس نامطلوبی هم در پی داشته است.
حالا به هر روی، صلح از هر دروازه که به ما برسد، قدومش را ارج مینهیم و از آن استقبال میکنیم. بیتردید آغاز گفتگوهای صلح میان دیپلوماتهای امریکایی و نمایندگان طالبان با توجه به آنچه در بالا گفته شد، توفیق بیشتر دارد و مردم افغانستان نیز جدن توقع به نتیجه رسیدن این تلاشها را دارند.
انتظار نمیرود خطوط اساسی و دستآوردهای مهم دولت افغانستان در یکونیم دهه اخیر با طالبان مورد معامله باشند، چون امریکاییها به نیکی میدانند که شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز، به مراتب متفاوتتر از سالهای آغاز است.
اما آنچه در این میانه بیرنگ مینماید، حضور نماینده دولت افغانستان است. دولت افغانستان، طالبان و نیروهای امریکایی سه ضلع اساسی بحث صلح و جنگ افغانستان هستند. واقعیت هم این است که بدون نظر دولت افغانستان که در واقع نظر مردم افغانستان را نمایندگی میکند، صلح به جایی نخواهد رسید.
توقع میرود که ایالات متحده امریکا صرف تسهیلکننده این مذاکرات باشد و مقدمات صلح را فراهم آورد، باقی بحث باید در اختیار و صلاحیتهای دولت افغانستان قرار گیرد.
طالبان نیز پیش از این بارها گفتهاند که صرف با امریکاییها گفتگو خواهند کرد، حالا که این فرصت پیش آمده، خوشبینیهای را هم ایجاد کرده، ولی نبود نماینده دولت افغانستان بهعنوان یک علامت سوال درشت در این بحث باقی است.
ولی با همه این خوشبینی و دلگرمیها در مورد گفتگوهای امریکا با طالبان، هنوز فکتهایی وجود دارند که مایۀ یاس و ناامیدی هستند.
یکی از این عوامل ارادۀ جدی خود ایالات متحده امریکا در قبال صلح افغانستان است. طوری که یادآوری شد، ممکن، صلح محض برای ایالات متحده امریکا و منافع کلان این کشور در منطقه صادق واقع نگردد، این امر تا حدودی هم مبرهن است. در این صورت بحث صلح یک بازی روانی بیش نخواهد بود و ما هم زیاد به این گفتگوها دلگرم نکنیم.
بحث دوم در این خصوص، پراکنده شدن و پیچیده شدن بیش از حد اوضاع جاری در منطقه است. همین که مساله مبارزه با تروریزم به عمد از سوی کشورهای بزرگ، این همه پچیده شده و به تعلل گذاشته شد، فرصت برای رقبای منطقهیی به شکل دراماتیک فراهم آمد. از این رهگذر بود که اکنون چندین شاخه طالب وجود دارند، گروههای متعدد تروریستی در جغرافیای ما نفوذ کرده و در آخرین مورد هم مساله داعش بر آن اضافه شده است.
امریکاییها با دلسوزی و اراده جدی، شاید بتوانند یکی دو حلقه محوری طالبان را جمع کنند، اما همه تشکیلات تروریستی که تحت نام طالب فعالیت دارند، بهطور قطع در اختیار امریکا و متحدانش قرار ندارند و از حدود صلاحیتهای رهبری طالبان نیز دورند.
با این اوصاف، زیاد نباید به این صلح خوشبین بود و به این بهانه اجازه داد تا دیگران با دست باز در سرنوشت ما دخالت کنند. اگر اراده جهانی برای تامین صلح به میان آمده باشد، صلح یک امر دستیافتنی و قطعی است. در غیر آن، شاید قدمهایی برداشته شوند ولی به هیچ وجه کافی نخواهند بود.
سید امین بهراد/ راه مدنیت