صالح بهکجا میرود؟!
امرالله صالح؛ رییس پیشین امنیت ملی و رهبر امروز روند سبز، یکی از سیاستورزان جوان و نسبتن شناختهشدۀ سالهای پسین است که تلاشهای سیاسی او قبل از همه چیز ادامۀ روایت جهاد را به تصویر میکشد.
پس از جانباختن احمدشاه مسعود، بسیاری از نزدیکان او صاحب مقام و منزلت گردید و در این میان پرندۀ اقبال آقای صالح نیز بالوپر گرفت و سرانجام بر کرسی ریاست امنیت ملی افغانستان صعود کرد.
سالهای ریاست او همزمان بود با اوج کمکهای سخاوتمندانه جامعه بینالمللی در افغانستان که از این رهگذر امکانات قابل توجه لوژیستکی و مبالغ هنگفت در اختیار این ریاست قرار گرفت تا این ارگان مهم همخوان با نیازهای معاصر امنیتی و استخباراتی بازسازی و نوسازی گردد.
هرچند در سالهای ریاست آقای صالح یک سلسله اقدامهای روبنایی در سطوح ارتقای ظرفیت مدیریتی این ریاست صورت گرفت، اما تولید دانش امنیتی و استخباراتی معاصر که نیاز اساسی در مقابله با دسیسهها و توطیههای دشمنان مردم افغانستان میباشد، همچنان از نظردور ماند و جدی گرفته نشد.
رفتار ملایم دولت آقای کرزی با پاکستان سبب گردیده بود که استخبارات آن کشور نیز شدت کمتری را نسبت به امروز در برخورد گرم با اهداف استراتیژیک خود در افغانستان به خرج داده و در شهرهای مهم و بهخصوص در شهر کابل انفجارهای کمتری صورت بگیرد.
این وضعیت برای آقای صالح به عنوان مسوول درجه اول ارگان مهم استخباراتی کشور نوعی از احساس ارضای روانی و شخصیتی فراهم کرد و امور امنیتی را بر وفق مراد میپنداشت، اما در آن سوی قضیه، استخبارات پاکستان روی پروژههای نرم و درازمدت در مناطق دوردست افغانستان سرمایهگذاری کرده بود که حساسیت آن برای دستگاه استخبارات افغانستان یا قابل فهم نبود و یا آقای صالح از کنار آن بیاعتنا میگذشت.
سرانجام آقای صالح بهدلیل دو رخداد سنگین امنیتی ظاهرن از وظیفهاش استعفا داد و پس از مدتی به سیاستمدار خونگرم و منتقد دولت تبدیل شد.
در انتخابات پسین ریاست جهوری، آقای صالح دروازههای متفاوتی را دقالباب کرد، اما اقبال سیاسی او یاری نکرد که بر قلۀ قدرت دولتی صعود نماید.
البته خیلی از صاحبنظران اقبال سیاسی را همان هوش و فراست سنجشگر میدانند که با فهم بر سازههای شرایط زمانی و واقعیتهای مکانی، امکان دسترسی به وضعیت مطلوب را فراهم میکند. شاید آقای صالح این فراست سنجشگر را نداشت که نتوانست به وضعیت مطلوب دست یابد.
تردیدی که نیست وی استعداد بلند دارد، اما هوش سنجشگری که بتواند راهگشای کمهزینه بهسوی قدرت و موقعیت معطوف به فضیلت ملی باشد تا کنون از وی به نمایش نرفته است.
پس از انتخابات ریاست جمهوری، وی یکی از منتقدان صریحاللهجه دولت بود، اما ناگهان بهعنوان وزیر دولت در امور امنیتی سر از ارگ ریاست جمهوری در آورد. باری دوستی از وی پرسیده بود که آقای صالح! چگونه با دولتی کنار آمدی که روز هزار عیب را بر اندام آن شناسایی میکنی؟ وی پاسخ داده بود مرا آنانی در این دولت آورده است که به آن نان و نمک میدهد! اما دیری نگذشت که از این مقام نیز استعفا داد و در یکی از اظهاراتش در تلویزیون طلوع گفت که هدف از تقرر من به عنوان وزیر دولت در امور امنیتی، استفاده ابزاری از من در راستای تحقق اهدافی بود که من با آن موافق نیستم. از آقای صالح باید پرسیده شود که به عنوان یک سیاستمدار و آگاه استخباراتی کشور، چگونه دل در گرو زلف یاری بستی که زبانش با تو و دلش با دیگران است؟
پس از استعفای دوم اما لهجه انتقادی آقای صالح صریحتر شده است و عریانتر سخن میگوید. خوشبختانه قانون اساسی و حضور جامعه بینالمللی در افغانستان شرایطی را فراهم کرده که هر انتقاد در بیان آید. پرسش اساسی که اما در این جا مطرح میشود این است که آقای صالح بهعنوان سیاستورز جوان و پر ادعا تا حالا چه روایتی را خلق کرده که با ادامه آن بتوان دیوارهای قومی را فرو پاشیده و به افغانستان با ثبات و معطوف به توسعه خرد و خویشاوندی ملی دست یافت؟
آقای صالح مثل خیلی از رهبران تاجیکتبار هنوز از اعتبارات شهید احمدشاه مسعود خرج میکند و در بستر روایت جهاد به سیاستگری میپردازد. زمان اما دگرگون گردیده و مکان نیز دچار تحول شده و روایت جهاد نیز سالهاست به بنبست رسیده است.
آقای صالح باید دقت کند که نسل معاصر به کاریزمای اندیشه دل میبندد و راه رسیدن به ایدهآلهای حداقلی نیز از جغرافیای کاریزمای اندیشه عبور میکند. اذهان حساس و پرسشگر اما به دنبال به این پرسش است که آقای صالح اما در این راستا چه کار کرده است؟ چند کتاب مهم به چاپ رسانده است؟ چند کانون فرهنگ و اندیشه ایجاد کرده است؟ چند فصلنامه و مجله در عرصه سیاست و اندیشه به نشر رسانده است؟ اصولن خود تا کجا از جغرافیای علایق قومی بیرون آمده است؟
اینها و خیلی از سوالهای دیگر که طرح آن در این فضا نمیگنجد و باشد برای بعد، جستارهاییاند که جایگاه آقای صالح را در فراز و فرود تعاملات سیاسی در افغانستان تعیین میکند. آقای صالح باید دقت کند انتقادهای آبکی که از پشتوانۀ اندیشه و کاریزمای تفکر برخوردار نباشد، ساز خوشآهنگیست که پس از ختم محفل به خاطرهها مینشیند.
عابد تخاری
اقای ناصالح همان چریک سالهای دهه هفتاد کوه تلویزون است که صرف برای خوش نګهداشتن قوماندانان شورای نظار به اوج شهرت رسید وی نه برنامه فرا قومی دارد وی جاسوس امریکا است در قران ودین برای جاسوسان بوضاحت مطالب موجود است صالح درا شغال افغانستان وبه دار کشیدن دها وصدها انسان بی ګناه نقش اساسی داشت ودارد اما من باورد دارم که مانند اسلاف دیګری شان روز ی به جهنم فرستاده خواهد شد