تحلیل

مرجع رسیدگی به دوسیه ایشچی؛ محکمه قانونی یا جرگه سنتی؟

اتهام وارده بر جنرال عبدالرشید دوستم؛‌ معاون اول ریاست جمهوری، جنجال دیگری را روی دست حکومت پرماجرای وحدت ملی گذاشت و پاشنۀ آشیلی را برای دستگاه ارگ ریاست جمهوری ایجاد کرد.

ریاست جمهوری در پاسخ به ادعاهایی که از سوی آقای احمد ایشجی مطرح شده و عامل آن جنرال دوستم معرفی شده،‌ وعده سپرده تا حاکمیت قانون در این خصوص اعمال شده و از مجراهای عدلی و قضایی به این موضوع رسیدگی شود.

دادستانی کل نیز اعلام نموده که رسیدگی به این دوسیه را در دستور کارش قرار داده و به آن طبق مستندات و شواهد و مطابق به عدالت رسیدگی خواهد کرد، اما هواداران جنرال دوستم و از جمله اعضای حزب جنبش ملی خواستار رسیدگی به این مسأله توسط جرگۀ مردمی شده است. به دلیل اینکه قضیه به معاونت اول رییس جمهور مرتبط بوده و این سمت سیاسی نیز بالاتر از تصرفات قضایی است،‌ مسأله قدری پیچیده‎تر به نظر می‎رسد و رویه قضایی خاصی نیز در این راستا وجود ندارد.

از سوی دیگر، سمت معاونت ریاست جمهوری نیز به نحوی دارای پوشش قانونی- عرفی است و آدرس قومی- سنتی دارد که هرگونه دخالت در آن، رنگ و رخ حساس قومی و سمتی به خود می‎گیرد.

از این رو، قضاوت در این خصوص و حتا مستند ساختن آن به نحوی که مستمسک قضایی و رسانه‌یی شده و پشتوانۀ افکارعمومی قرار گیرد،‌ قدری دشوار است.

اما آنچه مسلم است این‌که برگزاری جرگه در این خصوص همانند هر امر دیگری،‌ قضیه را بیش‎تر سنتی و احساسی ساخته و ریسک‎ گریز از قانون را بیش‎تر می‎سازد؛ زیرا جرگه‎ها معمولن برای بُن‎بست‎های تاریخی برگزار شده و راهکارهای آن نیز برخاسته از احساسات قومی بوده‌اند تا حاکمیت قانون. کما این‌که این قضیه در جرگۀ سال 1272 خورشیدی مطابق با 1893 میلادی در کابل رخ داد و در آن معاهده خط دیورند میان افغانستان و هند بریتانیایی امضا شد؛ معاهده‌یی که برای امیر عبدالرحمن خان یک ننگ تاریخی به بار آورده و معضل دایمی را برای کشور رقم زد.

اما حاکمیت قانون درست برعکس قضیۀ جرگه سنتی است و در آن باید نخبگان جامعه با شناخت کامل و آگاهانه از قانون و سیر اصولی جرم‌انگاری، رای عادلانه صادر کنند.

در حاکمیت قانون، قانون برای همه؛ همه برای قانون است و همگان باید مامور و مجری قانون باشند نه خدمتگذار قومی،‌ حزب و یا حلقۀ خاص. اما متأسفانه در کشور ما همواره چنین نشده و به جای حاکمیت قانون، احساسات قبیله‌یی از طریق جرگه‎ها،‌ به جای عدالت نشسته است.

حقیقت این است که جامعه قبل از نان، آب، برق، گاز، تلیفون، شغل مسکن و آزادی و عدالت، به حاکمیت قانون نیاز دارد؛ چرا که قانون برای جامعه، به‏طور منطقی و اصولی، همه چیز خواهد ساخت. مهم‏تر از آن حاکمیت قانون و عمل به قانون باعث خواهد شد که حیثیت و عزت مردم و کرامت انسانی آنان توسط زورمندان و زرداران و قدرت‎مندان نقض نشود.

بنابراین به نظر می‎رسد نه تنها در این قضیه،‌ بل در تمامی موارد باید به دنبال حاکمیت قانون از طریق مجراهای مربوطۀ آن رفت که طبق شواهد و مستندات حکم می‎کنند نه به سراغ جرگه‎ها که طبق مصالح قومی تصمیم می‎گیرند.

در واقع،‌ اگر حاکمیت قانون در کشور رایج و اجرایی شود،‌ فقر و بی‌عدالتی، تبعیض و واسطه‎گری، قوم‎گرایی و سمت‎وسو سازی، گرانی و بیکاری و… نیز از بین خواهد رفت، اعتیاد و هر کار خلاف، محدود و محصور خواهد شد، کاخ‏ها در مقابل کوخ‏ها ساخته نخواهد شد و نادارها جایگاه شایسته و منزلت پیدا خواهند کرد. اگر قانون، حاکمیت پیدا کند،‌ جوانان به تبار؛ داراها به زندگی، چاپلوسان به بندگی و فریبکاران به آنچه دارند افتخار نخواهند کرد. اگر قانون حاکم شود و قانمندی رایج شود،‌ دیگر سود و ثروت‏های باد آوردۀ یک‏شبه، معنا پیدا نخواهد کرد. تنها با حاکمیت قانون است که دولت برای مردم و در خدمت مردم و مردم برای دولت و در خدمت دولت است.

در نهایت این‌که دلیل فاصله بین دولت و ملت، رواج بی‌قانونی و قانون‌گریزی می‏باشد و این فاصله، باید با حاکمیت قانون از بین برود. بدیهی است که راه وفاق و همدلی و همراهی در جامعه، از قانونمندی می‎گذرد. بدین لحاظ مردم انتظار دارند تا در این خصوص و سایر موارد مشابه که در سطوح پایین‎تر رخ می‎دهد،‌ قانون، حق و حقیقت تطبیق گردد و این امر بدون قانون‎گرایی ممکن نیست.

کامران رستگار

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

  1. موافقم .
    خصوصا در رابطه به مداخلات ایران و روسیه و تحکیم قانون در جامعه بیان جامع و کامل را که مبتنی بر اصول وطن دوستی و ایجاد یک حکومت قوی و اصولی است تحریر فرموده آید. امتنان

دکمه بازگشت به بالا