بیستوهفتم حوت، بهعنوان روز خبرنگار مسما شده است. نامگذاری روز خبرنگار یکی از آخرین اقدامهایی است که حکومت وحدت ملی در کنار سایر اقدامهای قبلیاش در جهت تقویت آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات انجام داده است.
در 365 روز سال؛ یک روز بهنام خبرنگار در نفس خود اقدام نیکوست و به بهانهیی این روز فرصت فراهم خواهد شد تا حاشیههای تاریک شغل و زندگی نامساعد خبرنگاران در کشور مورد بررسی و کنکاش قرار گیرند.
شغل خبرنگاری در افغانستان آسیبهای متعددی دارد که عوامل اصلی و اساسی این آسیبپذیریها از سیاست تعریفناشده دستگاههای مجری و مسوول حکومتی ناشی میشوند.
اولین مورد که به نظر میرسد و بهعنوان یک چالش جدی روی شغل و کار خبرنگاری در کشور تاثیر منفی گذاشته است، نبود یک تعریف واضح از ژورنالیزم یا خبرنگاری، در بستر منافع ملی و مسوولیتهای اجتماعی جامعه خبرنگاری ما میباشد.
ما در افغانستان در اکثر دانشگاههای دولتی دانشکده یا دیپارتمنت خبرنگاری داریم. از عمر خبرنگاری مدرن در افغانستان دستکم 70 سال میگذرد، اما هنوز این بنگاهای تولید خبرنگار در کشور، درگیر مفردات درسی ترجمهشده یا تالیفشده از کشورهای منطقه استند.
در گذشته چپترهای درسی روسی با همان رویکرد شوروی وقت؛ روی تمام نصاب تحصیلی کشور ما بهخصوص روی درسهای خبرنگاری سایه افگنده بود که به هیچوجه به واقعیتهای عینی جهان و نیازهای ملی ما همخوانی نداشت. در سالهای بعدی به دلیل فقر منابع و حتا نبود استادان باسواد در حد مسوولیتهایشان، راه ترجمهها و تالیفات دانشکدههای خبرنگاری ایرانی به درون نهادهای تحصیلی خبرنگاری ما باز شده است.
این منابع درسی ایرانی بدون اینکه مورد ارزیابی قرار گیرند و نیازسنجی گردند، بدون هیچ کموکاست بر دانشجویان دیکته میگردد. در حالیکه دنیای خبرنگاری دنیای اطلاعات است و در عصر مدرن همه اطلاعات تعریف و دستهبندی میشوند. به عبارت کوتاه خبرنگاری به همان پیمانه برای کشورهای مدرن اهمیت دارد که دیپلوماسی اهمیت دارد.
جدیترین قسمت بحث این است که اکثریت قریب به اتفاق دوستان خبرنگار ما نه تنها اساسات تیوریکی خبرنگاری را نمیدانند که سواد لازم برای کار خبرنگاری نیز ندارند. و از این طرف رسانههای بیمایه بهخاطر دستیابی به نیروی ارزانتر مهمترین نیروی خود از همین قشر کمسواد و حتا بیسواد استخدام میکنند.
بیبرنامگی در رسانههای شنیداری و دیداری کشور، بیداد میکند و نوجوانان تازهآشنا با خواندن خط را میآورند که برایشان برنامه تولید و اجرا نمایند.
اکثریت قاطع خبرنگاران ما از حقوق خبرنگاری و اطلاعات آگاهی ندارند و حتا معیارهای پذیرفتهشده اطلاعرسانی را نمیدانند.
بحث دوم که دنیای خبرنگاری را به شدت آسیبپذیر ساخته، نبود مصونیت شغلی و معیشتی خبرنگار است. خبرنگاران و رسانهگران ما نه از قانون کار آگاهی دارند و نه به آن وقتی میگذارند. یک خبرنگار بدون هیچ معیاری استخدام میشود و بدون در نظر گرفتن کمترین حقوق از کار برکنار میگردد.
واقعیت امر این است، کارگری که از حقوق خود آگاهی نداشته باشد، بازخواست و بازپرسی وجود نداشته باشد؛ لابد کارفرما منفعت موقتی و شخصی خود را ترجیح میدهد. وقتی خبرنگاری حق و تکلیف خود را نمیداند، حوزۀ کاری خود را درست تشخیص داده نمیتواند، اهمیت کار خود را هم نمیداند.
بحث سوم بیمسوولیتیهای حکومت و دستگاههای مجری حوزه خبرنگاری است. به قول مسوولان در یکونیم دهه و اندی، بهترین قانون مطبوعات در کشور تصویب و توشیح شده، این قانون دستکم چهار بار تعدیل شده، ولی همچنان کاربرد چندانی ندارد.
در چهارسال اخیر کمیته مشترک حکومت و رسانهها ایجاد شده، صندوق حمایت از خبرنگار ایجاد شده، کمیسیون دسترسی به اطلاعات ایجاد شده، قانون دسترسی به اطلاعات نافذ شده و سرانجام روز خبرنگار نیز رسمیت گرفت، اما اگر از یک دید بیطرفانه نگاه شود همه این اقدامات شعارگونه و بیمایه بودهاند.
هنوز هیچ خبرنگاری به اطلاعات لازم خبرنگاری دسترسی ندارد، هیچ نهاد دولتی در برابر این کمیسیون و قانون دسترسی به اطلاعات پاسخگو نیست. نهادها طبق سلیقۀ افراد با قضیه برخورد میکنند، اطلاعات دستهبندی نشده، اطلاعات تاریخ مصرف ندارد و در واقع همه چیز در دنیای خبرنگاری افغانستان گدوود است.
مورد چهارم اینکه؛ بدترین قسمت دسترسی به اطلاعات اینجاست که اطلاعات ناعادلانه توزیع میگردد. برای رسانههایی با رویکرد «زرد» اطلاعات بیشتری میرسد، آنان مورد توجه بیشتری قرار میگیرند و درنهایت اوضاع را بیشتر تخدیر میکنند.
از رسانههای مشخصی نام نمیبریم، ولی رسانههای مشخص بهخصوص تلویزیونهایی وجود دارند که میزان نشرات منفیشان چند برابر نشرات مثبت آنان صورت میگیرد.
اخبار کشتار و انتحار همیشه در صدر نشرات قرار دارد. این خبرها پیوسته با یک تبصره ویژه با مهمانان ویژه تقویت هم میگردد، اما خیلی از خبرهایی که پیامدهای مثبت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داشتهاند یا توسط این بنگاههای سوءمدار رسانهیی مورد توجه قرار نمیگیرند و یا به ارایه کردن تیتر یا سرخط آن خبرها بسنده میشود.
از مسوولان تا خبرنگاران عادی این رسانهها، عادت کردهاند که همیشه با قضایا به شکل زردگونه برخورد شود، با مهمان برنامه برخورد استنطاقی صورت میگیرد، در مصاحبههای اختصاصی ولو با اشخاص مهم، جستک و خیزک انجام میدهند و با برنامههای اجتماعی و فرهنگی در پایینترین حد ممکن فقط وقت پر میکنند.
در یک عبارت کوتاه اینکه در افغانستان تنها نام خبرنگار و خبرنگاری مورد سواستفاده قرار گرفته و از این قشر موثر و مفید در جهت منافع کلان ملی هیچ استفاده شده نتوانسته و حتا در این مورد یک پالیسی مشخص نیز وجود ندارد.
روزنامه راه مدنیت/ سرمقاله