سلیمان باختری
جرگۀ مشورتی صلح که 3200 عضو از سراسر افغانستان در آن اشتراک ورزیده بود و بالغ بر پنجمیلیون دالر امریکایی هزینه داشت، عصر جمعه با سخنرانی رییسجمهور و صدور قطعنامهیی به پایان رسید.
برای برگزاری این جرگه تلاشهای پرهزینه و چندبعدی از طرف ارگ صورت گرفت تا بتواند با تدویر یک نمایش ملی، جایگاه و پایگاه قابل توجه و قابل تعامل برای ارگ ریاست جمهوری در مذاکرات صلح و بهخصوص در رویاروی نرموگرم با طالبان فراهم کند.
با اینکه اشتراک در این جرگه از طرف داکتر عبدالله شریک قدرت رییسجمهور و بسیاری از احزاب سیاسی و کاندیدان ریاست جمهوری تحریم شد، ارگ ریاست جمهوری اما، بر این باور است که تدویر این جرگه و مباحثی که در آن جریان داشت و در نهایت حمایت اشتراککنندگان این جرگه از تلاشهای صلح خواهی دولت، میتواند بهعنوان پشتوانه و حمایتهای مردمی از چهارچوب مذاکرات دولت افغانستان با طالبان تعبیر گردیده و در نهایت رییسجمهور را از حلقه انزوای سیاسی بیرون آورده و کارتهای بیشتری را برای بازی در اختیار او قرار دهد.
این تعبیر در سطح بازیهای داخلی تا حدودی میتواند از منطق حسی برخوردار باشد و مشروعیت بیشتری برای مقابله با رقبای داخلی در اختیار رییسجمهور بگذارد.
این تعبیر و تفسیر اما یک روی قضیه است و روی دیگر قضیه، تلاشهای سفیر زلمی خلیلزاد و همنوایی بازیگران برجسته داخلی مانند حامد کرزی، حنیف اتمر و چهرههای دیگر با تلاشهای خلیلزاد است که پس از دست یافتن به یک توافق نسبی با طالبان، پس از پایان یافتن میعاد ریاست جمهوری، عرصۀ ادامه حیات سیاسی را برای محمد اشرف غنی به عنوان رییسجمهور افغانستان تنگ خواهد ساخت.
با توجه به همین موضوع، آیا برایند جرگه مشورتی میتواند ادامه ریاست جمهوری اشرف غنی را تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بیمه نماید؟ سوالی است که پاسخ آن از چشمانداز کارشناسان امور سیاسی منفی میباشد.
هرچند رییسجمهور موافقت دادگاه عالی را مبنی بر ادامۀ کار خود تا پایان انتخابات ریاست جمهوری به دست آورده و برایند جرگه مشورتی هم بر ادامۀ کار و تقویت موضع سیاسی او پشتگرمی بخشیده، اما واقعیت این است که ابتکار بازی از دست رییسجمهور و اطرافیان او خارج شده و موضع تدافعی نمیتواند برای او جایگاه و پایگاه اثرگذار و تعیینکننده ایجاد کند.
مشاوران نزدیک رییسجمهوری و حلقۀ نزدیک به او که در تعریف چهارچوب رفتار سیاسی او سهم دارند، بیتردید آدمهای ناآشنا به الگوهای رفتار اجتماعی افغانها و ظرفیت بازیگری قدرتهای درگیر در قضایای افغانستان است.
به طور مثال اگر این حلقه با روانشناسی اجتماعی جامعه متکثر افغانستان آشنا میبود، بدون شک امرخیل را که متهم به تقلب گسترده انتخاباتیاست و در اذهان کثیری از مردم افغانستان با انزجار و تنفر آمیخته است، بهعنوان معاون کمیسیون برگزاری این جرگه نمیگماشت.
البته گمانههای وجود دارد که عوامل قدرتهای بیرونی با آرایش و پیرایش دوست در کنار غنی قرار گرفتهاند تا در اشکال و ابعاد گوناگون شرایط تضعیف و سقوط وی را از درون ارگ ریاست جمهوری فراهم کنند.
نشانههای متعددی در اطراف رییسجمهور قابل شناسایی میباشند که قرار گرفتن آن در یک بستر تحلیلی، دوام این نظام را پس از میعاد مقرر، مواجه با موانع و چالشهای بسیار به نمایش میگذارد و بعید مینماید که این موانع و چالشها قابل عبور باشند.
نشانههای دیده میشود که انگلیسها طرح تقسیم افغانستان به هشت زون را یک بار دیگر بهعنوان یک گزینه مطرح کردهاند که بر مبنای این طرح، ولایات جنوب در اختیار طالبان قرار داده خواهد شد.
از جاب دیگر نشانههای پررنگی قابل دریافت میباشند که پس از ختم میعاد مقرر ریاست جمهوری، احزاب، جریانها و کاندیداهای مخالف رییسجمهور، یک تجمع کلان ملی را سازمان بخشیده و خواستار برکناری رییسجمهور از قدرت گردند.
البته سازمانبخشیدن این تجمع کلان ملی، از حمایت بیرونی و به خصوص ایالات متحده نیز برخوردار خواهد بود که گفته میشود جنرال دوستم از همین حالا سرگرم گفتگوهای اولیه تدارک این اجماع در شمال کشور میباشد.
تأمل و دقت در این نشانهها، چنین مینماید که برایند جرگه مشورتی هیچ گونه تاثیر جدی در بهبود وضعیت سیاسی افغانستان نخواهد کرد و چاهی که رییسجمهور به دست خود حفر کرده، نردبان نجات او نخواهد شد.
موجی در راه است که امکان منحرف کردن یا ظرفیت بازدارندگی آن از توانایی مدیران ارگ ریاست جمهوری خارج شده است. کارگزاران امور سیاست به این باورند که اوضاع دیگرگونه شده است و تقلاهای رییسجمهور برای ماندن بر اریکۀ قدرت کارساز نخواهد افتاد.