نوشتن کار زنان نیست!
دکتور حمیرا قادری
شومت؛ رهبر ژیروندیستها هنگام گردن زدن الیمپ دوگوژ میگوید: «این مرد زننما را، این اولمپ دوگوژ بیشرم را بهخاطر بسپارید، که وظایف خانهداریاش را زیر پاگذاشت. خواست سیاسى شود و از این روی مرتکب جنایت شد. همه موجودات غیر اخلاقى اینچنینى در آتش انتقام قوانین نابود شدند. شما میخواهید از او تقلید کنید؟ نه، شما متوجه خواهید شد که شما (زنان) وقتى مورد توجه و شایسته احترامید، که آنچیزى بمانید که طبیعت خواسته است.»
الیمپ دوگوژ یکی از زنان مبارز و خردمندی است که تاریخ زنان، نام او را به سادگی فراموش کرده است. این زن آگاه و متعهد به برابری جنسیتی، در فرانسه به دنیا آمد. در شانزده سالگی تن به ازدواجی داد که در آن هیچ عشقی نبود. او در دورهیی به فعالیت شروع کرد که حتی مردان روشن آن زمان معتقد بودند که بهترین مکان برای یک زن آشپزخانه است. برابری بین زن و مرد، در اجتماع مفهومی ندارد و توهم یک زن بیراه هست.
الیمپ پس از مرگ شوهرش به فرانسه رفت. در آنجا با گروه فعال مخالف بردهداری همکاری کرد و نمایشنامهیی هم تحت همین موضوع نوشت. اما مردان وقت و بزرگان و نخبگان همدورهاش به جای نقد افکارش به خودش تاختند.
برای الیمپ تحمل حرف مردمان سر بازار آسانتر از تحمل حرفهای ابراهام ژوزف بنارد، هنرپیشه مطرح فرانسوی بود. او خطاب به الیمپ گفت: «کتاب نوشتن دگوژ اثبات دیگریست که هر زن نویسنده، پدیده غلطی است. اصلا مهم نیست این زنان چه بنویسند، هر آنچه بنویسند در جایگاه غلط و بیخودی است. چرا که نوشتن، کار زنان نیست.»
الیمپ دوگوژ معتقد بود نوشتن قانون تنها متعلق به مردان نیست. زنان نیز حق دارند در قانوننویسی مشارکت کنند. او معتقد بود همانگونه که زنان بالای چوبه دار میروند، حق دارند بالای سکوی سخنرانی هم بروند.
با بالا گرفتن مبارزات داخلی در فرانسه و فرصت انقلاب، الیمپ به صف هواخواهان انقلاب درآمد تا فرانسهیی باشکوه و عظمت را رقم بزند.
او با شعار برابری برای زنان، برای انقلاب با صداقت کامل قلم زد. اما با گذر زمان معلوم شد انقلاب فرانسه هیچگونه برابری را برای زنان به ارمغان نیاورده است.
در سند بنیادین انقلاب فرانسه متوجه شد که اعلامیه به شدت مردمحور است و هیچ آزادی و برابری برای زنان در نظر نگرفته.
دگوژ گفت: این اعلامیه برابری مردان است؛ نه برابری مردان و زنان. این اعلامیه حقوق مردان است نه حقوق بشر.
الیمپ احساس کرد انقلاب به او و همفکرانش خیانت کرده است. برای همین به انقلابیونی که برابری و شهروندی برایشان ارزشی نداشت، تاخت و آنها را مورد نقد قرار داد و توضیح خواست.
او با خشم و سرعت اعلامیه حقوق زن و شهروند را در سال ۱۷۹۱ نوشت. این اعلامیه در حقیقت نخستین نوشته واقعا حقوق بشری در جهان به شمار میرود.
دگوژ در این بیانیه به صراحت نوشت: «این انقلاب وقتی واقعا بهثمر مینشیند و معنا پیدا میکند که همۀ زنان متوجه وضعیت نابسامان و بیحقوقی خود شوند.»
او خطاب به مردان نوشت: «مردان! میتوانید منصف باشید؟ دستکم به یک زن اجازه میدهید از شما سوال کند؟ به من بگویید چه به شما چنین حق و اجازهیی داده که زنان را چنین سرکوب کنید؟ به دور و بر که نگاه کنید، همۀ حیوانات در وضعیت بهتر و برابری بیشتر دو جنس با هم سر میکنند. فقط آدمیزاد است و مردان که به خودشان اجازه دادند چنین گونۀ زن را سرکوب کنند.»
پس از این نوشته او به سمت نوشتن کتابی با عنوان «قرارداد اجتماعی» رفت. یکی از خواستهای مهم و برابریخواهانه او در مورد ازدواج بود.
او میخواست که سند ازدواج بر اساس خواستهها و شرایط دو طرف ترتیب شود. چیزی که خشم مردان بیشماری را برانگیخت. بسیاری او را منحرف خواندند و تاکید کردند که برای الیمپ، شیرازه خانواده ارزشی ندارد و هدفش فروپاشی گسترده در سطح اجتماع است.
الیمپ دست از مبارزه برنداشت، بل در فرانسه نمایشنامههایی با محوریت زن نوشت و در سالن تاتر خودش اکران کرد. خواستههایش در تمام نوشتههایش، صریح، قاطع و روشن بود.
از سوی دیگر انقلابیون او را متهم به خیانت کردند. آنها با گفتن واژههایی مانند انگل و منافق به انقلاب، ذهنیت عامه را در مقابلش شوراندند.
سرانجام ژاکوبنها او را به دست گیوتین سپردند. المپ دوگوژ در نوامبر ۱۷۹۳ گردن زده شد. وقتى او را براى اعدام میبردند، فریاد زد: «اى جلادان! آیا این حاصل انقلابى است که قرار بود افتخار و سربلندى فرانسه باشد؟»
شهروند پاریسی تاریخنگار، ماجرای گردن زدن دگوژ را چنین نوشته است: «دیروز، ساعت ۷ عصر، زنی را که همۀ پاریس زیبایی او را تحسین میکردند، زنی را که اهل کلمات بود، گردن زدند. او آرام و باوقار به سمت گیوتین رفت، تاکنون کسی چنین زیبایی و شجاعت توامان را ندیده بود… آن زن که تمام جسم و روح خود را وقف انقلاب کرده بود… اما او که خیلی زود فهمید ژاکوبینها چه نظام وحشیگری را راه انداختهاند، علیه انقلاب ایستاد. تلاش کرد با نوشتن، ماسک را از چهرۀ ژاکوبینها کنار بزند و واقعیت هولناک آنها را نشان دهد. انقلابیون هرگز او را نبخشیدند و این زن به خاطر این شجاعت و بیاحتیاطی، سر خود را بر باد داد.»
سپتامبر میگذرد، اما نمیشود از این زن بینظیر بدون ذکر نامش گذشت. او در پنجم سپتامبر بیانیه حقوق زن و شهروند را منتشر کرد.
ممنون
کاش وقتی اینجور مقاله ها رو منتشر میکنید در کنار نام افراد یا مکانها یا کلمات خاص (که قابل ترجمه شدن نیستند مثلا ژاکوبنها) اسم اصلی رو هم به انگلیسی داخل پرانتز بنویسید. از دو جهت مناسب است:اول اینکه اگر کسی علاقمند به موضوع باشد میتواند راحتتر با داشتن یک نام آن را گوگل کند و به اطلاعات بیشتری دست یابد، دوم اینکه نوشتن نام به انگلیسی به عنوان یک کلید واژه برای سایت شما هم خوب است چون مثلا کسی دنبال مقاله ای درباره الیمپ به زبان فارسی میگردد پس به راحتی میتواند شما را از طریق سرچ در گوگل پیدا کند.