نزول قدرتمند «ابابیل» بر فراز افغانستان
سلیمان باختری
جنگ در هر حالت و هر کجای دنیا که باشد صحنۀ تقابل دو نیروی رقیب است و در این تقابل هر آنکه از آموزش برتر، روحیه عالی، انگیزه جدی و از امکانات مدرن جنگی برخوردار بود، پیروز صحنه خواهد بود.
از این نگاه کلی بهجنگ که بگذریم، جنگ طالبان در برابر نیروهای امنیتی دولت افغانستان که با الهیات دینی و آموزش و تجهیزات پاکستانی مدیریت میگردید، کمکم از انگیزۀ دینی تهی گردیده و با گذشت هر روز نشانههایی از شکست این گروه در میادین نبرد برجستهتر میگردد.
تامل کارشناسانه در شکل و محتوای فرایند فعالیتهای جنگی طالبان، چنان مینماید که با توجه به اختلافات درونی در سطح رهبری طالبان و ایجاد فراکسیونهای مختلف و همین گونه برجستهشدن گرایشهای سمتی جنوبی و مشرقی میان رهبران گروه طالبان و بهویژه پیامد مذاکره هیات سیاسی طالبان با نمایندگان ایالات متحده امریکا، ظرفیت نظامی و قدرت مانور جنگی طالبان به شدت دچار آشفتگی گردیده است.
شکستهای پی در پی طالبان در ماههای اخیر در چندین جبهۀ نبرد از جمله در ولایات شمالی به خوبی نشان میدهد که اعمال فشار منظم جنگی بر طالبان و سوق و اداره هماهنگ و تعریفشده نیروهای امنیتی در هجوم به پناهگاهها و پایگاههای طالبان، نیروهای جنگی این گروه را از حالت هجومی به حالت عقبنشینی و فرار قرار داده و در نهایت قدرت و ظرفیت باالفعل عملیات و تهدید آنها را قابل کنترول میسازد.
کسانی که با مسایل جنگ با طالبان و استخبارات جنگی آشنایی دارند، میدانند که گروه طالبان بههیچ عنوان نیروی غیر قابل مهار و شکستناپذیر نیست. هرگاه اراده جدی و سوق فرماندهی با کفایت برای مقابله با آنها وجود داشته باشد، مقاومت طالبان در برابر نیروهای امنیتی دولت افغانستان به یک امر غیر ممکن تبدیل میگردد.
طالبان در بهترین موقعیت هم باشند، چیزی بیشتر از ظرفیت و انگیزۀ جنگجویان مجاهدین در برابر نیروهای شوروی قدیم را ندارند. در حالیکه طالبان در برابر یک دولت مشروع اسلامی میجنگند و از چشمانداز شرع و امور اعتقادی نیز توجیهات بسیار برای نیروهای دولت افغانستان وجود دارند که با استفاده از آن نیز میتوان ظرفیت و انگیزههای جنگی طالبان را تقلیل بخشید و این گروه را با شکست جدی مواجه کرد. چنانچه در روزهای اخیر شاهد شکست پی در پی این گروه هستیم.
یک واقعیت مهم دیگر که تعیینکنندۀ سرنوشت جنگ میان طالبان و نیروهای امنیتی میباشد، استفاه از امکانات مدرن جنگی مانند طیارههای بدون سرنشین است که در اختیار نیروهای امنیتی قرار دارد.
در ماههای اخیر تعداد قابل توجهی از فرماندماندهان طالبان و قطعات سرخ آنان در مناطق مختلف مورد هدف این طیارهها قرار گرفته و از بین رفتهاند.
این تحول نشان میدهد که کاربرد طیاره بیسرنشین یکی از موثرترین راهکارهای جنگی برای نابودی مقر فرماندهی و سرکردگان این گروه میباشد.
کارشناسان امور نظامی معتقدند که استفاده از طیارههای بیپیلوت، ضربات بسیار سنگین و سرنوشتساز را بر بدنه فرماندهی طالبان وارد آورده و ظرفیت جنگی این گروه را به شدت به تحلیل برده است و ادامه این راهکار میتواند به شکست کامل طالبان نیز منجر گردد.
بمباری طیارههای بیسرنشین بالای مواضع، مقر فرماندهی و مخفیگاههای طالبان در واقع به سنگباری لشکر “ابابیل” میماند که به امر خداوند برای سنگباران اصحاب فیل نازل گردیده بودند. طالبان نیز کمتر از اصحاب فیل نیستند و طیارههای بیسرنشین نیز همان کار لشکر ابابیل را به انجام میرسانند.
البته سوای این پندار، واقعیتهای میدان جنگ بهخصوص در ماههای اخیر نشان میدهد که ابتکار جنگ از دست طالبان خارج گردیده و حالت هجومی آنها به حالت مدافعه تبدیل شده است که با ادامه فشار نظامی بر آنها، حالت مدافعه به فرار و در نهایت منجر به شکست و تسلیمی خواهد گردید.
از این واقعیت نیز نباید چشم پوشید که به دلایل مختلف تا همین امسال اراده جدی برای سرکوب طالبان وجود نداشت. در یک سال پسین اما استراتیژی جنگی نیروهای امنیتی ما در برابر طالبان بازبینی شده و عملیاتهای سنگینی که در مناطق و ولایتهای مختلف علیه این گروه طرح و فرماندهی گردیده، طالبان را از یک نیروی شکستناپذیر به یک نیروی فراری و در حال شکست تبدیل کرده است که نشانههای آن در ابعاد و اشکال مختلف قابل خوانش میباشد.
طالبان همانگونه که در داخل خود دچار اختلافات عمیق گردیدهاند، در جبهات جنگ نیز در لبه شکست واقع شدهاند و با ادامه فشار نظامی بر آنها، فرایند این شکست با فرار و تسلیمی آنان یا با قبول شرایط مصالحه تکمیل خواهد گردید.
انتظار میرود که رهبری نیروهای امنیتی دولت افغانستان و بهخصوص رییسجمهور بهعنوان سرقوماندان اعلای نیروهای امنیتی و دفاعی کشور، با اعمال فشارهای بیشتر جنگی بر این گروه، این تهدید را برای همیشه از دامن امنیت مردم افغانستان برطرف نمایند.