دوشنبه پنجم مارچ ۲۰۰۷ برابر با ۱۴ حوت ۱۳۸۵ بود. «اجمل نقشبندی» خبرنگار افغان با «دانیل جیاکومو» خبرنگار ایتالیایی و «سیدآقا» راننده آنان، توسط طالبان در ولایت هلمند به گروگان گرفته شدند.
فرمانده گروگانگیران، «ملادادالله» بود. دادالله از اولین کسانی بود که در بهار سال ۱۳۷۳خورشیدی به گروه طالبان پیوست. او که از ولایت ارزگان بود، در تصرف شهر قندهار نقش برجستهیی داشت.
این فرمانده نظامی طالبان، در تابستان سال ۱۳۷۴ هنگام تصرف شهر هرات به دست طالبان، پای چپ خود را از دست داد اما این باعث نشد که دوباره به میدان جنگ برنگردد. ملادادالله هنگام تصرف مناطق شمالی افغانستان، به کشتار غیرنظامیان متهم شد.
«وحید مژده» عضو سابق وزارت خارجه طالبان در ۲۴ ثور ۱۳۸۶ در گفتگو با رسانهها بیان داشت که “ملا دادالله به خاطر کشتارهای مزار شریف مورد خشم رهبر طالبان قرار گرفت و خلع سلاح شد.”
البته این خشم دیری نپایید و ملا دادالله دوباره به خط مقدم جنگ برگشت. در سال ۲۰۰۱ که شهر قندوز از تصرف طالبان خارج میشد، او در همین شهر حضور داشت اما دقیق مشخص نیست که چگونه موفق شد به پاکستان فرار کند.
ملا دادالله در سال ۲۰۰۳ حضورش را در پاکستان علنی کرد؛ این زمانی بود که ملا محمدعمر رهبر سابق طالبان، او را به عنوان عضو شورای رهبری طالبان منصوب کرده بود.
دادالله که در لیست سیاه ۱۵۰تن مورد پیگرد قرار داشت، بارها دولت افغانستان از پاکستان خواسته بود او را تحویل افغانستان دهد اما اسلامآباد به درخواست کابل توجه نکرد.
ملا دادالله پس از انتصاب در شورای رهبری طالبان، به ولایت هلمند آمد و اینگونه بود که این ولایت و ولایت همجوارش یعنی ارزگان به کانون ناامنی در جنوب افغانستان تبدیل شد.
دولت افغانستان در ماه ثور ۱۳۸۵ اعلام کرد که ملا دادالله در ولایت قندهار دستگیر شده است و در بازداشتگاه نیروهای ائتلاف بهسر میبرد اما او اندکی بعد، دوباره در ولایت هلمند ظاهر شد.
آزادی ملا دادالله در همان زمان به یک معمّا تبدیل شد و کسی ندانست که او چگونه و چرا آزاد شده است. ملا دادالله از بیرحمترین فرماندهان نظامی طالبان بود که سر بریدن مخالفان طالبان و غیرنظامیان افغان، توسط او مرسوم شد.
ملا دادالله از معدود رهبران طالبان بود که علنا در مقابل دوربینهای خبرنگاران قرار میگرفت و از جنگ گزارش میداد. همچنین او از وابستگی خود با سازمان اطلاعات پاکستان نیز باکی نداشت تا جایی که جامعۀ جهانی و دولت افغانستان پاکستان را تحت فشار قرار دادند تا از بیرحمیهای او جلوگیری کنند.
پاکستان برای سرپوش گذاشتن روی ارتباط خود با ملا دادالله، او را در دسامبر ۲۰۰۵ در یک دادگاه صوری و غیابی به جرم تلاش برای کشتن مولانا «محمدخان شهرانی» نماینده محافظهکار مجلس پاکستان، به حبس ابد محکوم کرد.
القصه اینکه ملا دادالله پس از به گروگان گرفتن اجمل نقشبندی و خبرنگار ایتالیایی، راننده آنان را سر برید و برای آزادی این دو خبرنگار، خواستار آزادی زندانیان طالبان شد.
پس از یک ماه کشمکش بین طالبان و دولت افغانستان، سرانجام خبرنگار ایتالیایی در مقابل آزادی پنج تن از زندانیان طالبان آزاد شد اما اجمل نقشبندی همچنان در اسارت ملادادالله باقی ماند.
یکشنبه ۱۹ حمل ۱۳۸۶، آخرین روز زندگی اجمل نقشبندی بود. او در همین روز، توسط ملا دادالله یا توسط یکی از نیروهای تحت امر او، سر بریده شد و جسدش دو روز بعد، در اختیار خانوادهاش قرار گرفت.
این رویداد، دولت افغانستان و نیروهای خارجی را در برابر جهانیان شرمسار کرد. دولت افغانستان و نیروهای خارجی به خصوص انگلیسها و امریکاییها برای آبروی از دسترفته خود، عملیات گستردهیی را در ماه ثور ۱۳۸۶ در ولایت هلمند اجرا کردند و در همین عملیات بود که از کشته شدن ملا دادالله خبر داده شد.
دادالله چنان وحشتی در بین مردم ایجاد کرده بود که کسی خبر کشته شدن او را باور نمیکرد. بنابراین دولت افغانستان تصمیم گرفت که به صورت رسمی از جسد ملا دادالله رونمایی کند. این کار را باید فرد مهمی از دولت و مورد اعتماد نیروهای خارجی انجام میداد که این فرد، جز «اسدالله خالد» شخص دیگری نبود.
خالد در آن زمان والی قندهار بود و به همین منظور، جسد ملا دادالله به قندهار منتقل شد. روز یکشنبه ۲۳ ثور ۱۳۸۶، از خبرنگاران دعوت شد تا جسد ملا دادالله را از نزدیک ببینند. جسد دادالله در پارچههای صورتی یا شیرچایی و سرخرنگ پیچیده شده بود که نمادی از خونریزیهای او در زمان حیاتش بود.
پس از ساعتی، اسدالله خالد در مقابل دوربینهای خبرنگار حضور یافت و پارچه را از صورت ملا دادالله کنار زد. گفته میشود که اسدالله خالد، دستور داد جسد ملا دادالله را با همان تیکههای سرخرنگ، در شمال شهر قندهار در گورستان عمومی عیدگاه دفن کنند.
البته طالبان در یک گروگانگیری دیگر، در قبال آزادی گروگانها، جسد ملا دادالله را از دولت تحویل گرفتند و اینگونه ماجرا تمام شد.
پسازاین رویداد، اسدالله خالد مورد توجه مردم قرار گرفت و به تدریج مشهور شد. او از نگاه قومی، یک پشتون است که در سال ۱۳۴۸خورشیدی در منطقه «ناوه» ولایت غزنی متولد شد.
خالد، دوره ابتدایی را در مکتب «محمود طرزی» کابل و لیسه را در پاکستان پشت سر گذاشت. گفته میشود که او در سال ۱۹۹۶، تحصیلات عالی را در یک دانشگاه تاجیکستان آغاز کرد و در سال ۲۰۰۱، مدرک لیسانس در رشته علوم سیاسی دریافت کرده است.
او در گذشته از افراد نزدیک به «عبدالرب رسول سیاف» بود که به نظر میرسد تاکنون این ارتباط حفظ شده است. او از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ والی غزنی و از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ والی قندهار بود.
او در دوره حامد کرزی از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ به عنوان وزیر سرحدات و قبایل افغانستان فعالیت میکرد. کرزی او را در ماه سپتامبر ۲۰۱۲ به عنوان رییس امنیت ملی افغانستان منصوب کرد اما پس از گذشت سه ماه یعنی در دسامبر ۲۰۱۲ هدف حمله انتحاری قرار گرفت و از ناحیه دستها و نیمتنه به پایین به شدت زخمی شد.
خالد، برای معالجه به امریکا منتقل شد اما با گذشت هفت سال از دوره درمان، هنوز سلامتی کامل خود را بازنیافته است. خالد یازدهم اسد سال جاری خورشیدی، یک جریان سیاسی را تحت نام «سازمان ملی امید صباح/سبا» راهاندازی کرد.
این سیاستمدار افغان در جریان اعلام موجودیت این سازمان، دولت اشرف غنی را به دامن زدن به بحران و ناکارآمدی و همچنین فتنهانگیزی بین اقوام متهم کرد اما اشرف غنی او را طی مراسمی در تاریخ پنجم همین ماه به عنوان سرپرست وزارت دفاع افغانستان معرفی کرد.
خالد، از نگاه رفتار و عملکرد، شباهتهایی به «عبدالرازق» فرمانده مقتول پولیس قندهار دارد. ضدیت با طالبان و پاکستان از صفات بارز عبدالرازق بود که خالد نیز متصف به همین دو صفت است.
هنگامیکه خالد به عنوان نامزد ریاست امنیت ملی در سال ۲۰۱۲ معرفی شد، سازمان دیدهبان حقوق بشر از دولت افغانستان خواست تا از گزینش او به عنوان رییس اداره امنیت ملی منصرف شود.
این سازمان در سنبله سال ۱۳۹۱ با انتشار بیانیهیی اعلام کرد که خالد وقتی والی قندهار بود، مرتکب نقض حقوق بشر شده است. در آن زمان دلیل این اتهام، برخورد با شبهنظامیان طالبان و شکنجه افراد مظنون به ارتباط با طالبان، گفته شده بود.
همان اتهامی که در روزهای اخیر نیز دیدهبان حقوق بشر، به او وارد کرد. البته این بار دیدهبان حقوق بشر، اتهام آزار و اذیت جنسی را نیز به اتهامات سابق او اضافه کرده است؛ همان اتهامی که ۱۲ سال پیش توسط مردم قندهار نیز به او وارد شده بود.
هر چه باشد، اسدالله خالد برای عدهیی محبوب است، هرچند این محبوبیت نه از خود او؛ بل از عملکردش در برابر طالبان و پاکستان است. طالبان نیز او را دشمن مهم خود میپندارند و بعید نیست که از هماکنون درصدد تدارک حمله به او برآمده باشند.
محمد مرادی