معصومیت از دست رفته
حکایت زنانی که قربانی فقر و ناامیدی روزافزوناند
فوزیه علیزاده
در گوشههای پنهان شهر، در میان فقر و ناامیدی، زنانی وجود دارند که آسیبهای اجتماعی و روانی فراوانی را تجربه میکنند. زنانی که پیش از فروختن جسم خویش، به درهای زیادی زده، اما ناامید شدهاند.
از جمله دلایلی که این زنان را وادار به تنفروشی کرده، عدم حمایت جامعه و نزدیکان، اغفال گردیدن، اعتیاد، بیسرپناهی و فقر میباشد.
روسپیگری بهمعنای انجام عمل جنسی در مقابل مزد است. این عمل در جوامع مختلف با دیدگاههای مختلفی بررسی میشود و جامعهشناسان دلایل مختلفی از جمله؛ فقر اقتصادی، مشکلات روانی، اعتیاد، خشونتهای فامیلی، تبعیض جنسیتی، برآوردن میل جنسی و… را عوامل رویآوردن برخی زنان به روسپیگری میدانند. بعضی از کشورها در رابطه با روسپیگری قوانین جزایی ندارند و در پهلوی حرفههای دیگر، آن را نیز یک حرفه میدانند. در کشورهای اسلامی این نوع عمل خلاف مقررات دین اسلام بوده و در قوانین اسلامی، جزا برای آن مد نظر گرفته شده است.
افغانستان هم بهعنوان یک کشور اسلامی برای این عمل نامتعارف و خلاف شرع، قوانین جزایی دارد. با وجود آن، بازهم در گوشه و کنار شهرهای افغانستان روسپیگری به یک حرفه تبدیل شده و عدهیی از این طریق امرار معاش میکنند.
قربانی این عمل، بیشتر زنان و دخترانی هستند که برای برآورده شدن نیازهای اقتصادی خود تن به چنین کارهایی میدهند.
در ولایتهایی چون کابل، هرات، مزارشریف روسپیخانههایی وجود دارد که زنان در آنجا خرید و فروش میگردند. در این معامله، زنانی که از روی ناچاری دست به چنین عملی میزنند، آسیبهای زیادی را متحمل و به بیماریهای مقاربتی بسیاری دچار میشوند و در اکثر اوقات مورد خشونتهای کلامی و فزیکی مردان قرار میگیرند.
سخنان این زنان که بیشتر بهدلیل فقر و اعتیاد به این عمل رو آوردند، بسیار تکاندهنده است. جامعه چنین زنانی را طرد و لقب بدکاره به آنها میدهد. چندی قبل برای انجام تحقیق اجتماعی، با یک تن از زنان روسپی لقب یافتۀ هرات صحبتی داشتم به طوریکه صحبتهایش باز هم یادآوری این مسالۀ اجتماعی بود که تا چه میزان در جامعه خشونت، فقر و بینظمی سلطهگر است.
او از بیماریهای روحی خود میگفت، از کابوسهایی که میبیند، از عذاب وجدانهای بیوقفه، از نفرت و خشم عزیزانش، از منفور بودن در جامعه و …
« اگر کنار سرک بنشینم و دست به گدایی دراز کنم، مطمینم که کسی پیدا نخواهد شد که ۱۰افغانی نان خشک به من بدهد. در صورتی که با این عمل مبلغ زیادی به دست میآورم و میتوانم زندگیام را با آن بگذرانم. اگر مرا یک تبهکار میدانید پس حرفهایم را نشنوید، ولی اگر مرا کسی میدانید که شرایط و سختیها به اینجا رسانده، پس گوش کنید.
من با میل و اشتیاق خودم، این کار را نمیکنم. بسیار برایم نفرتانگیز است. با من هرنوع برخوردی میکنند، ولی نمیتوانم حرفی بزنم و کاری کنم. حتی اگر مرا بکشند باز هم نمیتوانم، چیزی بگویم؛ چون نیاز به آن پول دارم. من دختر کلان خانوادهام، پدرم فوت کرده و برادری ندارم. زمانی که از فقر و ناداری برای گرفتن کمک و پول به سراغ بعضی از مردان فامیل رفتم که حتی بعضی از آنها بزرگ فامیلمان بودند، چون وضعیت خانواده من را میدانستند و میدانستند که پدر و برادر نداریم، از من درخواستهای جنسی نمودند و در غیر آن صورت کمکی نمیکردند. خیلی دنبال کار گشتم اما چون سواد کافی نداشتم، نتوانستم کاری پیدا کنم. من، مادرم و خواهرانم به قدری شبها گرسنگی میکشیدیم که خوابمان نمیبرد. حالا که به سمت این کار آمدهام، از همان فامیل طرد شدهام.»
او از مشکلات روحی بزرگی حرف میزد، امید به زندگی و آینده، تشکیل خانواده و ازدواج دیگر برایش غیرممکن به نظر میرسید و انگیزهیی برای زنده ماندن نداشت. «از تنم، از انسان بودنم، از زندگیام خسته شدهام و حتی دست به خودکشی هم زدم، اما به خاطر خواهرانم زنده ماندم چون نمیخواهم آنها هم مثل من از فقر و ناامیدی به این راه کشیده شوند. وقتی خانوادهام را میبینم، احساس میکنم چارهیی جز این کار ندارم.»
چگونه باید زنان را از اسارت و تنفروشی رهایی دهیم؟
در کشور ما هیچ نهاد و سازمانی در زمینۀ زنان روسپی اقدامی نکرده و یا این اقدامات چنان انگشتشمار بوده که تاثیری در کاهش تنفروشی نداشتهاند.
عدم حمایت اجتماعی و اقتصادی افراد جامعه از زنان تنها و بدون درآمد، موجب اجبار آنان به برخورد با مردان بیمار و گرفتار شدن در دامهای جنسی مانند تنفروشی میشود. دولت باید برای چنین زنانی شغل ایجاد کند. باید آنها تحت پوشش مالی دولت و سازمانهای خصوصی کمکرسان قرار بگیرند. دختران جوان بدون سرپرست و یا بدسرپرست در هر شغل و حرفهیی که وارد شوند، احتمال سواستفادۀ جنسی و آزار جنسی و اغفال آنان زیاد است، بنابراین باید زیر نظر دولت در ادارات رسمی و سالم مشغول به کار شوند.
در مواجهه با زنان روسپی باید دست از برچسب زدن، تحقیر و سرکوب آنان برداشت و بدون قضاوت به آنها امان داد تا بتوانند راه حل دیگری برای حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی خود پیدا کنند.
دولت، سازمانهای خصوصی و مردم خیر باید بدانند که با هرگونه حمایت مالی و اجتماعی از چنین زنانی و فراهم نمودن امکانات برای یک زندگی سالم، زمینه برای اصلاح زندگی این زنان و در نتیجه اصلاح جامعه فراهم میشود.