استادانی که به بیراهه میروند
الهه موسوی؛ دکتورای جامعهشناسی
تولید علم، گنج گمشدۀ دانشگاههای کشور
وقتی به سایتهای معتبر جهانی مانند (webometrics.info) یا
(QS World University Ranking) سری میزنیم، لیست ۱۰۰۰پوهنتون معتبر جهان را در آن میبینیم که همهساله بر اساس شاخصهای معیاری نظیر: شهرت علمی و اکادمیک، شهرت کارمندان و استادان، تولید علم و تحقیق، جذب دانشجویان بینالمللی و میزان اثرگذاری فارغالتحصیلان آنها در جامعه، رتبهبندی گردیدهاند. متاسفانه با وجود اینکه نام کشورهای همسایه و منطقه در رتبهبندیها پیداست، نام هیچ یک از دانشگاههای افغانستان تاکنون در ردهبندیهای جهانی آورده نشده؛ زیرا هیچ یک از دانشگاههای ما از نظر معیارهای بینالمللی چنان که باید باشند، نبودهاند.
سوال بسیار مهم و ضروری که جامعۀ علمی کشورمان باید از خود بپرسد این است که بهراستی در دانشگاههای دولتی کشور ما چه میگذرد؟ آیا وظیفۀ استادان در پوهنتون فقط و فقط تدریس است؟ قطعا که تنها این نیست! وظیفۀ اساسی آنها در هر بخش که هستند تولید علم است. ضرورت تولید علم به قدری زیاد است که جامعۀ علمی و اکادمیک کشورهای آسیایی، اکنون بعد از گذشت سالها تدریس، تاسف عدم جبران گذشته را دارند و دلیل عقبماندگی خود را در علوم مختلف، نپرداختن به تولید دانش و اطلاعات میدانند.
استفاده از کتابهای ترجمهشده به زبان فارسی و معرفی آنان به محصلان در دانشگاههای افغانستان، یکی راههای آسان و بدون زحمت است.
خواندن کتابهای مرتبط با مضمون انتخابی محصلان، نوشتن و تولید محتوای علمی از مطالعات و تحقیقات فردی میتواند راه موثر و نوینی برای تدریس باشد، اما سالهاست که استادان با دسترسی به کتابهای ترجمهشده، در تلاش نوشتن و ساختن مفردات جدید و ایجاد پویایی نیستند. از طرفی، اکثر آنها ظرفیت اکادمیک کافی برای مطالعۀ کتابهای ترجمهنشده و در برخی مضامین ساینسی و پزشکی امکانات کافی و سواد کافی برای انجام تحقیقات لابراتواری ندارند که بتوانند تولید علم نمایند.
مدتهاست که در دانشگاههای دولتی شاهدیم اکثر استادان بیشتر از هر کار دیگری به فکر ترفیع رتبه برای بالا بردن معاش، پرکردن خانههای حاضری، انداختن بار مسوولیتها به دوش محصلان هستند. اینکه در دانشگاههای دولتی هیچ ضمانت اجرایی برای بررسی عملکرد منفی آنها وجود ندارد و استادان رسمی دولتی نگران از دست دادن شغل خود نیستند، باعث آسودگی خاطر، نداشتن رقابت سالم با همکاران و شانه خالی کردن برخی از آنان در برابر مسوولیت و رسالتشان شده است.
استادان به جز تدریس چه وظایفی دارند؟
بدیهی است که انجام پژوهش و تحقیق بیشتر، نویسندگی و تولید محتوا، داشتن دستآوردهای علمی در سطح بینالمللی و ملی، کشف استعدادها و نخبگان، در کنار تدریس روزمره، جزو الزامات برای یک استاد است.
یک استاد برای بالابردن سطح و سویۀ علمیاش، نیاز به حمایت دولت هم دارد. دولت میتواند با ایجاد سفرهای علمی و تحقیقاتی به کشورهایی که به لحاظ علمی بلندرتبه هستند، فرصت یادگیری بیشتری فراهم نماید. دانشگاههای خصوصی نیز از همین طریق میتوانند با سرمایهگذاری روی استادان کدری خود، آنان را به لحاظ علمی رشد و ارتقا ببخشند.
استادان باید به منابع معتبر و امکانات پیشرفته دسترسی داشته باشند تا در انجام تحقیقات با خلا و کمبود مواجه نگردند.
چرا نمینویسید تا به علم جان تازهیی ببخشید!
یک استاد دانشگاه چرا نمینویسد؟ چرا دست به خلق نوشته نمیزند؟ کمبودی که به راستی همیشه احساس میشود به طور مثال در زمینۀ علوم اجتماعی و انسانی. مهمترین توصیهیی که به استادان رشتههایی مانند روانشناسی و جامعهشناسی برای بهبود وضعیت فعلی میتوان داشت تحلیلگری شرایط و روان افراد جامعه است. جالب است که وقتی با استادان کشورهای همسایه ارتباط برقرار میکنیم، با ذهنی خلاق و پرسشگر از ما دربارۀ اتفاقات مختلفی که در افغانستان میافتد، میپرسند که هنوز حتی به گوش خودمان نخورده و حتی دنبالش هم نیستیم!
مقالههای مختلف بینالمللی از موضوعات مختلف جاری در کشورمان مینویسند و به اعتبار علمی دست پیدا میکنند، در حالی که استادان کشورمان ذهن و فعالیت خود را به تدریس روزانۀ خود محدود کردهاند.
در صفحات اجتماعی مانند انستاگرام، افرادی از دانشگاههای مختلف دنیا مانند (دکتور راشا رای از امریکا) با هشتگهای مختلفی دربارۀ مسایل اجتماعی و سیاسی افغانستان مینویسند، اما استادان ما چه در فضای مجازی و چه در مطبوعات و رسانهها حضور منفعلانهیی دارند.
البته در قسمت مطبوعات، باید فرهنگسازی صورت بگیرد تا افراد جامعه و صاحبان رسانه به ضرورت حضور استادان پی ببرند. آنها نیز از این طریق به چالش دعوت شده و ضمن بالابردن سطح آگاهی خود، بتوانند آگاهی افراد جامعه را نیز بالا ببرند.
سخن آخر
با توجه به ضرورتها و نیاز کشورمان به تولید علم و بالابردن سویۀ علمی و با توجه به جایگاه پایینی که در بین کشورهای دیگر به لحاظ علمی دارد، وقت آن رسیده تا استادان دانشگاهها از پناهگاههای امن خود سر بیرون آورند و خود را به چالش بکشند. با دیدی از بیرون به وضعیت علمی کشورمان نگاه کنند و دست به قلم شوند تا وضعیت علمی را تغییر دهند. هر استاد خود صاحبنظر است و حق این را دارد تا علم و دانش خود را به تحریر در آورد و تا مادامی که چنین نکند، علم در گوشهیی از انبارگاه ذهن وی باقی خواهد ماند و ثمری نخواهد داد.