کاهش نیروهای امریکایی، حرکت استراتژیک نیست
نقیبالله مشفق؛ استاد دانشگاه دفاع ملى مارشال “فهیم”
براساس گزارش «سیانان»، ترمپ در تلاش اجرای تصمیمی است که براساس آن، چهار هزار سرباز امریکایی را تا خزان سال جاری، از افغانستان خارج کند. سیانان به نقل از دو مقام امریکایی گزارش داده است که مقامهای این کشور در حال نهایی کردن طرح خروج بیش از چهار هزار سرباز این کشور تا خزان سال جاری از افغانستان است.
مطابق این طرح – درصورت اجراییشدن – شمار سربازان امریکایی از هشتهزار و ۶۰۰تن به چهارهزار و ۵۰۰تن کاهش خواهد یافت. این بخشی از خبری است که روزنامههای مهم افغانستان و جهان آن را روز شنبه بهصورت گسترده منعکس کردند.
اما پرسشهای زیر درباره موضوع یادشده مطرح میشود:
- آیا خروج نیروهای امریکایی برمبنای دکتورین سیاست خارجی و دکتورین «دفاعی و امنیتی» پنتاگون طرح و عملی میشود؟
- آیا خروج چهار هزار سرباز امریکایی، حرکت راهبردی این کشور در منطقه محسوب میشود و یا یک حرکت تاکتیکی است نه استراتژیکی و بازگشتپذیر؟ (آنهم پس از اختتام دوره کمپاینهای انتخاباتی امریکا، بهخصوص مبارزات انتخاباتی آقای ترمپ)؟
برای دریافت پاسخهای دقیق این پرسشها، نیاز است در گام نخست واژگانی چون «تاکتیک»، «استراتژیک» و تفاوت بین آن را بازتعریف و کاربرد سیاسی- نظامی آن را توضیح دهیم.
«جومینی» نظریهپرداز علوم نظامی، میگوید که «استراتژی» مفهومی کلانتر، عمیقتر، بلندمدتتر و گستردهتر است. در مقابل، «تاکتیک» بهصورت مقطعی و در افق زمانی کوتاهتر و با حوزه اثر کوچکتر استفاده میشود. به عبارتی شما با تعریف یک هدف استراتژیک کلان، در مقاطع مختلف تاکتیکهای متفاوتی برای نزدیک شدن به آن هدف اتخاذ میکنید. هرچند بسیاری از تاکتیکها همسو با استراتژی است؛ اما بعید نیست در یک مقطع زمانی بهعلت چالشها و محدودیتها، تاکتیکی را انتخاب کنید که ظاهرا با استراتژی شما همسو نباشد.
بهعنوان یک مثال کلاسیک از تفاوت استراتژی و تاکتیک، معمولا این مورد را مطرح میکنند که اگر رسیدن به قله را استراتژی خود بدانید، هرگام یک تاکتیک محسوب میشود. گامها عموما رو بهسوی قله هستند؛ اما اگر مانع یا مشکلی باشد، بعید نیست گامهایی بردارید که در ظاهر، شما را به قله نزدیک نکند؛ اما درنهایت با دور زدن موانع موجود کمک میکند به قله برسید. بهطور خلاصه اگر بخواهیم استراتژی را کنار تاکتیک تعریف کنیم، استراتژی مفهومی کلانتر و بلندمدتتر است؛ ولی تاکتیک مقطعی، کوتاهمدت و نمادین است.
خروج چهارهزار سرباز ایالات متحده امریکا در آستانه انتخابات۲۰۲۰ ریاستجمهوری آن کشور از افغانستان، تقابل آشکار و مخالف روحیه دکتورین سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در قبال آسیای مرکزی و منطقه است.
از سوی دیگر این حرکت کمپاینی ترمپ در تضاد آشکار با استراتژی دفاعی و امنیتی پنتاگون است؛ زیرا براساس دکتورین دفاعی و امنیتی وزارت دفاع ایالات متحده امریکا و موقعیت این کشور، حضور پایگاههای دایمی آن در نقاط مختلف و استراتژیک جهان ازجمله ضرورتهای عینی دورنمای نیروهای نظامی امریکا را تشکیل میدهد و برمبنای آن امروزه، نیروهای دفاعی ایالات متحده امریکا حدودا هزار پایگاه زمینی و دریایی در بیش از هفتاد کشور جهان دارند.
به گفته «باری بوزان»، نظریهپرداز برجسته امنیت بینالملل باتوجه به اینکه افغانستان ساختار ژیوپلیتیکی ویژهیی دارد در هیچ مجموعه امنیتی و سیاسی منطقه جای نمیگیرد؛ زیرا در جنوب با کشورهای مجموعه امنیتی جنوب آسیا روابط گسترده دارد و به همین شکل با کشورهای آسیای غربی (خاورمیانه)، آسیای مرکزی و شرق آسیا نیز در تعامل است.
بهعبارتدیگر افغانستان نقطه اتصال چهار منطقه (آسیای مرکزی، جنوب، غرب و شرق آسیا) است. چنین ویژگی جغرافیایی نادر افغانستان، باعث میشود ایالات متحده امریکا برای همیشه در این کشور باقی بماند و پایگاههای دایمی خود را برای سالهای طولانی حفظ کند.
ازسویدیگر حضور ایالات متحده امریکا در افغانستان از روی یک تصادف نبوده است؛ بل موجودیت یک تهدید جهانی بالقوه پای این کشور را به افغانستان کشانده است.
اکنون دهها گروه تروریستی همانند تحریک اسلامی اوزبیکستان، جنبش اسلامی ترکستان، حزبالتحریر، اکرامیه اوزبیکستان و جماعت تبلیغ قزاقستان در آسیای میانه و منطقه فعال هستند. همچنین حرکت المجاهدین (HUM)، حرکت الجهاد الاسلامی (HUJI)، تحریک طالبان پاکستان (TTP)، تحریک نفاذ شریعت محمدی (TNSM)، لشکر جنگهوی (LEJ)، جیش محمد (JEM)، لشکر اسلامی (LEI)، طالبان، القاعده، لشکر طیبه (LET)، شبکه حقانی و سپاه صحابه نیز از مهمترین گروههای فعال تروریستی در پاکستان به شمار میرود.
بیش از این گروهها در کشمیر، سوات، خیبر پشتونخوا، بلوچستان و مناطق قبایلی آزاد (FATA) فعال هستند که بهعنوان یک تهدید جهانی برای کل منطقه و امریکا هنوز به قوت خود باقی است و تا زمانی که ایالات متحده امریکا نگرانی امنیتی خود را از این ناحیه مرفوع نکند حضور سربازان این کشور در منطقه و افغانستان برای مهار این گروهها – درصورتیکه ضد منافع غرب فعالیت کنند – برمبنای استراتژی امنیتی پنتاگون خللناپذیر خواهد بود.
مورد درشت دیگری که حضور غرب، بهخصوص ایالات متحده امریکا را در افغانستان حتمی و دایمی میکند، آسیای مرکزی بهعنوان یکی از حوزههای موردعلاقه ایالات متحده برای نفوذ، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
ارایه کمکهای مالی به کشورهای ضعیف و بستههای سرمایهگذاری به کشورهای قدرتمندتر منطقه، اصلیترین رویکرد واشنگتن برای گسترش نفوذ در آسیای مرکزی است. با افزایش نفوذ اقتصادی چین در منطقه، به نظر میرسد این ابزار امریکاییها پتانسیل خود را از دست داده است.
بنابراین دولت امریکا برنامههای پیچیدهتر ژئوپلیتیکی برای حضور در آسیای مرکزی در دستور کار خود دارد. حضور دایمی ایالات متحده امریکا برای مهار چین و نظارت از عملکرد روسیه و ایران و رسیدن اهداف راهبردی همانا ایجاد آسیای مرکزی واحد از طریق اجرای برنامههای همگرایی مختلف ازجمله نظامی و استراتژیکی است.
واشنگتن قصد دارد کل این منطقه را تحت کنترول خود قرار دهد و از نفوذ مسکو و بجینگ در آسیای مرکزی بکاهد؛ زیرا این بخشی بزرگی از دکتورین سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در منطقه ما است و هیچگاه روسایجمهور توان برهم زدن این غایه استراتژیکی ایالات متحده امریکا را – که بیش از ۵۰سال میشود در دستور کار است – ندارند.
درنتیجه با درنظرداشت فکتورهای ذیدخل برای حضور درازمدت ایالات متحده امریکا در افغانستان و منطقه، خروج چهارهزار سرباز این کشور به دستور ترمپ حرکتی تاکتیکی، کمپاینی، زودگذر و بازگشتپذیر خواهد بود که تنها و تنها خوراک و مصرف انتخاباتی برای حزب جمهوریخواه و خود آقای ترمپ در آستانه انتخابات دارد و بس!
مطمئنا پس از سپری شدن فضای انتخاباتی در ایالات متحده امریکا حتی در صورت خروج تمام نیرویهای جنگی این کشور قبل از برگزاری انتخابات از افغانستان، سربازان ایالات متحده امریکا بنا بر لزوم دکتورین سیاست خارجی و دکتورین دفاعی آن کشور، دوباره به افغانستان بازگشته و سالهای متمادی در این کشور باقی خواهند ماند.