منبع: فارین پالیسی/ مترجم: غلامغوث عمری
سندی به تازگی درز شد که نشان میدهد ایران و چین در حال ورود به یک همکاری راهبردی ۲۵ساله شامل تجارت، سیاست، فرهنگ و امنیت است.
همکاری میان چین و کشورهای خاورمیانه موضوع جدیدی نیست، اما آنچه این توافق را از دیگر توافقها جدا میکند، اهداف مشترک توسعهطلبانۀ جهانی و منطقوی هر دو کشور است. چین و ایران روابطی تقابلی با امریکا داشته که سبب وجود مولفهیی امنیتی در این توافق شده است.
جنبۀ نظامی این توافق و برگزاری تمرینات دریایی مشترک ایران، چین و روسیه در اقیانوس هند و دریای عمان تنها در یک سال گذشته، باعث نگرانی عمیق ایالات متحده امریکا شده است.
در گذشته نفوذ فزایندۀ چین در شرق آسیا و آفریقا منافع امریکا را به خطر انداخته بود، حالا خاورمیانه میدان جنگ بعدی است که بجینگ میتواند هژمونی امریکا را این بار از طریق ایران به چالش بکشد .
این توافق یک امید تازۀ اقتصادی در ایران است که میتواند با تضمین فروش نفت و گاز به چین، اقتصاد تحریمشدۀ ایران را نجات دهد. به علاوه، این کشور قادر خواهد بود با گسترش نفوذ چین در خلیج فارس از روابط خود با چین در هر گونه چانهزنی و مذاکرات احتمالی آینده با غرب استفاده کند.
در حالی که تنها ۳ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری امریکا باقی مانده، بررسی دقیقتر مشارکت راهبردی میان ایران و چین میتواند احتمال پیروزی جمهوریخواهان را به خطر بیندازد؛ به این دلیل که مشارکت ایران و چین ثابت میکند راهبرد فشار حداکثری (Maximum Pressure) ترمپ با شکست مواجه شده و نهتنها ایران را مهار و رفتار منطقهیی آنرا تغییر نداده، بل تهران را به آغوش بجینگ رانده است.
در درازمدت، نزدیکی استراتژیک ایران به چین، به این معناست که تهران سیاست به اصطلاح «نگاه به شرق» را در جهت تقویت قدرت منطقهیی و نظامی خود و تضعیف قدرت امریکا در منطقۀ خلیج فارس را عملی خواهد کرد.
این پیمان به تضمین امنیت انرژی چین نیز کمک میکند. خلیج فارس بیشازنیمی از نیاز انرژی چین را تامین میکند. بنابراین، تامین کشتیرانی آزاد درخلیج فارس برای چین اهمیت زیادی دارد.
عربستان سعودی که متحد نزدیک ایالات متحده امریکاست، اکنون به تامینکنندۀ اصلی نفت خام چین تبدیل شده و واردات چین از عربستان سعودی در ماه می رکورد جدید ۲/۱۶ میلیون بشکه در روز را ثبت کرده است. این وابستگی در تقابل با سیاست کلی چین برای تنوع بخشیدن به منابع انرژی خود و وابسته نبودن به یک منبع تامینکننده میباشد.
چین هراس دارد که با تشدید جنگ تجاری بین دو کشور، امریکا ممکن به آن کشورها فشار بیاورد تا انرژی مورد نیاز بجینگ را تأمین نکنند. مشارکت استراتژیک جامع با ایران میتواند تامین انرژی برای این کشور را تضمین کند.
روابط چین و ایران دورنمای سیاسی منطقه را به نفع هردو تغییر شکل خواهد داد. درواقع، این توافق به چین اجازه میدهد تا نقش بیشتری را در یکی از مناطق مهم جهان بازی کند. چشمانداز استراتژیک از زمان حملۀ سال ۲۰۰۳ امریکا به عراق تغییر کرده است. در نظم جدید منطقهیی، هویتهای فراملی مبتنی بر تقسیمات مذهبی و فرقهیی گسترش یافته و براساس پویایی قدرت تغییر میکنند.
این تغییرات، خروج نیروهای نظامی امریکا و بهارعربی فرصتی را برای قدرتهای میانی مانند ایران فراهم کرد تا شکافها را پر و قدرت منطقهیی خود را تقویت کند. همزمان با قدرت گرفتن شی جین پینگ در سال ۲۰۱۲، چین تمایل بیشتری برای تبدیل شدن به قدرتی جهانی و ایفای نقش فعالتر در مناطق دیگر از جهان نشان داده است. آنها این آمال و جاهطلبیهای خود را در معرفی برنامۀ «یکراه و یک کمربند» (Belt and Road Initiative) که برجستگی و اهمیت استراتژیک خاورمیانه را نشان میدهد، بیان کردهاند.
چین موقعیت و اهمیت ایران را بهعنوان یک قدرت منطقهیی در خاورمیانه درک میکند. تحولات منطقهیی در سالهای اخیر باعث نفوذ بیشتر ایران در منطقه شده است. برخلاف ایالات متحده، چین رویکرد توسعهگرایی غیرسیاسی به منطقه را اتخاذ کرده و از قدرت منطقهیی ایران برای گسترش روابط اقتصادی با کشورهای نزدیک و برقراری امنیت در منطقه، به وسیلۀ آنچه آن را صلح توسعهیی میداند بهره گرفته است نه تصور غربی صلح دموکراتیک. این رویکردی است که دولتهای اقتدارگرا در خاورمیانه تمایل به استقبال از آن دارند.
خروج دونالد ترمپ؛ رییس جمهور امریکا از توافقنامۀ هستهیی (برجام) در سال ۲۰۱۸ و اعمال سیاست فشار حداکثری، آخرین تلاشهای دولت امریکا برای متوقف کردن نفوذ فزایندۀ ایران در منطقه بوده است. با وجود اینکه سیاستهای فوق به اقتصاد ایران ضربۀ سختی زده است، اما هنوز نتوانسته سیاستهای بلندپروازانه منطقهیی و نظامی ایران را تغییر دهد. به این ترتیب، همکاریهای استراتژیک جدید بین چین و ایران نقش امریکا را بیشتر تضعیف خواهد کرد و سبب میشود تا چین نقش فعالتری را در خاورمیانه بازی کند.
همکاریهای استراتژیک چین و ایران پیامدهای منطقوی را نیز به دنبال خواهد داشت. در سال ۲۰۱۶ هند و ایران توافقنامۀ سرمایهگذاری در بندر استراتژیک چابهار را امضا نمودند و هند متعهد به احداث راه آهن، وصل شهر ساحلی جنوب شرقی چابهار به شهر زاهدان و در نهایت وصل هند به افغانستان محاط به خشکه و کشورهای آسیایی میانه شد. اکنون ایران، هند را متهم به تاخیر در سرمایهگذاریهای این پروژه تحت فشار امریکا دانسته و هند را از این پروژه کنار زده است.
در حالی که مقامات ایرانی به شکل رسمی از حذف هند از پروژه چابهار- زاهدان در مقابل قرارداد راهبردی جدید ۲۵ساله با چین خودداری کرده اما به نظر میرسد، نزدیکی روابط دهلینو با واشنگتن منجر به این تصمیم شده است.
تعویض هند با چین در این پروژۀ استراتژیک، توازن قوا را در جنوب آسیا به ضرر دهلینو تغییر خواهد داد. چین اکنون فرصت دارد تا بندر چابهار را به گوادر در پاکستان وصل نماید و این یک نقش مرکز را در برنامه (یک راه و یک کمربند) خواهد داشت.
صرفنظر از اینکه واشنگتن چه تصوری دارد، در نهایت رابطه جدید چین و ایران منافع هند را در منطقه تضعیف خواهد کرد به خصوص اگر پاکستان در محور این برنامه منفعت بیشتری حاصل نماید. اکنون احتمال دارد تا ایران برای گسترش دهلیز اقتصادی چین و پاکستان در امتداد محورهای شمالی، غربی، جنوبی و ارتباط بندر گوادر به چابهار و سپس به اروپا و آسیای میانه از یک شبکه خط آهن استفاده کند.
اگر این طرح عملی گردد حلقه طلایی متشکل از کشورهای چین، پاکستان، ایران، روسیه و ترکیه به محور برنامه (یک راه و یک کمربند) ادغام خواهد شد و چین به ایران و بعد آسیای میانه، دریای خزر و از طریق عراق و سوریه به دریای مدیترانه وصل خواهد شد.
حسن روحانی، رییسجمهور ایران در ۱۶جولای سال جاری اعلام کرد که بندر جاسک به نقطۀ اصلی بارگیری نفت کشور تبدیل خواهد شد.
با تمرکز بیشتر ایران بر توسعه دو بندر استراتژیک جاسک و چابهار، ایران تلاش میکند تا تمرکز جیواستراتژیک خود را از خلیج فارس به دریای عمان تغییر دهد و این سیاست به تهران اجازه میدهد از پرتنش شدن منطقه خلیج فارس اجتناب کند، فاصلۀ سفر برای کشتیهای نفتکش را کاهش دهد و همچنین در مواقع ضروری تنگۀهرمز را ببندد.
این قرارداد دوجانبه، فرصت خوبی برای چین فراهم میکند تا در توسعه این بندر مشارکت کند. چین قادر خواهد بود تا بندر جاسک را به لیست از مناطق و مراکز استراتژیک خود اضافه نماید.
بر اساس این طرح، پارکهای صنعتی منطقه که توسط شرکتهای چینی در برخی کشورهای حوزۀ خلیج فارس توسعه یافته و بنادری که چین حضور پررنگ در آنها دارد، با جانب چین ارتباطات وسیعتری برقرار کند که میتواند موقعیت غالب ایالات متحده را در منطقه و اطراف تنگۀهرمز که از نظر استراتژیک حیاتی است، بیشتر به چالش بکشد.
مشارکت ایران و چین بر رقابت میان دو قدرت بزرگ امریکا و چین تاثیر خواهد گذاشت. در حالی که چین همچنان بزرگترین شریک تجاری امریکاست، رقابت آنها در زمینه های مختلف شدت گرفته تا به این حد که بسیاری از تحلیلگران استدلال میکنند، جهان وارد جنگ سرد جدیدی خواهد شد.
با توجه به اهمیت جیوپلیتیکی و اقتصادی خاورمیانه، معامله با ایران حربهیی برای چین است تا قدرت امریکا را به چالش بکشد. همچنین تهران علاوه بر تضمین بقای خود از روابط با بجینگ برای تحکیم موقعیت منطقهیی خود بهره خواهد برد.
در حالی که ایالات متحده از رقابت و تقسیم در منطقه بهرهمند شده است، همکاری چین و ایران در نهایت میتواند دورنمای امنیتی منطقه را با ترویج ثبات از طریق رویکرد صلح توسعهیی چینی تغییر شکل دهد.