خاطرات یک دختر جوان نوشتۀ آنه فرانک
نصیر احمد ترهکی
خاطرات یک دختر جوان نوشتۀ آنه فرانک؛ نوجوان یهودیمذهب متواری از مظالم هتلر و نازیها که پس از رنج و مشقت در اردوگاه کار اجباری برگن بالسن آلمان نازی در شمال آلمان به عمر پانزدهسالگی در اثر بیماری حصبه یا تیفوید در روزهای نخست ماه فبروری سال ۱۹۴۵ چشم از جهان پر رنج و مصیبت بربست و یادداشتهایش بر جنايت و بیرحمیهای نازیهای آلمان و دیوانگیهای آدولف هتلر گواه تاریخ شد، یکی از پرفروشترین کتابهای صدسال اخیر بهشمار میرود.
این کتاب در سال ۱۹۴۷ توسط اوتو فرانک، پدر آنه فرانک، نخست تحت نام یادداشتهای پسخانه مخفی و بعد در قالب خاطرات یک دختر جوان چاپ و بهعنوان یادگار یک کودک از بربریت نازیها به دسترس همگان قرار گرفت. بالغ بر سیوپنج ملیون نسخه خاطرات یک دختر جوان تاکنون بهفروش رفته و به ۶۷زبان جهان ترجمه شده است.
آنه لیزه ماری فرانک، دختر نوجوان یهودیتبار به تاریخ ۱۲جون ۱۹۲۹ در فرانکفورت آلمان چشم به جهان گشود. با آغاز روند سرکوب یهودیان توسط نازیها در سال ۱۹۳۳، آنه کوچک همراه خانوادهاش از آلمان به امستردام هالند تحت اشغال نازیها مهاجرت کرد.
با شدت گرفتن سرکوب و اختناق یهودیان در هالند، برای دو سال به زندگی مخفی در یک پسخانه رو آوردند و در نهایت به تاریخ ۴اگوست ۱۹۴۴ توسط پولیس نازی (گشتاپو) بازداشت شدند.
در مخفیگاه، آنه فرانک با خواهرش مارگوت فرانک، پدر آنه، اوتو فرانک و مادرش ایدیت فرانک و یک خانواده سهعضوی دیگر با یک شخص میانسال که داکتر دندان بوده، زندگی میکردند. از این هشت فرد که در مخفیگاه باهم زندگی میکردند فقط اوتو فرانک پدر آنه فرانک زنده ماند و سایر بازداشتشدهها در اردوگاه نازیها جان دادند.
کتاب خاطرات یک دختر جوان در حقیقت دفتر خاطرات و دلنوشتههای آنه فرانک است که طی دو سال در امستردام/ هالندِ تحت اشغال نازیها در مخفیگاهی که آنه از آن به نام Annexe یا پسخانه یاد میکند، از ۱۲جون ۱۹۴۲ تا ۱ اگوست ۱۹۴۴، به صورت روزمره به گونه نامه از جانب آنه به کرکتر خیالی که آنه از آن به نام کیتی یاد میکند، نوشته شده است.
آنچه یادداشتهای انا فرانک را جاویدان ساخته، این است که آنه کوچک مظالم نازیها را با قدرت قلم ثبت تاریخ نموده و یادداشتهایش پس از پایان جنگ دوم جهانی، یکی از سندهای معتبر جنایات نازیها و هلوکاست شد. گرچند دفتر خاطرات آنه فرانک یکی از یادداشتهای شخصی است که یک گوشه از آفت و فاجعه جنگ جهانی دوم را بیان میکند، اما همزمان عطوفت و روح بلند انسانی که آنه فرانک خود نمونه بارز آن است را نیز به تصویر میکشد.
کتاب خاطرات یک دختر جوان روایتگر ناملایمتهای دوران جنگ جهانی است. اتفاقات داخل مخفیگاه و دنیای بیرحم بیرون شخصیت آنه فرانک را شکل میدهند. فقر، بیچارگی، ظلم نازیها، قحطی، دزدی و رهزنی، قتل، غارت و چپاول خانهها و دکانها، شیوع امراض و بلند رفتن میزان مرگومیر از آسیبهای جانبی جنگاند که بر زندگی مردم سایه افگنده است.
در داخل مخفیگاه وضیعت بدتر از بیرون است. آنه بار بار از سختیهای داخل مخفیگاه یاد میکند. نبود آذوقه، لباسهای کهنه و فرسوده، ترس و اضطراب همیشگی از بازداشت و مردن در اردوگاههای نازی، بمباردمانهای مکرر و صدای مهیب خمپارهها، شیوع امراض ساری بدون دسترسی به داکتر و دوا و ….
از آغاز تا فرجام کتاب خودسانسوری بهچشم نمیخورد. آنه فرانک از اختلافات با مادر و خواهرش و کممهری پدرش آشکارا مینویسد، از عشق کودکانهاش با پیتر؛ پسربچهیی که در مخفیگاه همراهش زندگی میکند نیز سخن میزند.
شاید اکثر تحصیلکردهها با جنگ دوم جهانی آشنا باشند، حتا چندین جلد کتاب در این خصوص خوانده و مستندهایی را تماشا کرده باشند، اما کتاب خاطرات یک دختر جوان، ما را به زندگی خصوصی یک خانواده یهودی میبرد. زندگی یک خانواده یهودی در جریان جنگ جهانی که چگونه هیولای نازی آنها را به زندگی در خفا مجبور ساخته است. این روایت را نمیتوان در تاریخ مدون جنگ دوم جهانی خواند.
آنه در یادداشتهای مختلف خود از جمله در نامه مورخ ۱۱می ۱۹۴۴ از رغبت و علاقه شدیدش به نویسندگی و ژورنالیزم یاد میکند و یکی از آرمانهای او زندگی بهعنوان یک شهروند آزاد و یک نویسنده سرشناس در هالند پس از جنگ جهانی بوده و به همین سبب بر رخ ناامید، چادر امید میکشد و از فرداهای بهتر سخن میزند و نمیگذارد ناامیدی و یاس گریباناش را بگیرد و محکوم به شکستاش کند.
با خواندن این کتاب متوجه میشویم که آنه کوچک سرشار از انرژی و امید بوده و همواره برای جهان پس از جنگ جهانی برنامهریزی میکند و قرار گرفتن در مخفیگاه برایش فرصت خودسازی فراهم میسازد.
آنه با استفاده از فرصت کافی که زندگی در خفا برایش فراهم کرده استفاده اعظمی میبرد. او با خواندن تاریخ، ریاضیات، زبان انگلیسی و فرانسوی و دودمانشناسی مشغول میشود و نوشتن را بهعنوان یک حرفه برمیگزیند.
وقتی به نوشتههای آنه فرانک سر میزنیم، میبینیم که درد انسانها چقدر مشترک است. آنه فرانک در یادداشت مورخ ۱۱ اپریل ۱۹۴۴ مینویسد: «مکررا به ما این حقیقت گوشزد میشود که ما یهودیها همیشه در بند و زنجیر هستیم بدون کدام حقوقی، اما با هزاران مکلفیت. ما باید احساساتمان را کنار بگذاریم. ما باید شجاع و قوی باشیم. با ناملایمتها بدون شکایت کنار بیاییم، هر آنچه در توان داریم باید انجام دهیم و به خدا ایمان داشته باشیم. یک روز این جنگ پایان خواهد یافت. روزی خواهد رسید که ما همه بار دیگر مردم شویم نه تنها یهود.»
با خواندن کتاب متوجه میشویم که این دختربچه کوچک چقدر افکار بلند داشته است. خواندن یادداشتهای آنه فرانک نه تنها برای نوجوانان مفید است؛ بل برای بزرگسالان و والدین نیز موثر است. او از برابری جنسیتی نوشته و ضمن خواستن حقوق مساوی برای زنان و مردان خواهان کسب احترام به زن است.
با خواندن این کتاب متوجه میشویم که فرزندان ما با چه افکاری درگیر هستند و از ما چه انتظار دارند؛ نکتهیی که کمتر والدینی به آن متوجه شدهاند. یادداشتهای آنه فرانک به مادران درس تربیت سالم به دختران را میآموزاند و به پدران وظیفه پدری را که باید در قبال دخترانشان داشته باشد گوشزد میکند.
چه بهتر که مرور این کتاب را با جملاتی از آنه فرانک پایان بخشیم: من با شجاعت بیشتر در زندگی گام میگذارم. میدانم که زن هستم. زنی با قوّت درونی و سرشار از شجاعت! اگر خداوند مرا زنده نگه داشت، نمیگذارم صدایم ناشنیده بماند، از این تنگنا بیرون رفته و برای انسانیت کار خواهم کرد. میدانم که شجاعت و سرزندگی دو عنصر ضروری و اولیه برای موفقیت است.